eitaa logo
کانال گلچین مولودی و عروسی مذهبی
5.9هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
97 فایل
بروزترین کانال گلچین مولودی و.....👇 ایتاوتلگرام 🌿🌺🌿 @golchin_mowludi ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
_اشعار_مرحوم_عابد ___ ماهی به نور هاشمی از شرق یثرب شد عیان کز جلوه اش بیت ولا شد غبطه ی باغ جنان زیبِ بَرِ امّ البنین پور امیرالمومنین سر حلقه ی اهل یقین مقبول این مطلوب آن ماه بنی هاشم لقب بر حجّت حق منتسب از جلوه ی او در عجب خورشید اندر خاوران نخل ولایت را ثمر برج امامت را قمر طفلی به زیبائی سمر شیری شجاعت را نشان زد بوسه بر پایش ملک گردید بر دورش فلک آن چشم حق را مردمک آن بازوی دین را توان نفس فضیلت را پدر معنای وحدت را پسر بحر ولایت را گهر در زهد گنج شایگان چهر وفا خندید از او نخل ولا بالید از او نور ورع تابید از او تقوا شد از او شادمان تا سنبل پرچین او زد چتر بر نسرین او از خنده ی شیرین او شد عالمی شکرستان از ماه تابید اختری از بحر آمد گوهری چون زهره او را مشتری گردیده صدها کهکشان شرح وفا بسط ولا ایثار را از او بها گلزار هستی را صفا بل عالم از او گلستان از طره اش سنبل خجل گل از صفایش منفعل داغی شقایق را بدل شرمنده از او ضیمران لعل لبش آب بقا رخساره اش بدر الدجا سرتا بپا لطف و صفا وصفش فراتر از گمان رخشنده بر چهرش عرق چون موج نور اندر فلق در گونه اش رنگ شفق در ژاله گوئی ارغوان از طرّه اش باد سحر هرگاه میکردی گذر میکاست نرخ مشگ تر عنبر همی شد رایگان شبل الاسد پور علی ملک شجاعت را ولی از چهره اش نور جلی تابیده اندر هر کران عشق و وفا سودای او هستی پر از آوای او وز شوق عاشورای او سرگشته و حیران جهان سقای آل مصطفی برشاه دین صاحب لوا آن کاو بدشت کربلا بنمود عطشان بذل جان خود ساقی اما تشنه لب جان از عطش در تاب و تب از آتش دل در تعب و زباده ی غم سرگران تا گفت شاه انس و جان آبی طلب بر کودکان آن فارس گیتی ستان شد جانب میدان روان با سطوت آن صاحب علم تابید چون مه در ظلم بگشود با اهل ستم وعظ و نصیحت را زبان اما مغیلان را کجا از بارش باران صفا از قول حق اهل جفا سودی نیابد جز زیان شد تیغ حاکم لاجرم آشفت صفهای ستم خود را زد آن صاحب علم بر خصم چون شیر ژیان از صارم خونریز او شد منهزم قوم عدو هرکس بدو شد روبرو آورد بانگ الامان بنمود آن صاحب لوا سرها ز پیکرها جدا برخاست فریاد و نوا بر آسمان از خاکدان با ضرب تیغ حیدری آن فارس نام آوری پاشید نظم لشگری رو کرد هر سو هر زمان از برق تیغ پرشرر گردید جانها شعله ور وز ناله ی اَینَ المَفَر شد شورش محشر عیان آن شیر غاب پردلی پور برومند علی با تیغ تیز صیقلی زد شعله در کِشت خسان تاب عدو را تا شکست آن شیر دل از ضرب شست آب زلال آمد بدست آخر ز لطف لامکان بنمود پر از آب کف تا دل دهد از سوز و تف اما نبود اینش هدف دل بود وقت امتحان هنگام طغیان عطش با نفس بودی کشمکش عشق و وفا بی غل و غش او را رهاند از قید جان تا نفس هونی شد روان آن باوفا را بر زبان شد قامت هفت آسمان زآن همت والا کمان تا ریخت آب از دست او شد هفت دریا مست او تار هوس بگسست او دریا شد از او در هوان تر شد لب خشکیده مشگ آن کرده تر لب را زاشگ تسنیم بر او برد رشگ آن جاری باغ جنان خود تشنه بیرون شد زآب آن رشگ ماه و آفتاب دل بود اندر التهاب از یاد اطفال نوان با مشگ می گفتی سخن آن یادگار بوالحسن کای مایه ی آرام من ای از تو طفلان شادمان تا خیمه با من یار شو عباس را غمخوار شو دلداده را دلدار شو بر تشنگان آبی رسان دلها ز شوقت در تعب جانها به لب از سوز تب بر کودکان تشنه لب آب تو اکسیر روان در خیمه گه اطفال شه چشمی بتو چشمی به ره هر لحظه ای در خیمه گه بهر تو در آه و فغان ای مشگ آب ای قوّت جان ای تو امید تشنگان خود را ز تیغ ناکسان در سینه ی من کن نهان ای رشته ات تار امید ای از تو سقّا روسفید از جور اشرار پلید آخر مگر یابی امان از تیر باران بلا محفوظ بنما خویش را تا از عیال مصطفی سوز عطش را وانشان با مشگ او در گفتگو کز لشگر بی آبرو باران تیر از چارسو بارید بر او ناگهان دست از یسار و از یمین افتاد از شمشیر کین او همچنان شیر عرین در جست و خیز روبهان تکبیر گویان حمله ور بر لشگر بیدادگر جسمش ز هر سوئی سپر بر تیر و شمشیر و سنان شد مشگ آبش ناگهان تیر جفائی را نشان دیگر نماند او را توان بر جنگ با اهریمنان تا ریخت آب از مشگ او بارید بر رخ اشگ او آنسان که ابر از رشگ او پا برکشید از آسمان آنگاه سقّا با سقا افتاد چون سرو رسا از بانگ ادرک یا اخا بگریست بر او انس و جان 🍃🌺🍃🌺🍃🌺