eitaa logo
گ‍ ‍ل‍ ‍ب‍ ‍و ل‍ ‍ه‍ ‍ا ی‍ ‍ سڣىڊ 🇵🇸 シ
33 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
418 ویدیو
5 فایل
| بسم اللھ النور | . .^^ `°•‌❤🌿•°` خؤشٲ آڼٵڼ ڭۿ ڄآڹٵڹ مےشڹٳسند طڒېڨ عڜق ٶ ٵيمٳڹ مےڜڼأښند :) شرایط و همسایه ها シ 🌠 @sharayet_golbool #روزانھ‌اگردیدیدفورداشتیم‌گاهی براےڪانالھاےهمسایھ‌هستن :)) 🌸 #معمولابیشترفعالیتها⇦ #شبها
مشاهده در ایتا
دانلود
سلااااام بله بله 🍃احسنتتت یکی از راهکار های شهدا هم همین بود👌 جعفر جنگروی تعریف می‌کرد که یکبار پس از هیئت نشسته بودیم و داشتیم با بچه‌ها حرف می‌زدیم. ابراهیم توی اتاق دیگه تنها نشسته بود و توی حال خودش بود. وقتی بچه‌ها رفتن.اومدم پیش ابراهیم، هنوز متوجه حضور من نشده بود. باتعجب دیدم هر چند لحظه یکبار سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش می‌زنه. یکدفعه گفتم: "چیکار می‌کنی داش ابرام ؟!"   انگار تازه متوجه حضور من شده باشه از جا پرید و از حال خودش خارج شد. بعد مکثی کرد و گفت: "هیچی، هیچی، چیزی نیست".   گفتم:"به جون ابرام ولت نمی‌کنم. باید بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت" مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدم‌هائی که بغض کرده‌اند گفت: "سزای چشمی که به نامحرم بیفته همینه."   آن زمان نمی‌فهمیدم که ابراهیم چکار می‌کنه و این حرفش چه معنی داره. ولی بعدها وقتی تاریخ زندگی بزرگان رو می‌خوندم. دیدم که اونها برای جلوگیری از آلوده شدن به گناه چنین تنبیه‌هائی برای خودشون داشته‌اند. ،،، شما می‌تونه روش های تنبیه کردن تون یه جور دیگه باشه هر کسی هر جوری فک می کنه می‌تونه با اون تنبیه بهتر ادم شه،همونو انجام بده👌 ♡~
🌹 ابراهـیم را دیدم که با عصـای زیر بغـل، در کوچه راه میرفت. چند دفعه ای به آسمـان نگاه کرد و سـرش را پایین انداخت.! 🔸 پرسیدم: «آقــا ابـرام! چـی شـده!؟» اول جواب نمیداد، اما با اصرار من گفت: «هر روز تا این موقع حداقل یکی از بندگان خــدا به ما مراجعه میکرد و هـر طـور شده مشکلش را حـل میکردیم. امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده؛ میترسم کـاری کرده باشم که خــدا توفیق خدمت را از من گـرفته باشد.» 📚 سـلام بـر ابـراهـیم / نشر شهید هــادی 👇عضویت👇 🆔@moravejin_marof