eitaa logo
گلبرگ ازدواج
7.5هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
707 ویدیو
16 فایل
🌸همراهان گرامی این کانال صرفاًجنبه آموزشی درزمینه ازدواج مراحل قبل وبعدش رادارد لطفادرخواست هایی مبنی معرفی مورد برای ازدواج و نظایر آن را نفرمایید ارتباط با مدیریت: @basirat71 جهت مشاوره و راهنمایی: @z_s_zahedi تعرفه و رزرو تبلیغات: @Tabligh_monaseb
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ معراج مؤمن 🔰 معراج مؤمن است؛ کاری کنیم عروج کنیم. التماس دعا 🙏 🆔 @golbarg_ezdevaj
🍃‏میشود امشب مرا در گوشه دل جا کنی؟ 🍃وقت مسجد رفتنت با خود مرا همپا کنی؟ 🌾در میان هر قنوت و وقت یا رب گفتنت 🌾یادی از این درمانده در احیاء کنی؟... برای امشب متنی ندارم حرفم حرف ساده ایست؛ امشب مرا یاد کن، در هر "الغوث" که میگویی، شاید به حق "یارب" گفتنت "خلصنا" یت برای من هم مستجاب شود ... خیر، برکت، سلامت، خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت، توشه شب قدرتان باد. التماس دعا از همگی 💠این شبها همدیگه رو دعا کنیم 🆔 @golbarg_ezdevaj
▪️السلام علیک یا امین الله فی ارضه و حجته علی عباده، السلام علیک یا امیر المومنین، اشهد انک جاهدت فی الله حق جهاده ‏▪️سالروز شهادت جانسوز مولای متقیان امیر مومنان حضرت علی علیه السلام تسلیت باد @golbarg_ezdevaj
گلبرگ ازدواج
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ #شهید_ایوب_بلندی #قسمت_ششم 🔴 دعای کمیل مان باید زودتر تمام می شد!! .. با شهید
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ ☘ حرف ها شروع شد. ایوب خودش را معرفی کرد. کمی از آنچه برای من گفته بود به آقاجون هم گفت. گفت که از هر راهی جبهه رفته است. بسیج ، جهاد و هلال احمر.. حالا هم توی جهاد کار می کند. 🍂 صحبت های مردانه که تمام شد ، آقاجون به مامان نگاه کرد و سرش را تکان داد که یعنی راضی است. تنها چیزی که مجروحیت ایوب را نشان می داد دست هایش بود. جانبازهایی که آقاجون و مامان دیده بودند ، یا روی ویلچر بودند یا دست و پایشان قطع شده بود... 🌺 از ظاهرشان میشد فهمید زندگی با آنها خیلی سخت است اما از ظاهر ایوب نه.. مامانم با لبخند من را نگاه کرد، او هم پسندیده بود. سرم را پایین انداختم. مادر بزرگم در گوشم گفت تو که نمیخواهی جواب رد بدهی؟؟خوشگل نیست که هست، جوان نیست که هست، آن انگشتش هم که توی راه خمینی جانتان! که دوستش داری، اینطور شده ... توی دهانش نمی گشت اسم امام را درست بگوید. ❤️ هیچ کس نمیدانست من قبلا بله را گفته ام. سرم را آوردم بالا و به مامان نگاه کردم جوابم از چشم هایم معلوم بود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید.... هر روز ، ساعت 15 🌷 @golbarg_ezdevaj
