هر که با پاکدلان صبح و مسائی دارد
دلش از پرتو اسرار صفایی دارد
#پروین_اعتصامی
@golchine_sheer
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم ...
#حافظ
@golchine_sheer
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت
خواستم نوح شوم ، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گفت
در قنوتم ز خدا "عقل" طلب می کردم
"عشق" اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
ساده از
"من بی تو می میرم"
گذشتی خوبِ من
من به این یک جمله خود
سخت ایمان داشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sheer
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟
یا در این قصه به دنبال مقصر باشم؟
شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
دردم این است که باید پس از این قسمت ها
سال ها منتظـر قسمت آخر باشم
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sheer
دنیا خوش است و
مال عزیز است و تن شریف
اما رفیق بر همه چیزی مقدم است
#سعدی
@golchine_sheer
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی
روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم گریهها بر روزگارم میکنی
گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست
زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی
گر بدانی حال من گریان شوی بیاختیار
ای که منع گریه بیاختیارم میکنی
گفتهای تدبیر کارت میکنم وحشی منال
رفت کار از دست کی تدبیر کارم میکنی
#وحشی_بافقی
@golchine_sheer
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
#شهریار
@golchine_sheer
شد ز غمت خانهی سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهرهرخِ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم
فرشِ غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقفِ مصفّا دلم
آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم...
#مولانا
@golchine_sheer