گلـبرگ ســرخ
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝܢ̣ߺ ߊܠܢܚ݅ܣܥߊ ࡐ ߊܠࡎܥࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭ 🗓#رزق_بیست_و_چهارم_فروردین_ماه 🌱شهید علی حاجیان
👌#تلنگر
بیایید لحظهای فکر کنید این همه پیر و جوان که عاشقانه به سوی معبود خود میشتافتند و
با ارزشترین چیزشان یعنی «جانشان» را میدهند هدفشان چیست؟
آن جوانهایی که بستر نرم را رها کرده دست از پدر، مادر، خواهر، برادر، زن و بچه و همه و همه را رها کرده و جان شیرین را نثار میسازند،
آیا هدفشان جز اسلام است؟
در روز محشر جواب آن کودکان شهدا، آن بچههایی که شب بیدار میشوند و بهانه پدر میگیرند و پدر پدر میکنند تا خوابشان میرود، چیست؟
جواب آن مادرانی که تنها فرزندان خود را در راه این #انقلاب و #اسلام دادهاند را میخواهید چه بگویید؟
#شهید_علی_حاجیان
#شهر_اراک
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
﷽🕊
🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی
آنها کســانیاند که خدا قلبهاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝܢ̣ߺ ߊܠܢܚ݅ܣܥߊ ࡐ ߊܠࡎܥࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭
🗓#رزق_سوم_تیر_ماه
🌱شهید ماشاءالله قدیری
📅تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۱/۰۳
محل تولد: موچان - شازند
📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۴/۰۳
محل شهادت: روستای وزلی - منطقه نوسود
💎نشانی: اراک، قطعه ۲، ردیف ۵، شماره ۱
📜برشی از وصیتنامه شهید:
ای خواهر مسلمانم!
تو نیز زینب(س) زمان باش و در راه خدا مبارزه کن.
ای برادر عزیزم!
راه خدا بهترین و برترین راههاست. پوینده و کوشنده این راه باش.
ای ملت شهیدپرور ایران!
تنها راه نجات اسلام و رهایی مستضعفین و پیروزی نهایی پشتیبانی قاطع و بیدریغ خود را از دولت جمهوری اسلامی پیوستن به خط امام(ره) که همان خط اصیل اسلام و محمد(ص) است، در هر کجا هستید از روحانیتِ مبارز دفاع کنید تا اسلام را به تمام جهانیان بشناسانید.
خون شهیدان را پایمال نکنید. از توطئههای دشمن آگاه باشید و هیچوقت امام(ره) عزیز، رهبر انقلاب را تنها نگذارید.
#رفیق_شهید
#شهر_اراک
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید.
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
May 11
﷽🕊
🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی
آنها کســانیاند که خدا قلبهاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝܢ̣ߺ ߊܠܢܚ݅ܣܥߊ ࡐ ߊܠࡎܥࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭
🗓#رزق_چهارم_تیر_ماه
🌱شهید محمدتقی عباسی
📅تاریخ تولد: ۱۳۱۱/۰۷/۱۰
محل تولد: انجدان اراک
📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۴/۰۴
محل شهادت: پاسگاه زید_عراق
💎نشانی: اراک، قطعه ۷، ردیف ۹، شماره ۴
📜برشی از خاطرات شهید:
سال 1360 مشغول ساختن خانه بودیم و واقعاً نیاز مبرم به پول داشتیم. شهید در این موقع رفت و مقداری پول قرض کرد. به جای اینکه بدهیهای خودش را بدهد، برای جبهه کلمن آب خرید و فرستاد.
اعتراض کردم و گفتم :« چرا این کار را کردی؟ لااقل یکی برای خودمان میآوردی.»
گفت: «ما میتوانیم به راحتی آب بخوریم؛ ولی جبههها واجبتر هستند.»
