eitaa logo
حفظ و دفاع از خون شهداء
417 دنبال‌کننده
90.4هزار عکس
64.7هزار ویدیو
316 فایل
باسلام هدف از کانال مقابله با جنگ فرهنگی و نرم دشمن به سبک زندگی شهدایی _ زنده نگه داشتن یادونام شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید نادر دیرین🌹 ✍️ایشان پنجم مرداد ۱۳۴۱، در شهرستان اردبیل چشم به جهان گشود. تا پایان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و دیپلم گرفت. به فراگیری علوم دینی و حوزوی نیز تا (سطح۲) پرداخت. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سی ام اسفند ۱۳۶۶، با سمت معاون فرمانده گردان در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای بهشت فاطمه اردبیل قرار دارد. برادرش کاظم نیز به شهادت رسیده است. (منبع: دانشنامه جهاد و شهادت) 🔹زندگی نامه و خاطراتی از این شهید در سایت تبیان با عنوان 《یادی از روحانی شهید نادر دیرین》 آمده است. 🔹شعر زیر را ایشان در نوجوانی مداحی کرده که فیلمش در اینترنت موجود است: نماز اوسته ننه سنگرده گولـله قلبیمه دَیدی سینه‌م اود توتدو یاندی پارچالاندی قددیمی اَیدی خداحافظ ننه منی دای گؤزلمه ... 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷
🌹شهید محمد رحیم فتحی🌹 ✍️ایشان یکم تیر ۱۳۴۳ شمسی در روستای ساقصلو از توابع شهرستان اردبیل به دنیا آمد. پدرش رحیم، فرش فروش بود. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. به فراگیری علوم دینی و حوزوی نیز تا (سطح۲) پرداخت و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم دی ۱۳۶۵، با سمت مبلّغ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او در گلزار شهدای بهشت فاطمه اردبیل به خاک سپرده شد.(منبع: دانشنامه جهاد و شهادت) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید ابوالفضل پیرزاده🌹 ✍️ایشان در 12 آبان 1334 در محله نواب صفوی اردبیل به دنیا آمد که قبل از انقلاب یکی از حلقه‌های اصلی اتصال انقلاب اسلامی قم و اردبیل بود و پس از پیروزی انقلاب هم در تثبیت و محافظت از انقلاب شکوهمند اسلامی تلاش شبانه‌روزی داشت. 🔸این شهید والامقام در سال 1354 با تشویق علمای اردبیل از جمله آیت‌الله مشگینی و موسوی اردبیلی وارد حوزه علمیه مدرسه حقانی قم شد و تا حد «سطح» در حوزه علمیه قم به تحصیل ادامه داد و مُلَبّس به لباس روحانیت شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. 🔸وی در سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران درآمد وی مسئول آموزش عقیدتی سپاه ناحیه اردبیل بود. 🔸در تاریخ هفتم آذر ماه 1360 به دست یکی از اعضای منافقین حین خروج از مدرسه ترور و با سیزده گلوله به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای ججین شهر اردبیل به خاک سپرده شد. 🔸در بخشی از پيام مرحوم آيت الله مشكينی به مناسبت شهادت ابوالفضل پيرزاده چنين آمده است : او محصل علوم دينی و عالمی سراپا شور و عشق به حق بود و به جرم كوشش در راه اسلام و قاطعيت در انجام وظيفه در سپاه و ارگان هاي ديگر شربت شهادت نوشيد .(منبع: دانشنامه جهاد و شهادت ، خبرگزاری تسنیم، هابیلیان) 🔹کتاب «زندگی و مبارزات شهید ابوالفضل پیرزاده» توسط آقای علی درازی و در نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ رسیده است. 