eitaa logo
گلچین مداحی و سخنرانی
2.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
12.7هزار ویدیو
205 فایل
بسم رب الحسین علیه السلام @golchine_maddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸امام‌حسن عسکری علیه‌السلام، با «گریبان چاک‌داده» ، «پاهای برهنه» و «بدون‌ عمامه» در عزای پدر بزرگوارش حاضر شد ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که خبر شهادت امام هادی علیه‌السلام به گوش معتمد عباسی رسید امر کرد که اهل سامرا با سواره هایشان پی جنازه‌ی امام علیه‌السلام بروند و ایشان را تا دم قصر خودش بیاورند تا بر جنازه‌ی مطهر امام علیه‌السلام نماز بخواند. برخی از شیعیان نیز بر در خانه امام هادی علیه‌السلام جمع شده بودند؛ 📋 و خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ حَافِيَ اَلْقَدَمِ مَكْشُوفَ اَلرَّأْسِ مُحَلَّلَ اَلْأَزْرَارِ خَلْفَ اَلنَّعْشِ مَشْقُوقَ اَلْجَيْبِ مُخْضَلَّ اَللِّحْيَةِ بِدُمُوعٍ عَلَى عَيْنَيْهِ ▪️در این هنگام بود که امام حسن عسکری علیه‌السلام از خانه خارج شده در حالی که پایش برهنه بود و عمامه بر سر نداشت؛ گریبان دریده بود و آن‌قدر گریسته بود که محاسنش در اشک چشمانش غوطه‌ور بود... 📚الهدایة الكبری ج۱ ص۲۴۸ ✍ آه ... یا امام حسن عسکری ... «گریبان چاک دادن‌تان»، دل ما را به همان ساعت دردناکی می‌کشاند که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ثُمَّ وُضِعَ رَأسُ الحسينِ عليه‌السّلام بينَ يَدَيهِ ... ▪️مخدّرات را وارد مجلس یزید لعین کردند و سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را جلوی او گذاشتند... 📜 و أمّا زينبُ فإنّها لَمّا رَأَتْ رأسَ الحسينِ عليه‌السّلام أَهْوَتْ إلى جَيْبِها فَشَقَّتْهُ، ثُمَّ نادَتْ بِصَوتٍ حَزينٍ، يُقرِحُ الكَبِدَ، و يُوهي الجِلْدَ: ▪️و اما زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها تا نگاهش به سر مطهر برادر افتاد، دست انداخت و گریبان چاک داد سپس با ناله‌ای جگرسوز فریاد زد: «يا حُسيناه! يا حَبيبَ جَدِّهِ الرَّسولِ! و يا ثَمَرَةَ فُؤادِ الزّهراءِ البَتولِ! يا ابنَ بِنتِ المصطفى! يا ابنَ مكّةَ و مِنى! يا ابنَ عليٍّ المرتضى!» 📚مثير الأحزان، ص۱۰۰ 📝 وقتی که دور از تربت پیغمبر افتاد غمهای عالم بر دل او یکسر افتاد گاهی به یاد روضه جدِّ غریبش گه یاد مادر اشکش از چشم تر افتاد بزم شراب و آیه تطهیر ، ای وای راهش بمیرم من کجاها آخر افتاد این روضه اما تازگی دارد؟ ندارد حق داشت یاد زینب غم پرور افتاد بزم یزید و عمه سادات ،ای وای بعد از برادر چه غریب و مضطر افتاد ای کفیل زینب الحوراء ؛ اباالفضل! بین حرامی خواهرت بی یاور افتاد چشمان خود را بست از خجلت برادر در طشت، چشمش تا به چشم خواهر افتاد چوب یزید بی حیا تا رفت بالا دیدند در مجلس که از پا دختر افتاد آنقدر زد با خیزرانش بی مروت دندان بشکسته در آن طشت زر افتاد...
