eitaa logo
مسائل و شبهات دینی و روز جامعه
81 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
45 فایل
پاسخ گویی ب شبهات و مسائل شرعی و روز جامعه، بهرام گل احمدی در صورت نیاز به پی وی بنده پیام بفرستید 09148049034
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻 در نماز فرادا بهتر مى‏‌توانم به مستحبات عمل كنم، در اين صورت باز هم جماعت را توصيه مى‌‏كنيد؟ 🌻 💜 همه مراجع: بلى، مختصر، از نماز فرادايى كه طول داده شود، بهتر است. 💜 در روايتى آمده است: اگر يك نفر به اقتدا كند، هر ركعت از آن نماز ثواب 150 نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا كنند، ثواب ششصد نماز دارد ... و اگر عدد آنها از ده تجاوز كند؛ چنانچه تمام آسمان‏ها كاغذ، درياها مركب، درخت ها قلم و جن و انس و ملائكه نويسنده شوند، نمى‏‌توانند ثواب يك ركعت آن را بنويسند. 📚 نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه، رساله دانشجويى ؛ پرسش ۱۴۲.
💖 طولانی کردن مثل دیر شروع کردن نماز، خواندن دعاهای اضافی، طول دادن نمازهای نافله، صحبت کردن در بین و... باعث بیزاری مردم از نماز جماعت می شود. 💖 علیه السلام به مالک اشتر فرمود: «آن گاه كه امام جماعت هستی، نماز را طورى انجام بده كه نه [به جهت طولانی شدن] موجب رنجش و نفرت مردم گردد و نه [به جهت سریع خواندن] موجب ضايع شدن حق بيمار شود؛ زيرا در ميان نمازگزاران كسانى هستند كه بيمارند يا كار ضرورى دارند. [و بايد رعايت هر دو طرف بشود] 💖 «إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ». (نهج البلاغه ، نامه ۵۳) 📚 ، شیوه‌های ترغیب و جذب به نماز، خلاصه ای از صفحه ۱۴۵.
4.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💜 کوتاه برای کودکان 💜 خاطره ی از شعارهای طولانی بعد از نماز جماعت هدیه به این معلم مبلغ مجاهد خستگی‌ناپذیر فاتحه ای همراه با هدیه کنیم
🦋 قلبی 🦋 🌻 هفدهم اسفند 62 در جزیره ی جنوبی اسیر بعثی ها شدم. شبِ پیش پا و کمرم زخمی شده بود. با کتک و شکنجه مرا به بصره بردند؛ عده ای دیگر هم مثل من آن جا بودند. 🌻 نزدیک مغرب عده ای از بچه ها در اتاقی کوچک و تنگ، مشغول ذکر خدا بودند. وقت اذان یکی از اسرا به نام ـ رشید سعدآبادی ـ بی توجه به همه ی خطرات احتمالی، اذان گفت. 🌻 اذان او به همه روحیه داد. اذانش که تمام شد، همه تیمم کردند. رزمنده ای شجاع به عنوان پیش نماز، جلو ایستاد و دیگران بدون ترس و واهمه به او اقتدا کردند و باشکوهی برگزار شد. 🌻 هیچ کس به فکر این نبود که ممکن است عراقی ها بیایند و آن ها را از میان جمع جدا کنند و با خود ببرند. صفا و پاکی در چهره های نمازگزاران موج می زد و آرامش بر دل ها حاکم بود. عراقی ها متوجه نماز جماعت شدند؛ خشمگین و هیجان زده آمدند. 🌻 آن ها ما را تماشا کردند تا این که نماز به پایان رسید. یکی از آن ها گفت: «الآن همه ی شما را می کشیم و هیچ اتفاقی نمی افتد». همه به عراقی ها نگاه می کردند و هیچ اهمیتی به حرف آن ها نمی دادند. 🌻 وقتی هم که دسته جمعی با کابل بر سر و صورت بچه ها می زدند، آن آرامش قلبی هم چنان وجود داشت و این از برکات نماز و خدا بود. 📚 قصه ی ، ص 140، خاطره ی جمشید ورسیرانی
📚 مقدار فاصله در •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
🔸 فرمودند : بهترین ساعات شب و روز اوقات های پنجگانه است. 📚 کافی ، ج ۲ ، ص ۸۷. 🔸 «أَفْضَلُ سَاعَاتِ اَللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ أَوْقَاتُ اَلصَّلاَةِ» 👌 خداوند در بهترین ساعات شبانه روز درهای رحمت ویژه اش را باز کرد و بنده راه برای ملاقات با خود دعوت کرد.
💚 تلاش برای اقامه 💚 ❣ در تنگه شهدا برای یک گردان به فرماندهی آقای قوی خط پدافندی زدیم. در آنجا مصطفی قوی اصرار داشت، نماز را همه به جماعت بخوانیم، ولی سنگرها گنجایش تمام نیروها را نداشت ❣ به همین دلیل مصطفی یک سنگر اجتماعی که گنجایش تمامی نیروها را داشته باشد در تنگه احداث کردند. 📚 اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23 هزار شهید استانهای خراسان، شهید مصطفی قوی‌
🍒 با شکوه 🍒 🏵 اردوگاه نهروان در آتش گرمای تابستان می سوخت. آب هم کمیاب بود. گویا در و دیوار و زمین و سیم خاردار هم تشنه بودند؛ با عده ای از اسرا تازه وارد اردوگاه شده و در آستانه ی نماز ظهر بودیم. 🏵 همگی به رغم کمبود آب، وضو گرفته، نماز جماعت باشکوهی را با همان بدن های مجروح اقامه کردیم. خیلی از بچه ها تاب ایستادن نداشتند اما نماز دشمن شکنی را در برابر بعثی ها خواندند. 🏵 آن ها یورش آوردند و امام جماعت را با کتک بردند؛ یکی از بچه ها بی درنگ جایگزین او شد و نماز ادامه یافت. اسرا هم چون تن واحدی، خود را فراموش کرده بودند. ضربه های مشت و لگد بعثی ها هم تأثیری نداشت. 🏵 نماز که پایان یافت، تازه متوجه درد در جاهای مشت و لگدها شدیم. آن وقت بود که آرزو کردیم ای کاش این نماز ساعت ها طول می کشید، زیرا لحظه هایی معنوی بود و ما جسم خود را فراموش کرده بودیم. 🏵 آن روز با هجوم گرگ های حزب بعث، کتک مفصلی خوردیم و روانه ی اتاق ها شدیم. شب بعد بدون هماهنگیِ قبلی، بیشتر بچه ها برخاستند و خواندند. آن نماز، ما را بیمه کرد و فضای رعب انگیز عراقی ها را در هم شکست. 📚 قصه ی ، ص 184، خاطره ی امان الله رحیمی.