eitaa logo
🌸گلچین شعر و غزل🌸
781 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
3 ویدیو
0 فایل
🌺گلشنی از زیباترین اشعار فارسی🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات عاشقی کار سری نیست که بر بالین است همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین است @golchine_sheer
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگ‌دل این زودتر می‌خواستی، حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت این‌قدر با بخت خواب‌آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بُوَد غوغا چرا شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا @golchine_sheer
خواهی که خدا کار نکو با تو کند ارواح ملائک همه رو با تو کند یا هر چه رضای او در آنست بکن یا راضی شو هر آنچه او با تو کند @golchine_sheer
بهای وصلِ تو گر جان بُوَد خریدارم @golchine_sheer
عشق اما نهایتی مجهول بی حضورش اگر چه شب عالی است در تن فکرهای هر شبه ام باز هم جای خالی اش خالی است پشت ذهنم دهان سوراخی به خیال کلید وا مانده یا کلیدی به فکر سوراخی توی جیب جلیقه جا مانده آنور قفل های تکراری می پذیرم عمیق چاهم را دوزخت از بهشت آبی بهتر می کشم وزنه ی گناهم را @golchine_sheer
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب ، درِ صبح باز باشد @golchine_sheer
مرا خیالِ تو، خود بی خیالِ عالم کرد همان خیال تو ما را دچار این غم کرد @golchine_sheer
هرچه آید به سرم بازبگویم گذرد وای ازین عمر که با می گذرد ، میگذرد... @golchine_sheer
بگذار تا بِگرییم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران @golchine_sheer
صَنَما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم @golchine_sheer
چشم ما در پی خوبان جهان خواهد ماند تا جهان باقی و آیین محبت باقی ست @golchine_sheer
دل به دریا زده ایی پَهنه ، سراب است نرو برف و کولاک زده راه خراب است نرو... @golchine_sheer
برف باریده بر این جاده و جایت خالی‌ست دست در دست من اما ردپایت خالی‌ست روی این جاده یخ بسته بی مقصد، آه چه قدر جاذبه گرم صدایت خالی‌ست امتدادی‌ست پر از برف و پر از دلتنگی جای نجوای تو و زمزمه‌هایت خالی‌ست آسمان صاف و زمین سرد و درختان دلگیر جاده از بوی دل انگیز هوایت خالی‌ست گرچه با فوجی از احساس قشنگم اما سطرسطر دلم از حرف و هجایت خالی‌ست ای پشیمان پریشان شده در باد هنوز کلبه شعر و غزل نیز برایت خالی‌ست @golchine_sheer
رنگ و بوی گل مرا از فکر فردا دور کرد کاج اگر‌ می کاشتم شاید خزانم این نبود @golchine_sheer  
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت  خون از رُخم بشوی که تیر از پرم گذشت  سر بر کشیدم از دل این دود ، شعله وار  تا این شب از برابر چشم ترم گذشت   شوق رهایی ام درِ زندانِ غم شکست  بوی خوش سپیده دم از سنگرم گذشت  با همرهان بگوی : (( سراغ وطن گرفت  هر جا که ذره ذره خاکسترم گذشت ))   خورشید ها شکفت ز هر قطره خون من  هر جا که پاره های دل پرپرم گذشت  در پرده های دیده ی من باغ گل دمید  نام وطن چو بر ورق دفترم گذشت @golchine_sheer
تو چنانی که تو را بخت چنانست و چنان من چنینم که مرا بخت چنینست و چنین @golchine_sheer
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد @golchine_sheer
با سوادی که ندارم به تو ایمان دارم تو ببخشا به مسلمانیِ نامکتوبم @golchine_sheer
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری بار دوم ز بار نخستین نکوتری انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری @golchine_sheer
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست مَحرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست @golchine_sheer
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد @golchine_sheer
مادر ای والاترین رویای عشق مادر ای دلواپس فردای عشق مادر ای غمخوار بی همتای من اولین و آخرین معنای عشق @golchine_sheer
آسودگی از محن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگرگوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر @golchine_sheer  
مادر ای زیباترین شعر خدا @golchine_sheer
              قرآن گشودم آیه ی محشر بیاورم میخواستم که سوره ی کوثر بیاورم من کیستم ز فاطمه سر در بیاورم باید کسی شبیه پیمبر بیاورم   هنگام وصفت عقل  مرا ترک می کند معراج رفته شان تو را درک میکند   با نور تو زمین شرف آسمان گرفت چل روز مصطفی ثمری بی کران گرفت پابر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت تا آمدم بگویم زهرا زبان گرفت   گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت   مادر سلام، گوشه ی چشمی به ما کنید مادر سلام، درد مرا هم دواکنید با این امید در زده ام تا که وا کنید لطفی به این اسیر یتیم گدا کنید   حالا اگر چه چادر تو وصله دار هست من سائلم همیشه برایم انار هست   یا آیه آیه آیه ی خود(( هل اتی)) کنی یا از کرم لباس عروسی عطا کنی چادر امانتی بدهی تا چها کنی یک قوم را به نور خدا آشنا کنی   دنیا تو را نخواست که اینقدر زشت شد خاکی که زیر پای تو آمد بهشت شد   دنیا تمام ظلمت و تو ماورای نور با تو کم است فاصله تا انتهای نور همسایه ات اگر که شده آشنای نور  این بوده است از برکات دعای نور   در آسمان نور چه بدری ،شبیه توست در سال یک شب است که قدری شبیه توست   در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود یادآور بهشت خدای جلیل بود سرچشمه ی وضوی تو از سلسبیل بود جاروی خانه ی تو پر جبرئیل بود   دنیا به پای مهر تو از شرم آب شد آبی که گشت مهرییه ی تو گلاب شد   آنکه تورا به جمله ی لولاک می شناخت درک تورا فراتر از ادراک می شناخت پرواز را چه کس بجز افلاک می شناخت بانوی آب را پدر خاک می شناخت...   نام پدر همیشه به دنبال مادر است خیر العمل محبت زهرا و حیدر است @golchine_sheer