🩸اثر زهر در بدن مبارک امام هادی و آمدنِ امام حسن عسکری علیهماالسلام بر بالین آن حضرت ... در نقلی آمده است: 📋 فَلَمّا تَناوَلَهُ الإمامُ لازَمَ الفِراشَ وَ قَد سَرَی السَّمُّ في بَدَنِهِ، فَراحَ یُعانِي الآلامَ القاتِلَةَ ▪️هنگامی که امام هادی علیه‌السلام زهر را خوردند، به بستر افتادند و «زهر» به نقطه نقطه پیکر آن حضرت راه یافت؛ آن‌گاه آن امام مظلوم، دردهایی کُشنده را تحمّل می‌نمود !(۱) 📋 فَأَحْضَرَ أَبَا مُحَمَّدٍ ابْنَهُ عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ فَسَلَّمَ إِلَيْهِ النُّورَ وَ الْحِكْمَةَ وَ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ السِّلاَحَ وَ أَوْصَى إِلَيْهِ وَ مَضَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ ▪️و در همین هنگام بود که فرزندش امام حسن عسکری علیه‌السلام را به نزد خود فراخواند و‌ (آن حضرت را در بر گرفت و) نور و حکمت و مواریث انبیاء و آن سلاح مخصوص امامت را به او سپرد و وصایایی را به آن حضرت نمودند و سپس به شهادت رسیدند.(۲) 📚(۱)من لایحضره الخطیب،ج۴ ص۴۹۳ 📚(۲)اثبات الوصیة، ج۱ ص۲۴۲ ✍ آه ... یا امام هادی ... قاعده همین است که پدر در لحظات آخر، سرش بر روی دامان پسر باشد؛ اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر پدر غریب کرب‌وبلا که جایش با پسر عوض شد... همان ساعت جگرسوزی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ... إنَّ الْحسينَ عليه السلامُ لَمَّا رَمَىٰ بِنَفسِهِ عَلىٰ جَسَدِ وَلَدِهِ و فِلْذَةِ كَبِدِهِ، اِعْتَرَتْهُ حَالَةُ الْمُحتَضَرِ ▪️وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام بر بالین علی اکبر علیه‌السلام رسید، خودش را از بالای اسب بر روی بدن پاره جگرش، علی اکبر انداخت؛ در آنجا از شدت غم، حالت احتضار به او دست داد. 📜 فَجَعَلَ يَجودُ بِنَفسِهِ، و يَتَنَفَّسُ تَنَفُّسَ الصُّعَداءِ، و كادَتْ رُوحُهُ أنْ تَخرُجَ. ▪️داشت همان‌جا جان می‌داد؛ آه سرد از دل می‌کشید و نزدیک بود که روح از بدنش جدا شود... 📚مقتل الحسين عليه‌السلام،بحرالعلوم، ص۳۴۶ 📝 پدری پیر شده بر سر نعش پسرش محتضر شد به خدا وای چه آید به سرش صد و یک دانه تسبیح حسین ریخت زمین ارباً اربا شد و پاشید تمام جگرش نا مرتب شده این خوش قد و بالای حرم بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش همه از بغض علی بر تن و پهلوش زدن می‌زدن با دم شمشیر و سنان و تبرش به خدا آینه احمد و زهرا و علیست این جوانی که لبش تَر شده از خون سرش تا تسلی بدهند داغ علی را به پدر کوفیان هلهله کردند همان دور و برش برسانید جوانان حرم را که بَرَند جسم صد چاک علی و پدر محتضرش زانویش خم شده این پیرِ جوانْ مُرده ولی بعد از این کاش بلایی نکند خَم کمرش
🩸زندانی که حتی جای ایستادن هم نداشت، منزلگاه امام هادی علیه‌السلام بود... 🥀 وضعیت دردناک زندانِ امام هادی علیه‌السلام یکی از آن بلاهایی بود که جانب متوکل و دیگر خلفای ملعون بنی‌عباس، به جانب آن امام می‌رسید؛ برای همین در زیارت‌نامه آن حضرت عرضه می‌داریم: 📋 المَبلُوِّ بِالفِتَنِ وَ المُختَبَرِ بِالمِحَنِ، وَ المُمتَحَنِ بِحُسنِ البَلویٰ، وَ صَبرِ الشَّکویٰ. ▪️خدایا! صلوات و درود بفرست بر همان آقایی که ... به انواع فتنه‌ها گرفتار شده، و با رنج‌ها و سختی‌ها آزموده شده، و با آزمون نیک و شکیبایی در برابر گرفتاری‌ها، امتحان شده! 📚مصباح الزائر، ص۶۲۱ 📚بحارالانوار، ج۹۹ ص۶۵ ✍ گاه آمد از بنی‌العبّاس در زندان عذابم گاه بردند از ره بیداد در بزم شرابم یاد من افتاد از بزم می و شام خرابم من که در سنّ جوانی ظلم‌ها شد بی‌حسابم اولیاء الله سیراب‌اند از جام ولایم من ولیّ حق علیّ بن جواد ابن الرّضایم آن ستمگر سال‌ها لرزاند جان و پیکرم را از شقاوت کرد ویران قبر جدّ اطهرم را بی حیایی بین جسارت کرد زهرا مادرم را با جسارت هاش آتش زد دل غم پرورم را دوست دارم دوستانم اشک ریزند از برایم من ولیّ حق علیّ بن جواد ابن الرّضایم