🌸ازدواج که کردم، خیلی از دوستام ازم می‌پرسیدن:مجردی بهتره یا متأهلی؟!… دوران عقد بهتره یا بعد از عروسی؟!… چیه ازدواج و متأهلی خوبه؟!… چی باعث میشه به ریسکش (؟!) و مسئولیتش بیارزه؟! من این بود: 👇🏼 ✅ازدواج با صد امتیاز و سه چراغ سبز بهتر از مجردیه! چون آدم از زندگی کردن لذت می‌بره. و شب و روز موج مثبت دریافت میکنه. به نظر من بهترین مزیت ازدواج (مخصوصاً برای خانم‌ها) اینه که یکی میاد تو زندگیشون که با تمام وجود می‌تونن بهش تکیه کنن. و تا روزی که زنده هستن این حمایتِ همه جانبه‌ی روحی، عاطفی، مالی، معنوی، اجتماعی و … وجود داره. 😍و جالبتر اینه که مردها از اینکه واقع بشن لذت می‌برن. 🆔 @golbarg_ezdevaj
استفاده از آرامش‌های روحی و عاطفی حاصل از و همراهی و همدلی با همسر: 💞 بی شک از مهمترین مولفه‌های سلامت روان، ناشی از آرامش و مودت و صمیمیتی است که بین همسران ایجاد می‌شود. 💔 اما گاهی برخی مردان یا زنان وظایف خود را برای ایجاد این صمیمیت و همدلی نمی دانند. ❣️یا تصور می‌کنند که همان سبک صمیمیتی که بین والدین خود می‌دیدند، همان را باید عینا الگوبرداری کنند. 💚 بی تردید الگوهای مثبت والدینی در صمیمیت فرزندان مؤثر و لازم است اما گاهی کافی نیست. چه بسا همسر وی ظرف عواطف بزرگتری دارد و لازم است که بیش از آنچه می‌داند، عمل کند. 💘 ساده ترین و ابتدایی ترین ابزار ایجاد صمیمیت بین همسران توجه به یکدیگر و احساس دیده شدن در روابط روزمره است. این توجه باید به صورت کلامی و غیر کلامی نشان داده شود. ✅ ابراز کلام‌های محبت آمیز و خریدن هدیه حداقل کاری است که همسران باید در قبال یکدیگر و به صورت روزانه (و نه گاهی اوقات) انجام دهند. 🍄🍄🌺🌺🌺🌺🌺🍄🍄🍄 🌸 @golbarg_ezdevaj
گلبرگ ازدواج
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ #شهید_ایوب_بلندی #قسمت_هفتم ☘ حرف ها شروع شد. ایوب خودش را معرفی کرد. کمی
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ 🌻 وقتی مهمانها رفتند، هنوز لباس های ایوب خیس بود. و او با همان لباس های راحتی گوشه ی اتاق نشسته بود... گفت: مامان! شما فکر کنید من آن پسرتان هستم که بیست و سه سال پیش گمش کرده بودید. حالا پیدا شدم!!!! اجازه می دهید تا لباسهایم خشک بشود اینجا بمانم؟؟!!! 💐لپ های مامان گل انداخت و خندید. ته دلش غنج میرفت برای اینجور آدمها... آقا جون به من اخم کرد. ازچشم من می دید که ایوب نیامده شده عضوی از خانواده ی ما!!! چند باری رفت و آمد و به من چشم غره رفت!! کتش را برداشت و در گوش مامان گفت: آخر خواستگار تا این موقع شب خانه مردم می ماند؟؟ در را به هم زد و رفت. 🌷 صدای استارت ماشین که آمد دلمان آرام شد. می دانستیم چرخی می زند و اعصابش که آرام شد برمی گردد خانه... مامان لباس های ایوب را جلوی بخاری جا به جا کرد. اینها هنوز خشک نشده اند، شهلا بیا شام را پهن کنیم... بعد از شام ایوب پرسید: الان در ِ خوابگاه جهاد بسته است ،من شب کجا بروم؟؟!!! مامان لبخندی زد و گفت: خب همین جا بمان پسرم!... فردا صبح هم لباس هایت خشک شده و هم در ِ جهاد باز است... ❗️یک دفعه صدای در آمد.. آقا جون بود.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید.... هر روز ، ساعت 15 🌷 @golbarg_ezdevaj