آنقدر عاشق جبهه بود که میگفت: «وقتی آمدم مرخصی، تصمیم خواهم گرفت که همه با هم به جبهه برویم و آخر عمری همه با هم در جبهه بمانیم و اگر یکی از ما شهید شد دیگری به اسلام و رزمندگان خدمت کند.»
#رفیق_شهید
#شهر_اراک
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید.
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
May 11
#مناسبتی
🥀امام باقر علیه السلام:
مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيا مَثَلُ دودَةِ القَزْ؛ كُلَّمَا ازْدادَتْ مِنَ القَزْ عَلَى نَفْسِها لَفّا كانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّا.
حــريـص بـہ دنـیا هـمانـند ڪـرم ابـریشـم اسـت ڪـہ هـر چــہ بـیشـتر دور خـود مـے تـَند، خـارج شـدن از پیلـہ بـر او سخـت تـر مـے شـود، تـا آن ڪـہ از غصــہ مـے میـرد.
📝کافی، ج ۲، ص ٣١٦
🖤شـهادت غمـبار بـاقـرالعلـوم، حضـرت امـام محـمد بـاقـر علـیـہ الـسلام تسـلیت بـاد.🖤
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
﷽🕊
🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی
آنها کســانیاند که خدا قلبهاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝܢ̣ߺ ߊܠܢܚ݅ܣܥߊ ࡐ ߊܠࡎܥࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭
🗓#رزق_پنجم_تیر_ماه
🌱شهید ولی اللّه کریمی
📅تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۰۴/۰۶
محل تولد: آقداش - خنداب
📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۴/۰۵
محل شهادت: منطقهی سردشت
💎نشانی: مفقودالجسد
📜برشی از زندگینامه شهید:
او برای درس شجاعت و ایستادگی و معرفت به دانشگاه جبهه رفت تا در این دانشگاه بر علم و دانش و معرفتش بیفزاید.
به عضویت بسیج درآمد و با دیدن آموزشهای نظامی به جبهه غرب اعزام شد. حدود 4 ماه در جبهه فعالیت کرد. جنگ بود و آتش و دود و خمپاره، جنگ بود و حس شیرین شهادت و جنگ بود و جوانانی که یکی پس از دیگری در راه دفاع از ناموس و شرف و عزت وطن خود راهی جبههها میشدند و او به دنبال گمشدهای بود و آرزویی که داشت که در پنجم تیرماه سال 1362 در منطقه عملیاتی سردشت هنگام درگیری با گروهکهای ضدانقلاب بر اثر اصابت ترکش به آن رسید.
#رفیق_شهید
#شهر_اراک
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید.
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
May 11
هدایت شده از پنجِ پنج
قسمت اول
در پنجمین روز از پنجمین ماه سال ۱۳۶۵ عقربهها، ساعت ۹:۴۵ صبح را نشان میداد.
در محل کارم پشت میز قهوهای نشسته بودم، دلم پَر میزد برای جبهه و جنگ، اما باید من، این سوی خط در اتاق تعاون میماندم.
دل توی دلم نبود، برای لحظهای زمین لرزید. صدای مهیبی همه جای شهر را فرا گرفت.
باز دوباره حمله هوایی، باز دوباره بمباران، صدای موشک، ویرانی و شهید.
معلوم بود که نقاطی از شهر بمباران شده است.
فقط خدا خدا میکردم خانههای مردم، این بار سهم موشکها نشده باشد.
سوار موتور شدم. سراسیمه خود را به محل بمباران رساندم.
پنج کارخانهی شهرم ویران شده بود، اما گویی تمام شهر زیر آوار بود.
برای لحظهای چشمانم فقط تاریکی و دود دید.
گوشهایم صدای همهمهی مردمی را میشنید که نگران و چشم انتظار خبری از عزیزانشان بودند.
کسی به من اجازهی ورود به محوطهی کارخانه را نمیداد. هر چه تلاش کردم راه به جای نَبُردم، دیگر نمیتوانستم بمانم. به اداره تعاون برگشتم. اما هوش و حواسم هنوز با قربانیان بمباران بود.