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید حجت ایرانی🌹 ✍️در ششم مرداد سال ۱۳۴۱، در شهرستان اردبیل دیده به جهان گشود. در محله زینال در تشکیل انجمن اسلامی و پایگاه مقاومت نفر اول محسوب می شد. به فراگیری علوم دینی و حوزوی نیز تا (سطح۲) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۵، در نهر جاسم بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در آرامستان قاسمیه اردبیل واقع است. 🔹عشق طلبگی او را به سمت قم کشاند: ایشان عاشق طلبگی بود. برای همین یک روز از بازار برای خودش، عبا و عمامه خرید. به پدرش گفت: اگر اجازه بدهی می‌روم قم. پدرش گفت: رفتنت شرطی دارد؛ حجت پرسید: چه شرطی؟ پدرش گفت: اگر قول بدهی بروی قم و کسی مثل آیت الله مشکینی بشوی به سلامت. هر خرجی داشته باشی می دهم. حجت گفت: تا جایی که بتوانم شما را رو سفید می‌کنم؛ یکی، دو روز دیگر به حوزه علمیه قم رفت. 🔹روزی که بیست گرفت: حجت خط خوشی داشت و بسیار خوب می نوشت هر شهیدی که می آمد حجله او را حجت تزیین می کرد و پلاکارت شهیدان را او می نوشت. قبل از شهادت برای خود نیز پلاکارتی نوشته بود گویی می دانست که روزی به گفته خودش بیست خواهد گرفت. وقتی از جبهه می آمد می گفتم: حجت از جبهه چه خبر؟ می گفت: " مادر خبری نیست باز نمره ام بیست نشد". می گفت: "روزی بیست خواهم گرفت". بالاخره خداوند در عملیات کربلای 5 بیستی که شایسته ایشان بود به او داد و او را به آرزوی دیرینه اش رساند.(دانشنامه جهاد و شهادت؛ خبرگزاری رسا) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم وصلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید عارف تقوی🌹 ✍نهم خرداد ۱۳۴۱، در شهرستان اردبیل دیده به جهان گشود. پدرش عبدالحسین نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. 🔸به فراگیری علوم دینی و حوزوی نیز تا (سطح۲) پرداخت به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. 🔸 بیست و سوم آذر ۱۳۶۱، با سمت آر پی جی زن در سومار توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. (دانشنامه جهاد و شهادت) 🔸... روزی کتاب‌های عرفانی و فلسفی اش را به دوستانش بخشید. می دانستیم عاشق کتاب است و تعجب کردیم، یکی از بچه ها علتش را پرسید. گفت: در یکی از درگیری ها در محاصره بودیم و گفتم شهید شدنم حتمی است؛ که یکدفعه یاد اردبیل افتادم و کتاب‌هایم جلوی چشمم رژه رفتند. دیدم مرا پابند خودشان کرده‌اند و نمی گذارند خالصانه خودم را دست خدا بسپارم. پشت کتاب‌هایش می نوشت: 《مالک اصلی خداست این امانت چند روزی دست ‌ماست》. پشت بعضی از کتاب‌های مسجد اعظم همین شعر را با دستخط عارف می توان پیدا کرد(خبرگزاری رسا) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید عبدالرسول علیزاده شال🌹 🔸یکم فروردین ۱۳۴۸، در روستای شال از توابع شهرستان خلخال به دنیا آمد. پدرش حسین، کشاورز بود. تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی پرداخت. 🔸به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستم اسفند ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار وی در زادگاهش واقع است.(دانشنامه جهاد و شهادت) 🔸بخشی از وصیت نامه شهید: ... خدايا! با چه بيان و قلمی بنگارم، با چه زبانی تكلم كنم و با چه رويی به درگاه رحمانی‌ات روی آورم؟ در حالی كه يك بنده سراپا تقصير و شرم‌سار، عاشق توست و دست نياز به سويت دراز كرده است. «اللهم اغفرلنا ذنوبنا» خدايا! در محضر تو چقدر مرتكب گناه شده‌ام، از تو طلب عفو می‌كنم. اكنون در بحبوحه جنگ تحميلی، نايب امام عصر همچون حسين -عليه‌السلام- بانگ «هل من ناصر» سر می‌دهد و تمام نيروی تبليغاتی، نظامی و اقتصادی دشمنان اسلام برای ريشه‌كن كردن ما بسيج شده‌اند. خدايا ! چگونه ممكن است؟ هيهات؛ مرگ سرخ، هزاران هزار بار ارجح از زندگی زير بار ظلم است و اين مرگ (شهادت) را من افتخار می‌دانم؛ زيرا كه سرور شهدای نينوا افتخار می‌كرد. حال، وقت امتحان است... .(تبیان) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید جعفر جهازی🌹 ✍️ دهم شهریور ۱۳۳۸، در اردبیل دیده به جهان گشود. دوران متوسطه را پشت سر گذاشت و دیپلم کشاورزی گرفت. و به فراگیری علوم دینی پرداخت و می گفت: تقویت حوزه‌های علمیه به نفع انقلاب می‌باشد، می‌خواهم در حوزه یکی از سربازان امام خمینی[ره]باشم. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، با سمت فرمانده گردان در خرمشهر به شهادت رسید. پیکرش در آرامستان قاسمیه اردبیل به خاک سپرده شد. 🔹اواخر اسفند سال ۱۳۶۰ به جبهه رفتم، جعفر آن روزها در قم درس طلبگی می‌خواند. شاپور برزگر که فرمانده گروهان بود روزی در یکی از خیابان‌های سوسنگرد جعفر جهازی و محمدرضا شجری را دیده بود که از قم اعزام شده اند. شاپور آنها را با اصرار به گروهان آورد و سعی کرد مسئولیتی به جعفر بدهد، ولی او قبول نکرد و گفت: شرط ماندنم این است که هیچ مسئولیتی نداشته باشم. فقط رزمنده‌ام، دستور بدهید اطاعت می‌کنم. شاپور گفت: حداقل بیا جانشین گردان باش. خندید و گفت: من فقط رزمنده‌ام. 🔹بخشی از وصیت نامه: ...خداوندا مرا در یاری نمودن به اسلام عزیز کمک کن تا دین خویش را ادا نمایم. خداوندا تو می دانی که من بسیار ضعیف تر از آنم که بتوانم خدمتی به اسلام بنمایم لیکن جسمی ناتوان در اختیار دارم که البته در اختیار توست و آن را در راه تو ای پروردگار بزرگ و دادگر قربانی خواهم کرد پس مرا در کارهایم موفق بدار. (دانشنامه جهاد و شهادت، خبرگزاری حوزه و دفاع مقدس) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید محمدرضا(مهدی)شجری🌹 ✍بیست و پنجم شهریور ۱۳۴۴، در شهرستان اردبیل چشم به جهان گشود. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، با عشق و علاقه فراوان قلبی جهت تحصیلات علوم حوزوی به همراه شهید جعفر جهازی که دوستی صمیمانه با او داشت عازم حوزه علمیه قم گردید. 🔸 به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۱، با سمت آر پی چی زن در فکه به شهادت رسید. پیکرش مدتی در منطقه بر جا ماند و نوزدهم شهریور ۱۳۷۱، پس از تفحص در گلزار شهدای قاسمیه زادگاهش به خاک سپرده شد. او را مهدی نیز می نامیدند. 🔸یکی از دوستانش می گوید: بعد از شهادت جعفر جهازی، مهدی بسیار بی تابی می کرد و سخت مشتاق شهادت و پیوستن به دوست دیرینه بود . 🔹روزی من و مهدی از اندیمشک عازم دشت عباس بودیم که آنجا ، فرمانده غیور لشکر عاشورا ، شهید مهدی باکری را دیدیم . مهدی با دیدن باکری چنان خوشحال شد که از شادمانی در پوست خود نمی گنجید . آن دو ساعت ها به گفتگو پرداختند. 