💠برای هم دعا کنیم و همه برای تعجیل در ظهور...💠 🌸راه استجابت سریع دعا روايت شده كه خداوند سبحان به موسى عليه السلام چنين وحى نمود: اى موسى ! مرا با زبانى بخوان كه با آن نا فرمانى ام نكرده اى ، موسى عرض كرد : چنين زبانى را از كجا بياورم؟ خداوند فرمود : 👈 مرا از زبان كسى ديگر بخوان . 🔸روِيَ أنّ اللّه َ سُبحانَهُ أوحى إلى موسى عليه السلام : يا موسى، اُدعُني على لسانٍ لم تَعصِني بهِ ، فقال : أنَّى لي بذلك ؟! فقالَ : اُدعُنِي على لسانِ غيرِكَ .بحار الأنوار : 93/342/11 . 🌹در ما را از دعای خیرتان بی نصیب نکنید🌹 @golbarg_ezdevaj
+ تقدیرامسالش‌ رو بنویسید: امام‌ زمان -آخہ‌ چطور ممڪنہ؟اون‌ڪہ‌ خیلے گناه‌ ڪرده... +آره‌ سابقہ‌ بدے داره، ولے ببین‌ چقدر پشیمونہ‌؛ ببین‌ چطور عزم‌ ڪرده‌ ڪہ‌ دیگہ همونے بشہ‌ ڪہ‌ خدا و امامش‌ میخوان؛ ببین چطور از دورے امامش‌ بےتاب‌ شده. تو از ڪجا میدونے ڪہ‌ اون "حر" امام‌ زمانش نیست؟!.. اے ڪاش‌ امشب‌ مڪالمہ‌ فرشتہ‌ها‌ اینجورے باشہ... @golbarg_ezdevaj
🌺نگویید "من نمی‌توانم از پس این کار برآیم؛" بلکه به خود بگویید "من چگونه می‌توانم از پس این کار برآیم؟" افکار خود را تغییر دهید تا زندگی شما تغییر کند... @golbarg_ezdevaj
گلبرگ ازدواج
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ #شهید_ایوب_بلندی #قسمت_هشتم 🌻 وقتی مهمانها رفتند، هنوز لباس های ایوب خیس بود
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ آقا جون بود ... 🌸 ایوب بلند شد و سلام کرد.. چشم های آقاجون گرد شد..!! آمد توی اتاق و به مامان گفت: این چرا هنوز نرفته می دانید ساعت چند است؟؟ از دوازده هم گذشته بود.!!.. مامان انگشتش را روی بینیش گذاشت: اولا این بنده ی خدا جانباز است.. دوما اینجا غریب است ، نه کسی را دارد نه جایی را .. کجا نصف شب برود؟؟ 🌼مامان رخت خواب آقاجون را پهن کرد. پتو و بالش هم برای ایوب گذاشت. ایوب آن ها را گرفت و برد کنار آقاجون و همان جا خوابید.!! 🌷 سر سجاده نشسته بودم و فکر می کردم. یک هفته گذشته بود و منتظرش بودم. قرار گذاشته بود دوباره بیایند خانه ما و این بار به سفارش آقاجون با خوانواده اش... توی این هفته باز هم عمل جراحی دست داشت و بیمارستان بستری بود. 🍃 صدای زنگ در آمد. همسایه بود. گفت: تلفن با من کار دارد. ما تلفن نداشتیم و کسی با ما کار داشت، با منزل اکرم خانم تماس می گرفت.. ⚜ چادرم را سرم کردم و دنبالش رفتم. پشت تلفن صفورا بود. گفت: شهلا چطوری بگویم... انگار که آقای بلندی منصرف شده اند!!!! یخ کردم. بلند و کش دار پرسیدم : چـی؟؟؟؟!!!!!! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید.... هر روز ، ساعت 15 🌷 @golbarg_ezdevaj
💞زوج موفق و خوشبخت کسانی هستند که سعی می‌کنند تا هر دو رشد کنند و شرایط آن را برای هم فراهم می‌کنند. 👈 مسلماً شما در سال‌های ازدواج تغییر می‌کنید. قواعد زندگی در شرایط مختلف تغییر می‌کند، پس ضروری است هر دو تغییر کنید تا روابط در حال تغییر را عوض کنید. 🔺انعطاف‌پذیری در زندگی زن و مرد را به سازش بیشتر می‌رساند. در این رابطه بیشتر بخوانید: 👇 https://article.tebyan.net/379149 🆔 @golbarg_ezdevaj