تلفن زنگ خورد. آن سوی خط کسی از من میخواست تا خود را به گلزار شهدا برسانم.
رفتم شاید کاری از من بربیاید.
به گلزار شهدا رسیدم. بوی خون همه جا را فرا گرفته بود. دور تا دورم پیکرهای بر زمین مانده بودند.
نگاهم به مردمانی افتاد که از هر سو شهیدی را با خود به گلزار می آوردند.
یکی را با آمبولانس، یکی را با مینی بوس و یکی را با موتور.
همهی مردم شهر دست به دست هم داده بودند تا پیکر شهدای کارخانهها بر زمین نماند.
اما جلوی درب آرامستان پُر از خانوادههای بود که میخواستند عزیزانش را ببینند.
پدرها، مادرها، خواهرها، برادرها، همسران و فرزندانی که میخواستند، آخرین دیدار را در ذهن خود حک کنند. اما مگر میشد!؟
مگر امکان داشت چهره شهدایشان را ببینند.
آخر آن روز، شبیه هیچ روزی نبود.
آخر آن روز، پنج کارخانهی بزرگ شهر به همراه کارگرانش در آتش سوخته بود.
به داخل محوطه برگشتم. با اینکه سالها در واحد تعاون، در منطقه جنوب کار کرده بودم، اما این صحنه برایم خیلی عجیب بود که در شهر و مرکز ایران با این حجم از بی رحمی موشکها مواجهه شوم؛ این همه اجساد تکه پاره، بدون دست، بدون پا. شاید برای لحظه ای ترسیدم، شوکه شدم. نمیدانم.
اما هر چه بود بر خود مسلط شدم، باید آرام میشدم و رسالتم را به پایان میرساندم.
خود را به درب آرامستان رساندم. با خانوادهها صحبت کردم. دلداریشان دادم.
دلم نمیخواست پدری، مادری، شاید هم فرزندی، عزیز خود را آنگونه که من دیده بودم ببیند.
دلم میخواست آخرین دیدار، برای خانوادهها فقط غم از دست دادن باشد، نه دیدن پیکرهای که تنها جرمشان سرپا نگه داشتن کارخانه های شهر بود.
برگشتم. شهدا دور تا دورم چیده شده بودند. امکانات خیلی کم بود، حتی سردخانهای نبود که بخواهیم شهدا را در آنجا نگه داریم.
باید همهی کارها را به سرعت انجام میدادیم، باید تمام شهدا را غسل و کفن میکردیم.
اولین شهید را که دیدم دَست نداشت. بُغض گلویم را فشرد. قطره اشکی آرام بر گُونهام سُر خورد.
نه! باید دوام می آوردم این تازه اول کار بود.
اولین شهید را در کفن پیچیدم. به سراغ شهید بعدی رفتم. دیدن هر پیکر، داغ دلم را تازه تر میکرد. اما باید صبور میبودم.
روز از نیمه گذشت بود و همچنان در کنار شهدایی که در کفن میپیچیدم، تکههای به جای مانده از شهدا را نیز کناری میگذاشتم و اشک میریختم.
هر چقدر چشم میچرخاندم شهیدی بود و پیکری و چشمان منتظر خانوادهای.
آن شب تا صبح من و دوستانم نخوابیدیم. صبح همهی شهدا را آراسته و معطر تحویل خانوادههایشان دادیم. در اراک مرسوم بود که شهدای گرانقدر را از میدان شهدا به سمت گلزار شهدا تشییع میکردند. اما این بار فرق داشت. این بار تعداد زیاد شهدا و جمعیت داغدار که در آرامستان دور هم جمع شده بودند، این دلهره را برای مسئولین به همراه داشت که مبادا دوباره هواپیماهای بعثی به این جمعیت حمله کنند و دوباره شهیدی به شهدای ما اضافه شود.
