شب فراق که داند که تا سحر چند است؟
مگر کسی که به زندان عشق در بند است...
#سعدی
@golchine_sheer
زندگی بی شهادت،
ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است...
#شهید_محمد_عبدی
@golchine_sheer
سرمایهٔ عمر آدمی یک نفس است
آن یک نفس از برای یک هم نفس است
با هم نفسی گر نفسی بنشینی
مجموع حیات عمر آن یک نفس است
#ابوسعید_ابوالخیر
@golchine_sheer
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زرِ ناسَره بفروخته بود
👈زر ناسره: طلای ناخالص وتقلّبی
#حافظ
@golchine_sheer
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی به غیر محبت روا نبود
#شهریار
@golchine_sheer
فاش می گویم و از گفته خود دل شادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
#حافظ
@golchine_sheer
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
#خاقانی
@golchine_sheer
هر جراحت که دلم داشت به مرهم بهْ شد
داغ دوریست که جز وصل تو درمانش نیست
#نظیری_نیشابوری
@golchine_sheer
گفتم ام البنین، دلم پا شد
گره هایی که داشتم وا شد
مادر آب را صدا زدم و ...
خشکسالم شبیه دریا شد
سوره ی حمد نذر او کردیم
گم شده داشتیم و پیدا شد
با ادب بود و روی دامانش
تا گل نازدانه ای جا شد...
...به مدینه نگفت مادر شد
گفت، مولای شهر بابا شد
با کنیزی خانواده ی عشق
در دو عالم عزیز زهرا شد
خادمی کرد تا که عباسش
از ازل تا همیشه آقا شد
همه ی بچه هاش عیسایند
گرچه عباس او مسیحا شد
آن قدر خرج گریه شد افتاد
آن قَدَر خرج گریه شد تا شد
تا قیامت به احترام حسین
ذکر لبهاش واحسینا شد
گفت - گفتند روز عاشورا
در غروبی که خیمه غوغا شد
بین تقسیم آبروی حرم
مشک بی آب - سهم سقّا شد
کاش دست عمود نخلستان
سدّ راهش نمی شد امّا شد
گفت - گفتند بعد آنی که
علیِ اکبر ارباًاربا شد
قد سقّا شبیه قاسم شد
قدّ قاسم شبیه سقّا شد
گفت - گفتند بر سر نیزه
سر عباس من تماشا شد
بسته بودند اگر نمی افتاد
بسته بودند اگر به نی جا شد
خوب شد همره حسین نرفت
در مسیری که سر به نی ها شد
خوب شد مجلس شراب نرفت
در همان جا که جشن برپا شد
#علی_اکبر_لطیفیان
@golchine_sheer
یا رب تو چنان کن که پریشام نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلقِ خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
#ابوسعید_ابوالخیر
@golchine_sheer
همچو عکس رخ مهتاب
که افتاده در آب
در دلم هستی و
بین من و تو فاصله هاست
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد...
#حافظ
@golchine_sheer
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
#سعدی
@golchine_sheer
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
#مولانا
@golchine_sheer
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
#حافظ
@golchine_sheer
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقبت سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هرچه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوتهنظران
دل چون آینه را اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریدهسران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لالهرویا تو ببخشای به خونینجگران
ره بیدادگران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربهدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
#شهریار
@golchine_sheer
گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدیّ و همه ی فرضیه ها ریخت به هم
#امید_صباغ_نو
@golchine_sheer
به اخمت خستگی در میرود،
لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلا قند لازم نیست
#بهمن_صباغ_زاده
@golchine_sheer