🌹 یک شب در نجف پشت سر شهید مدنی نماز خواندیم. وقتی مسجد خلوت شد؛ ایشان شروع کردند به گـریه کـردن! علت را جـویا شـدم.
🔸ایشـان گـفتند: یـک نفـر (کـه بعـدهـا فهـمیدم خودشان هستند) بعد از نماز، امام زمان (عج) را دیده است؛ حضـرت به او گلـه کـرده اند کـه:
«می بینی شیعیـانم را؟!
همه وقتی نمـازشان تمـام شد
بلافاصله پی کارهای خـود رفتند
وهیچ کدام برای فـرج مـن دعـا نکردند».
🎙راوی: مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی
📚 کتاب دلم تنگه براتون
✳️ آن لقمههای پاک...
🔻 گاهی در حد وسواس برای پاکی لقمهای که در دهان فرزندانش میگذاشت دقت میکرد. یکی از اهالی، گوسفندی سر بریده و مقداری گوشت برای فاطمه آورده بود. مش حسن که دیده بود آن گوسفند روزی رفته در باغ یکی از همسایهها و از درختان او خورده، با قاطعیت گفت: «فاطمه! از این گوشت نخور، به بچهها هم نده!»
📚 از کتاب #باران_گرفته_است | داستانی مستند از کودکی، نوجوانی و جوانی #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📖 ص ۲۸
پ.ن: مش حسن و فاطمه، پدر و مادر حاج قاسم سلیمانی هستند که هر دو به رحمت خدا رفتهاند.
🌹تصاویری خاص از زمان تدفین پیکر شهیده #معصومه_کرباسی در حرم مطهر حضرت شاهچراغ علیه السلام.
وقتی در دنیا پاک و با حیا زندگی کنی، در زمان تدفین هم اینطور زنان دورت حلقه زده و زیر سایه پرچم "یا اباعبدالله الحسین علیه السلام" تو را به خاک سپرده و به سوی بهشت راهی می کنند.
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🧕 خانمی هستم که به واسطه ارادت به شهید ابراهیم هادی محجبه شده و اهل نماز و عمل به دستورات دین شدم. من سعی کردم مانند ابراهیم در زمینه کارهای خیر فعال باشم و همچنین از ابراهیم آموختم که در مقابل ،نامحرم باید چشمان خود را حفظ کنم.
در طول این سال ها هر بار حاجتی از خدا داشتم شهید ابراهیم هادی را واسطه قرار می دادم و گرفتاری من به اذن خدا بر طرف می شد تا اینکه یک شب برای حل یک مشکل قصد داشتم نذری برای شهید ابراهیم هادی انجام دهم.
همان شب جوانی بلند بالا را در خواب دیدم که به من فرمود: اگر مشکلی دارید از ما هم بخواهید ما نیز مانند شهید هادی می توانیم به اذن خدا گره
گشایی کنیم.
پرسیدم شما کی هستید؟
نامش را گفت و ادامه داد شهید مدافع حرم از همدان هستم. وقتی از خواب پریدم نام شهید را فراموش کردم بلافاصله سراغ گوشی رفتم و در اینترنت نام و تصویر شهدای مدافع حرم همدان را جستجو کردم. تصاویر آنها که آمد خیلی سریع او را شناختم.خودش بود زیر عکس نوشته بود «شهید مجید صانعی» اعزامی از همدان. جوانی رزمی کار که باشگاه ورزشی داشت و در راه دفاع از حرم به شهادت رسیده بود.
این خانم از شمال کشور راهی همدان شد تا خانواده این شهید را پیدا کند و ماجرا را تعریف کند بعدها دوستان گروه شهید هادی در همدان کتاب خاطرات شهید مجید صانعی را به نام «ابوطاها» تهیه کردند. شهیدی که بسیار به ابراهیم هادی شباهت داشت و خودش خبر داده بود مانند ابراهیم گره گشایی می کند.
اما مجید صانعی اخلاقی شبیه ابراهیم داشت با، ورزش بسیاری از جوانان را از محیط های آلوده نجات داد. مجید ورزش را با معنویت در آمیخت هر زمان کلاس ورزشی با اذان مغرب تداخل می کرد در محل ورزش، نماز جماعت برپا می کرد. مجید بارها و بارها کتاب سلام بر ابراهیم را تهیه می کرد و به جوانانی که وارد محیط ورزش شده بودند هدیه می داد.
🔹او می گفت: ابراهیم شاخص یک ورزشکار مؤمن انقلابی است. ما باید در محیط ورزشی افرادی مانند ابراهیم را تربیت کنیم و در این زمینه بسیار موفق بود. او برای هدایت جوانان و نوجوانان ورزشکار بسیار وقت گذاشت و انسانهای بزرگ و موفقی تربیت نمود. شاگردان او اکنون از مربیان ورزش های رزمی هستند. آنها نیز کتاب سلام بر ابراهیم را برای شاگردانشان تهیه می کنند و از این الگوی تربیتی استفاده می کنند.
🌷اما شهید ورزشکار مجید صانعی با این که شغل آزاد داشت ولی با پیگیری های فراوان خودش را به حاج حسین همدانی رساند و با دستور ایشان راهی سوریه شد و در نبردهای اطراف حلب شربت شهادت نوشید.
حضور حاج قاسم در منزل این شهید و دلجویی از طاها، تنها فرزند این شهید از صحنه های به یادگار مانده از سردار دلهاست.
📙برگرفته از کتاب ابوطاها. اثر گروه شهید هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ در دنیای مدرن، دوست دارم چه چیزی باشم؟
#حتما_ببینید🌷
👈 #مخصوصاً_پدر_و_مادر_ها...