سرو آزادیم، بر ما بی بری ها بار نیست
با کمال تنگدستی، تازه روی و خرمیم
#صائب_تبریزی
@golchine_sheer
دمی با دوست در خلوت
به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم
که با یوسف به زندانم...!
#سعدی
@golchine_sheer
تویی که واسطه ی هر دعای من بودی
دعا بکن که نگیرد به دامنت آهَم...
#سیدتقی_سیدی
@golchine_sheer
دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب
فرمانده ی شرمنده ی یک لشگر مغلوب..
#امیر_سهرابی
@golchine_sheer
ما گنهکاریم، آری،
جرم ما هم عاشقی است
آری، اما آن که آدم هست و
عاشق نیست، کیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد،
همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل
کار دشواری ست، نیست؟!
#قیصر_امین_پور
@golchine_sheer
سنگ هم عاشق شود
گوهر صدایش مى کنند
در دل معشوق اگر باشى ،
اسیرى بهتر است
#فریدون_مشیری
@golchine_sheer
شعر در دست ندارم ولی از روی ادب
السلام ای همه ی دار و ندارم زینب
@golchine_sheer
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
از زمانی که شمع آب شده
خواب راحت نکرده پروانه...
#علی_اکبر_لطیفیان
@golchine_sheer
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
#حافظ
@golchine_sheer
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه
رخت خویش
#حافظ
@golchine_sheer
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست
#محمدعلی_بیابانی
@golchine_sheer
خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی
هر پریشان نظری لایق دیدار تو نیست
#صائب_تبریزی
@golchine_sheer
دوست دارم که بپوشی رُخِ همچون قمرت
تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
جرم بیگانه نباشد ، که تو خود صورت خویش
گر در آیینه ببینی ، برود دل ز بَرت
بارها گفته ام این، روی به هر کس منمای
تا تأمل نکند دیده ی هر بی بصرت
#سعدی
@golchine_sheer
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد
من در اعماق خیالم … چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر تو است
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی ” اعطینا ” شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
#حمیدرضابرقعی
@golchine_sheer
در این آشوب تهران چادرت عطر خدا دارد
هزاران دلبر زیبا چنین عطری کجا دارد؟
#طلوعی
@golchine_sheer
زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت
زینب غروب بود ولی انتها نداشت
زینب رسول بود ولی مصطفی نشد
شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت
زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود
زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت
زینب اگر نبود حسینی نمیشدیم
زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت
زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود
اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت
زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم
باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم
#علی_اکبر_لطیفیان
@golchine_sheer
به نسیمی همه ی راه به هم میریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم میریزد ؟
سنگ در برکه میاندازم و میپندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد
عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است
گاه میماند و ناگاه به هم میریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه ی کوتاه به هم میریزد
آه ! یک روز همین آه تو را میگیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
جای آزادگی، احساس اسارت دارد
هر که از بند تو ای عشق رها می ماند
#جواد_منفرد
@golchine_sheer
گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است
آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند
#حسین_زحمتکش
@golchine_sheer
امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم
وای از این حال پریشان که من امشب دارم
#اخوان_ثالث
@golchine_sheer
وه که از سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مُردم و با من نظری نیست ترا
بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و با من نظری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سروکار تو شود
با من دلشده هرچند سری نیست ترا
دیگران گرچه دم از مهر و وفای تو زنند
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا
خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد
یارب! این گریه خونین اثری نیست ترا
#امیرخسرو_دهلوی
@golchine_sheer
صبح می خندد و من گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
#سعدی
@golchine_sheer