eitaa logo
گلچین پیام ها
325 دنبال‌کننده
35.3هزار عکس
35.7هزار ویدیو
280 فایل
مدیر: @Reza_faalian
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹آمادگی و انتظار 🔹 انتظار و آماده بودن نخستین شرط است ، آراستگی رفتار و پیرایش کردار و همانند سازی جلوه های زندگی با الگوهای پذیرفته شده امام، نماد های آمادگی است. 🌹 امام صادق فرمودند: هر یک از شما خودش را برای خروج اماده کند و لو با تهیه یک تیر، که اگر خداوند این امادگی را در نیت شما ببیند امیدوارم که خداوند در اجلتان مهلت دهد تا او را درک کرده از انصار آن بزرگوار باشید 📚بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۶ 🔹زیباترین اثر انتظار همراه با آمادگی،شکل دهی شخصیت و ساماندهی زندگی بر اساس معیارهای دینی است، در این صورت شایسته این بشارت خواهیم بود: 🌹 امام صادق فرمودند: خوشا به حال پیروان قائم؛ انانکه در دوران ظهورش را به انتظار میکشند و در عصر ظهورش در پیروی از او پای می فشارند ، آنان اولیاء خداوند هستند که نه ترسی در دل و نه از چیزی واهمه دارند. 📚نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۸۱ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل‌فرجهم 💠کانال خبری - تحلیلی (ایتا ، تلگرام) :👇 🌐 @pelakdez
🌹اولین ذبیح تیپ فاطمیون یکی از شهدای مدافع حرم بود ،،، داعشی‌ها دورش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیر تموم شد...با سنگ ... سنگ تموم شد، داعشی‌ها نیت کرده بودند زنده بگیرنش همون موقع هم توی منطقه بود.. خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه سرشو از ترس پایین نیاورد.... تشنه بود آب جلوش میریختن رو‌ی زمین .... فهمیدن توی منطقه‌ست ... 😭😭😭 برا این که روحیه رو خراب کنن بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو گذاشتن زیر گردنش،،، کم‌کم برا این که زجرکشش کنن آروم‌آروم شروع کردند به بریدن سرش🌹 😭😭😭 در همون حین بهش میگفتن به حضرت زینب «س» جسارت کن... پشت بیسیم ... 😭😭 ببین اینقدر یواش‌یواش بریدند که 45 دقیقه طول کشید🌹 .. 😭😭😭 ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خِرخِر گلو آمد این پسر فقط چندتا جمله رو گفت : اصلا من آمدم جونم رو بدم اصلا من آمدم فدا بشم برا حضرت‌ زینب «س» اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا مولا یا زهرا .....🌹 😭😭😭 میگن عین این 45 دقیقه رو گریه میکرد که پشت بیسیم گوش میداد .... بعدشم سر رضا رو گذاشتن توی جعبه و فرستادن ‌برا . ما یعنی به شهدا. حفظ نظام ، اوجبِ واجبات است. بصیرت یعنی تابع ولایت فقیه درست مثل سردار مدافعان حرم_مروجان بصیرت هر رأی ، یک موشک به دشمن انتخاب اصلح
هدایت شده از بیداری ملت
✳️ ای نفْس عباس، می‌خواهم بعد از حسین زنده نمانی! 🔻 تجلی‌دادن ، این عاطفه‌ی انسانی‌ و اسلامی، یکی از وظایف حادثه‌ی بوده است و گویی این نقش به‌عهده‌ی گذاشته شده بود. ابوالفضل بعد از آنکه چهارهزار مأمور شریعه‌ی فرات را کنار زده است، وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است به‌طوری که آب به زیر شکم اسب رسیده‌ و ابوالفضل می‌تواند بدون اینکه پیاده شود، مشکش را پر از آب بکند. همین‌که مشک را پر از آب کرد، با دستش مقداری آب برداشت و آورد جلوی‌ دهانش که بنوشد، دیگران از دور ناظر بودند، آن‌ها همین‌قدر گفته‌اند: ما دیدیم که ننوشید و آب را ریخت. 🔺 ابتدا کسی نفهمید که چرا چنین کاری کرد. تاریخ می‌گوید: فذکر العطش الحسین... یادش افتاد که‌ برادرش تشنه است، گفت شایسته نیست حسین در خیمه تشنه باشد و من آب‌ بنوشم. حالا تاریخ از کجا می‌گوید؟ از اشعار ابوالفضل، چون وقتی که‌ بیرون آمد، شروع کرد به رجز خواندن، از رجزش فهمیدند که چرا ابوالفضل‌ تشنه آب نخورد، رجزش این بود، خودش با خودش حرف می‌زند، خودش را مخاطب قرار داده می‌گوید: ای‌ نفْس عباس! می‌خواهم بعد از حسین زنده نمانی، تو می‌خواهی آب بخوری و زنده بمانی؟ عباس! حسین در خیمه‌اش تشنه است و تو می‌خواهی آب گوارا بنوشی؟ به خدا قسم، رسم نوکری و آقایی، رسم برادری، رسم داشتن، رسم چنین نیست. 👤 📚 | ج۱ 📖 ص ۳۹۱ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ ای نفْس عباس، می‌خواهم بعد از حسین زنده نمانی! 🔻 تجلی‌دادن ، این عاطفه‌ی انسانی‌ و اسلامی، یکی از وظایف حادثه‌ی بوده است و گویی این نقش به‌عهده‌ی گذاشته شده بود. ابوالفضل بعد از آنکه چهارهزار مأمور شریعه‌ی فرات را کنار زده است، وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است به‌طوری که آب به زیر شکم اسب رسیده‌ و ابوالفضل می‌تواند بدون اینکه پیاده شود، مشکش را پر از آب بکند. همین‌که مشک را پر از آب کرد، با دستش مقداری آب برداشت و آورد جلوی‌ دهانش که بنوشد، دیگران از دور ناظر بودند، آن‌ها همین‌قدر گفته‌اند: ما دیدیم که ننوشید و آب را ریخت. 🔺 ابتدا کسی نفهمید که چرا چنین کاری کرد. تاریخ می‌گوید: فذکر عطش الحسین... یادش افتاد که‌ برادرش تشنه است، گفت شایسته نیست حسین در خیمه تشنه باشد و من آب‌ بنوشم. حالا تاریخ از کجا می‌گوید؟ از اشعار ابوالفضل، چون وقتی که‌ بیرون آمد، شروع کرد به رجز خواندن، از رجزش فهمیدند که چرا ابوالفضل‌ تشنه آب نخورد، رجزش این بود، خودش با خودش حرف می‌زند، خودش را مخاطب قرار داده می‌گوید: ای‌ نفْس عباس! می‌خواهم بعد از حسین زنده نمانی، تو می‌خواهی آب بخوری و زنده بمانی؟ عباس! حسین در خیمه‌اش تشنه است و تو می‌خواهی آب گوارا بنوشی؟ به خدا قسم، رسم نوکری و آقایی، رسم برادری، رسم داشتن، رسم چنین نیست. 👤 📚 | ج۱ 📖 ص ۳۹۱ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f