پس آرام و با بغضی در گلو، شهدا را از کنار غسالخانه به طرف گلزار تشییع کردیم.
گویی زمان مرا برد به مرداد سال ۱۳۶۱ که ۷۲ دسته گل را به یاد شهدای مفقودالاثر رمضان از جلوی مسجد آقا ضیاء الدین به سمت گلزار شهدا تشییع کردیم. اما، این تشییع کجا و آن تشییع کجا. مراسم تمام شد آرام، بی صدا، مظلومانه.
اما حالا من مانده بودم و تکههای پیکرهای قربانیان کارخانهها.
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۳۱روز مانده تا
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
هدایت شده از پنجِ پنج
قسمت دوم
آرام و بی صدا به گوشهای رفتم. باید به دور از چشم خانوادههای داغدار، رسالتی سنگینتر را به دوش میکشیدم. با همفکری دوستان تصمیم گرفتیم در مزار شهدا، در بین شهدای بمباران قبری را آماده کنیم و تکههای به جا مانده از شهدایی که قابل شناسایی نبودند را دفن کنیم.
قبری کَندم، با احترام تکههای پیکر مطهر شهدا را که در کفنی پیچیده بودم برداشتم.
بغض داشت خفهام می کرد. مگر چقدر توان داشتم؟!
از دیروز مدام شهید دیده بودم؛ حالا هم این تکههای پیکر، این سختترین کار عمرم بود.
گاهی به قبر نگاه میکردم؛ گاهی به کفنی که کنارم بود. برای آخرین بار یک دل سیر گریستم. اشک میریختم برای تکه پیکرهایی که تا دیروز جانی داشتند و امروز قطعه قطعه شده و کنار صدها دست و پای دیگر جا گرفته بودند؛ اشک برای این شهدای مظلوم. اشک برای بیرحمی جنگ، جنگِ نابرابرِ موشکها.
گاهی گریستم وُ گاهی بر سَر و روی خود زدم.
اما، به هر جان کندنی که بود کار را تمام کردم.
گویی باری را که بر شانه ام سنگینی میکرد بر زمین گذاشتم.
آن روز تمام شد هرچند سخت و تلخ.
اما باید امروز و سی و اندی سال بعد این خاطره روایت میشد تا مردمان این شهر بدانند شهر چگونه شهر ماند.
دخترکان این شهر بدانند زن، زندگی، آزادی را به بهای قبری دادند که کسی ندانست پیکر چند شهید را در خود جای داده بود.
آری شهر! این چنین شهر ماند، اما ای کاش ارزان و رایگان نفروشیم.
پاورقی:
روز پنج مرداد سال 1365 روزی که حمله هوایی توسط عراق اتفاق افتاد و پنج کارخانه اراک ( آلومینیوم سازی، هپکو، ماشین سازی، آذرآب، واگن پارس ) بمباران شدند. در این روز 87 نفر از شهروندان اراکی شهید و بیش از 390 نفر جانباز میشوند.
✍اعظم چهرقانی
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۳۱روز مانده تا
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
﷽🕊
🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی
آنها کســانیاند که خدا قلبهاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞
ܢ̣ܢܚܩܢ ܝܢ̣ߺ ߊܠܢܚ݅ܣܥߊ ࡐ ߊܠࡎܥࡅ࡙ܧࡅ࡙ࡍ߭
🗓#رزق_ششم_تیر_ماه
🌱شهید احد رفیعی
📅تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۰۱/۰۱
محل تولد: مانیزان، خنداب
📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۴/۰۶
محل شهادت: روستای بیوران_سردشت
💎نشانی: مفقودالجسد
📜برشی از زندگینامه شهید:
زمان جنگ فرا رسیده بود او نیز احساس تکلیف کرد و به سوی جبهه رهسپار و به عنوان بسیجی و نیروی قرارگاه رمضان به جبهه اعزام شد و در یک عملیات شناسایی شرکت کرد. پس از یک ماه حضور عاشقانه در جبهههای نبرد، سرانجام در ششمین روز از تیرماه سال 1362 در منطقهی سردشت آذربایجان غربی هنگام درگیری با گروهکهای ضدانقلاب بر اثر اصابت تیر به شهادت رسید. پیکر مطهرش در منطقه عملیاتی مفقود شد.
