🍃🍃🍃🍃🍃
#داستانک_آموزنده
♨️ مردی در کارخانه توزیع گوشت کار میکرد .
یکروز که به تنها برای سرکشی به سردخانه رفته بود ، درب سردخانه بسته شد و او داخل سردخانه گیر افتاد.
آخر وقت بود و هیچکس متوجه گیر افتادنش نشد . بعد از چندساعت که مرد درحال جان دادن بود نگهبان کارخانه درب سردخانه را باز کرد و او را نجات داد .
🔹مرد از نگهبان پرسید :
چطور فهمیدی من در سردخانه گیر کرده ام⁉️
@GOLBANG_SHOMAL
🔶 نگهبان جواب داد :
تو تنها کسی هستی که وقتی وارد کارخانه می شوی به من سلام میکنی و حالم را میپرسی و بعد از خروج هم با من خداحافظی میکنی...
🔸اما امروز با من احوالپرسی کردی و چند ساعتی هم گذشت اما برنگشتی و خداحافظی نکردی‼️
من هم برای یافتن تو به کارخانه سر زدم ...
🔸من منتظر احوالپرسی هر روزه تو هستم چون از نظر تو ، من هم کسی هستم و وجود دارم.
✅ متواضعانه تر و دوستانه تر وجود هم را لمس کنیم‼️
بی تفاوت بودن خصلت زیبایی نیست...👌🌺
🔰🔰🔰🔰🔰
📡گلبانگ شمال
@GOLBANG_SHOMAL
🍃🍃🍃🍃
🔰 #داستانک_آموزنده 🔰
✅ در ماه رمضان چند جوان،
پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
🔹به او گفتند:
ای پیرمرد مگر #روزه نیستی؟
🔸پیرمرد گفت:
چرا روزهام، فقط آب و غذا میخورم.
🔹جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟!
@golbang_shomal
🔶 پیرمرد گفت:
بلی، #دروغ نمیگویم، تهمت نمیزنم،
به کسی بد نگاه نمیکنم،
کسی را #مسخره نمیکنم،
با کسی با #دشنام سخن نمیگویم،
کسی را آزرده نمیکنم،
چشم به مال کسی ندارم،
قضاوت نمیکنم، #غیبت نمیکنم و ...
ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
🔸بعد پیرمرد به جوانان گفت:
آیا شما هم #روزه هستید؟
🔹یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت:
خیر ما فقط غذا نمیخوریم‼️
🔰🔰🔰
📡گلبانگ شمال
@GOLBANG_SHOMAL
🍃🍃🍃🍃
💕 #داستانک_آموزنده
🛳 تنها بازمانده يك كشتي شكسته توسط جريان آب به يك #جزيره دورافتاده برده شد،
او با بيقراري به درگاه #خداوند دعا ميكرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقيانوس چشم ميدوخت، تا شايد نشاني از #كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمي آمد.
آخر سر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه اي كوچك خارج از كلك بسازد تا از خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد،
@GOLBANG_SHOMAL
روزي پس از آنكه از جستجوي غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، #دود به آسمان رفته بود، بدترين چيز ممكن رخ داده بود، او عصباني و اندوهگين فرياد زد:
« #خدايا چگونه توانستي با من چنين كني ⁉️»
صبح روز بعد او با صداي يك #كشتي كه به جزيره نزديك ميشد از خواب برخاست ، آن مي آمد تا او را نجات دهد .
@GOLBANG_SHOMAL
مرد از نجات دهندگانش پرسيد :
« چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم⁉️ »
آنها در جواب گفتند:
« ما علامت دودي را که فرستادي، ديديم ! »
✅ آسان ميتوان دلسرد شد
هنگاميكه بنظر ميرسد كارها به خوبي پيش نميروند...اما نبايد اميدمان را از دست دهيم زيرا #خدا در كار زندگي ماست ،
حتي در ميان درد و رنج‼️
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
📡گلبانگ شمال
@GOLBANG_SHOMAL