🩸شیعه حتی طاقت ندارد یک «قبر» در برابر امامش ببیند؛ چه برسد به اینکه... «صَقْرِ بْنِ أَبِی دُلَف» گوید: 🥀 وقتی که مولایم حضرت هادی علیه‌السلام در زندان متوکل بود، وارد بر آن حضرت شدم. 📋 فَدَخَلْتُ فَإِذَا هُوَ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِ حَصِیرٍ وَ بِحِذَاهُ قَبْرٌ مَحْفُورٌ ▪️دیدم که امام علیه‌السّلام روی حصیری نشسته و جلو آن حضرت، قبری را کنده‌اند.(تا بدین وسیله، امام علیه‌السلام را شکنجه روحی داده و تهدید به قتل کنند) 🥀 پیش رفتم و سلام کردم؛ امام علیه‌السلام جواب داد و فرمود: بنشین! بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم: آمدم از حال شما مطلع شوم. «صَقْر» گوید: 📋 ثُمَّ نَظَرْتُ إِلَی الْقَبْرِ فَبَکَیْتُ ▪️چشمم که به قبر افتاد گریه‌ام گرفت! 🥀 امام هادی علیه‌السلام فرمودند: ای صقر! گریه نکن! آن‌ها حالا نمی‌توانند گزندی به من برسانند؛ من گفتم: الحمدللَّه...(۱) ✍ آه یا امام هادی! یک شیعه اینچنین طاقت ندارد مرگ را در پیش چشمان امامش ببینید!!!؛ دیگر کجا طاقت دارند آن بچه‌هایی که روز و شب می‌شنیدند مادرشان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها زیر لب دعا می‌کرد: 📜 یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً‌ / فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیَاةُ یَا مَوْلَائِی ▪️ای خدای زهرا! اجل مرا دیگر به زودی برسان! زیرا زندگی در این دنیا برای من تیره و تار گردیده است.(۲) ✍ یا دیگر کجا طاقت دارد آن خواهری که در شب عاشورا، تا شنید برادر حرف از رفتن می‌زند، چادرکشان به محضر برادر رسید و عرضه داشت: 📜 وَا ثُكْلاَهْ! لَيْتَ اَلْمَوْتَ أَعْدَمَنِي اَلْحَيَاةَ... ▪️ای وای من از این مصیبت! ای کاش مرگ به سراغم آمده بود و این را نمی‌شنیدم! 📜 فَذَاكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي ▪️این آوای رفتنت، دارد دلم را ریش ریش می‌کند! جانم به تنگنا آمده! 📜 ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَخَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا. ▪️زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها اين سخن را گفت و با مشت به صورت خود زد و دست به گريبان بُرده و گریبان چاك زد و بي‌هوش بر زمين افتاد! 🥀 سیدالشهداء علیه‌السلام برخاسته آب به روى خواهر پاشيد تا که به هوش آمد.(۳) 📚(۱)کمال الدین، ج۲ ص۵۴ 📚(۲)بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۷ 📚(۳)الارشاد، ج۲ ص۹۴ 📝 یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم شعله با ناله برآید همه دم از جگرم جز تو ای خالق دادار! کسی نیست گواه که چه آورده جفای متوکّل به سرم می‌دوانید پیاده به پی خویش مرا گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم با که این ظلم بگویم که به زندان بلا قبر من کنْد عدو پیش دو چشمان ترم هر زمان هست در این دار فنا مظلومی حق گواه است که من از همه مظلوم‌ترم