🔹بعد از این گفتگو ، مهدی حال وهوای دیگری داشت ، می گفت مطمئنم دیگر موقع شهادت من نیز فرا رسیده است . سرش را بر روی زانویم گذاشت و در حالی که بغض گلویش را گرفته بود گفت : «بعد از جعفر ، دیگر نمی خواهم در دنیا بمانم ، کاش هرچه زودتر به او ملحق شوم . از تو خواهش می کنم بعد از شهادتم مرا کنار جعفر دفن کنید».( دانشنامه جهاد و شهادت؛ خط هشت اردبیل) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید مالک سبز علیپور 🌹 ✍ایشان در فروردین سال ۱۳۵۰ش در روستای «زرج آباد» شهرستان کوثر متولد شد. تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. در کنار برادر خود در پایگاه بسیج روستا و انجمن اسلامی مدرسه شرکت می نمود. 🔸پس از اتمام دوره راهنمایی عازم قم شده و به تحصیل علوم حوزوی مشغول گشت. با دستور مرحوم آیت اللّه مشکینی در سال ۱۳۶۴ حجره نشین مدرسه الهادی گردید. 🔸شهید با گذراندن دوره آموزشی در گردان امام سجاد(ع)لشکر ۳۱ عاشورا، روانه جبهه های حق علیه باطل شد.بعد از اعزام به جبهه، مسئول فرهنگی و تبلیغی گردان از وی می خواهد تا در امور فرهنگی فعالیت نماید، ولی او پیشنهاد را نپذیرفته و می گوید: من قبل از آمدن به جبهه روحانی بوده ام (کارهای تبلیغی کرده ام)، ولی در این جا فقط یک رزمنده ام و می خواهم در خط مقدم و در کنار سایر رزمندگان بجنگم. 🔸سرانجام در عملیات کربلای ۸، ترکش خمپاره ای به سرش اصابت نموده و در بهار ۱۳۶۶ در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل گردید. پیکر مطهرش پس از تشییع با شکوه، در گلزار شهدای روستای «زرج آباد» به خاک سپرده شد. 🔸قسمتی از وصیت نامه شهید: ای آنان که می گویید ای کاش در کربلا می بودیم و حسین زهرا (ع) را یاری می کردیم! امروز حسین به میدان آمده و لشکر یزید، کنار دجله و فرات است، پس اگر راست می گویید بیایید، هر کس نیاید به خدا قسم از اهل کوفه بدتر و مایه ننگ برای اسلام است. (افق حوزه شماره ۳۰۹؛ تبیان) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید سلیمان اسلامی🌹 ✍️در یکی از روستاهای اصلاندوز به دنیا آمد. از سال 1359- 1361 دوره راهنمایی را خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی در حوزه علمیه ولیعصر(ع) تبریز پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در سال ۱۳۶۵در شلمچه بر اثر اصابت ترکش توپ به سر شهید شد. 🔸علاقه زیادی به حضور در جبهه های جنگ داشت. سوم راهنمایی را می‌خواند و یکی دو بار خواست برود جبهه. پدرش گفت: هنوز بچه‌ای! بروی خواهر و مادرت تنها می‌مانند. سلیمان هم گفت: آن‌هایی‌ هم که در جنوب، زیر باران گلوله‌ عراقی‌ها هستند خواهر و مادرمند! 🔸دوستش نقل می کند: در روستا نوحه می‌گفت و ما زنجیر می‌زدیم. صدای خوبی داشت و از زبان حضرت عباس می‌خواند: آتام اوغلی دادیمه گل گلیب لب نهر القمه فاطمه گهی قان دولان گؤزومه باخیر گهی قانلی پرچمه فاطمه 🔸از اول راهنمایی دو نفری خانه‌ای در اصلاندوز اجاره کرده بودیم؛ غذا را من می‌پختم و سلیمان هم ظرف‌ها را می‌شست. دو سالی در آن خانه ماندیم. سال 1363 سرباز بودم و سلیمان هم در حوزه علمیه تبریز درس می‌خواند. هر چهل و پنج روز که می‌آمدم مرخصی، حتما به ‌او سر می‌زدم. مرا می‌برد نماز جماعت و در صف اول می‌گذاشت. خودش عقب‌تر می‌ایستاد و می‌گفت: تو در جبهه‌ای و من هنوز عقب‌ترم! (دانشنامه جهاد و شهادت؛ شبکه اطلاع رسانی دانا) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید حمزه سليم‏ زاده🌹 ✍️ایشان در روستاى كويچ از توابع مشكين‏ شهر در ۲ تير ۱۳۴۵ به دنيا آمد. پس از اتمام دوره راهنمايى، پدرش او را به تهران برد و به منظور فراگيرى دروس حوزوى در مدرسه علميه حجت ثبت‏ نام كرد. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و یکم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد. پیکر او در زادگاهش به خاک سپرده شد. 🔸«در منطقه عملياتى والفجر 8 بوديم. فاصله ما با عراقى‏ ها خيلى كم بود، طورى كه بايد خاكريز زده می‏شد. طول خاكريز ده متر بود و بايد از طرف دشمن كار میشد. هيچ كس جرأت نكرده جلو برود. حمزه سليم ‏زاده گفت: "من مى‏ روم و خاكريز را می‏زنم." فرماندهان مانع شدند ولى او در زير آتش دشمن، خاكريز را كامل كرد.» 🔸«روزى لودر حمزه را زده بودند و می‏سوخت. او به سرعت پريد و سوار لودر ديگرى شد و كار خاكريز را ادامه داد. مهدى باكرى به خط رسيد و ديد لودر حمزه میسوزد، خيلى ناراحت شد و گفت كه حمزه كجاست، شهيد شده؟ گفتند: "حمزه روى آن يكى لودر كار می‏كند." خيلى خوشحال شده و به حمزه سه راس گوسفند داد تا با دست خود قربانى كند.» 🔸«سيزده روز پس از مراسم عروسى، حمزه به جبهه بازگشت. میگفت: "كار مهم، حضور در جبهه است، بايد از اسلام و قرآن دفاع كنيم. (نوید شاهد؛ دانشنامه جهاد و شهادت) 🔸مجموعه ای از خاطرات آن شهید در کتاب (شهر مقدس: سردار پاسدار شهيد حمزه سليم زاده) گردآوری شده است. 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌹
🌹شهید هاشم بدیری🌹 ✍ ایشان سال ۱۳۴۱ش در روستای صلوات از توابــــع مشکیــــن‌شهر به دنیـــــا آمــــد. پس از آمـــــوزش رایـــــــج، در سال۵۹ وارد حوزه علمیه ملا ابراهیم اردبیل شد و به مدت۴ سال در آن مدرسه به تحصیل پرداخت. در سال۶۲ مفتخر به پوشیدن لباس روحانیت شده بود، به تبعیت از فرمان امام خمینی(ره) به مناطق جنگی می‌رفت و در نبرد با دشمن شرکت می‌کرد. 🔰در بحبوحه عملیات خیبر در اسفند۱۳۶۲ به شهادت رسید و پیکرش به‌خاطر آتش سنگین دشمن در جزیره مجنون جا ماند و جزء مفقودین گردید. 🔰مادر شهید، ایام مفقودیت فرزندش را چنین توصیف می‌کند: «هر ماشینی به روستا می‌آمد تا جایی که می‌ایستاد، چشم از او بر نمی‌داشتم. سال۱۳۶۷ پدرش قبری درست کرد و عکس در آن گذاشتیم و چندین سال ناله‌هایم را در مزار خالی ریختم. و گاهی هم پشت بام خانه می‌نشستم و چشم به جاده می‌دوختم و در فراق هاشم زیر لب زمزمه می‌کردم. 🔰پدر شهید می‌گوید: بالاخره هفتم بهمن۱۳۷۵ از بنیاد شهید مشکین‌شهر زنگ زدند. آن روز کولاک بود و چشم، چشم را نمی‌دید. از سپاه جنازه را با آمبولانس به روستا آوردیم و مراسم تشییع پیکر آن شهید انجام شد. 🔰فرازی از وصیت‌نامه شهید: ای ملت ایران! از فرمایشات امام اطاعت کنید و در مقابل باطل ایستادگی کنید و راه شهیدان را ادامه دهید و بدانید پیروزی از آن شماست. برادران عزيزم! سنگرها را خالی نگذاريد و راه شهيدان را ادامه دهيد. (تبیان؛ خبرگزاری حوزه؛ علمداران عشق) 🌷اللَّهُمَ‏ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🌷 🌹🌷صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین و رحمت الله و برکاته🌷🌹