#رفیق_شهید
#شهر_اراک
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید.
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
May 11
هدایت شده از پنجِ پنج
چشمهای منتظر
قاب عکس را برای هزارمین بار پاک کرد و بوسید. زل زد به چشمهایش. برق نگاهش را به خاطر آورد. آن روز که گفت: میخواهم در عملیات رمضان شرکت کنم.
چادر سر انداخت. قاب عکس را سفت به آغوش کشید.
باید به مراسم تشیع میرسید.
در سیل جمعیت نفس عمیقی کشید.
خدا کند شهید بعدی پسر من باشد!
👌فرشته عسگری
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۳۰روز مانده تا
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
🍃شهید سیدناصر احمدی
🔸ولادت : ۱۳۳۹/۰۳/۰۱
🔸شهادت: ۱۳۶۱/۰۱/۱۶
🔖از دوران نوجوانی در پیروزی انقلاب نقش داشت در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد و نشان داد که برای تحقق این هدف مقدس اهل خطر کردن و ایثار است. در آغاز جنگ تحمیلی دوره مقدس سربازی را در لشکر 92 زرهی اهواز آغاز کرد تا دفاعی جانانه داشته باشد و از میهن اسلامی دفاع کند در حالی که قصد جنگ نداشت. سرانجام در عملیات بیت المقدس شهید می شود.
ده روز مانده تا عید غدیرخم😍
#شهدای_سادات
#شهر_اراک
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
#مناسبتی
•| از گناهانمان توبه کنیم|•
🌱حضرت آقا:
بین خودمان و خدا خلوت کنیم و به قصورهایمان، به تقصیرهایمان به خطاهایمان و به گناهانمان که مایه روسیاهی ما، مایه بسته شدن پروبال ما و مانع پرواز ماست، اعتراف نماییم و از آنها توبه کنیم.
#دعایعرفه
#التماسدعا
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
هدایت شده از پنجِ پنج
#پستویژه
💚شهدای سادات پنجِ پنج
1⃣شهید سیدحمید طیبی
2⃣شهید سیدمحمدرضا سلطانی
3⃣شهید سیدحسن پارسا زاده
4⃣شهید سید غلامرضا شمسی
5⃣شهید سیدعباس حیدری
6⃣شهید سیدجلیل هاشمی
7⃣شهید سیداحمد متولی زاده
8⃣شهید سیدمحسن عیدی
9⃣شهید سیدمرتضی سجادی
💚۹روز مانده به عیدبزرگ غیدخم💚
#شهدای_سادات
#پنجِپنج
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۲۹ روز تا.....
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj
🍃شهید سید مجتبی پژمان
🔸ولادت: ۱۳۴۱/۰۵/۲۰
🔸شهادت: ۱۳۵۹/۰۹/۱۹
واللّه دنیا بی ارزش است. این قدر دنبال مال دنیا نروید. ایثار داشته باشید.
هريك از اعمال شما اگر غلط باشد به اسم اسلام تمام خواهد شد.
شما اگر صالح نباشید اسلام را بد نام نموده اید. این خواست برادر شهیدتان است که بیشتر به اسلام فکر کنید. ببینید در اطراف شما چه میگذرد. این قدر بی تفاوت نباشید.
💔آدرس مزار: اراک، گلزار شهدا قطعه -۲ ردیف ١٣ شماره ٤
نُه روز مانده تا عید غدیر خم😍
#شهدای_سادات
#شهر_اراک
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
﷽🕊
🍃أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی
آنها کســانیاند که خدا قلبهاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.💞