سلام من برسان ای صبا به یار و بگو
که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز
#سعدی
@golchine_sheer
تا کی در انتظار گذاری به زاری ام؟
باز آی بعد از همه چشم انتظاری ام
#شهریار
@golchine_sheer
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟!
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sheer
نفسم بند نفسهای کسی هست که نیست
بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست
غرق رویای خودش پشت همین پنجره ها
شاعری محو تماشای کسی هست که نیست
در خیالم وسط شعر کسی هست که هست
شعر آبستن رویای کسی هست که نیست
کوچه در کوچه به دستان تو عادت میکرد
شهری از خاطره منهای کسی هست که نیست
مثل هر روز نشستم سر میزی که فقط
خستگی های من و چای کسی هست که نیست
زیر باران دو نفر,کوچه،به هم خیره شدن
مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست
#احسان_کمالی
@golchine_sheer
حافظ کجای کاری، فالت غلط در آمد
گفتی غمت سرآید این عمر بود سرآمد
@golchine_sheer
دارد متاع عفت از چارسو خریدار
بازار خودفروشی این چارسو ندارد
#شهریار
@golchine_sheer
از همه کس رمیده ام
با تو در آرمیده ام
جمع نمیشود دگر
آنچه تو می پراکنی
#سعدی
@golchine_sheer
خوش به حال من و
دریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی
كه مرا بــــا تو ندید
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sheer
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است من اما نگرانم
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان داد که شب را سحر کند!
#علی_اکبر_لطیفیان
@golchine_sheer
براه راست نرفتم به وصل او برسم
خدا ببخش مرا که همیشه گمراهم
بدون عشق به دنبال یار میگردم
بدون هیچ مسیری همیشه در راهم
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sheer
در منِ دلسنگ، شورِ انتظار انداختی
ماهی مرداب را در جویبار انداختی
عشق، اقیانوس آرامی که می گفتی نبود
قایقم را در مسیر آبشار انداختی !
فکر میکردم جواب نامه ام را می دهی
نامه را بی آنکه بگشایی کنار انداختی ...
عشق بر جانم حکومت می کند،ای روزگار
در سرم بیهوده سودای فرار انداختی
آخر ای عاقل به کار عشق روگردان شدی
خوب شد، یک بار عقلت را به کار انداختی !
#سجاد_سامانی
@golchine_sheer
تا تو بودی در شبم
من ماه تابان داشتم
رو به روی چشم خود
چشمی غزل خوان داشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sheer
گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت
از خیر هست و نیستِ دنیا به شوق دوست
می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت
اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت
گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
شب است و سكوت است و ماه است و من
فغان و غم اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفتهام
شب و مثنويهاي ناگفتهام
شب و نالههاي نهان در گلو
شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر ميكنم درد را
كه آتش زند اين دل سرد را
#علیرضا_قزوه
@golchine_sheer
دانی از دولت وصلت
چه طلب دارم؟! هیچ
یاد تو مصلحت خویش بِبُرد از یادم
#سعدی
@golchine_sheer
هر که با پاکدلان صبح و مسائی دارد
دلش از پرتو اسرار صفایی دارد
#پروین_اعتصامی
@golchine_sheer
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم ...
#حافظ
@golchine_sheer
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت
خواستم نوح شوم ، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گفت
در قنوتم ز خدا "عقل" طلب می کردم
"عشق" اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
ساده از
"من بی تو می میرم"
گذشتی خوبِ من
من به این یک جمله خود
سخت ایمان داشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sheer
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟
یا در این قصه به دنبال مقصر باشم؟
شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
دردم این است که باید پس از این قسمت ها
سال ها منتظـر قسمت آخر باشم
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sheer