تاول پیِ تاول راه، پای من و زخم سنگ
می افتم و می خیزم ، فرسنگ پیِ فرسنگ
از خار به سر تاجی، هر خار سر ماری
در هر قدمم سنگی، پیچیده به پای لنگ
گل کرده به هر رنگی، سر تا قدمم زخمی
چون قالی ی پر نقشی، بر دار شدم آونگ
تار نفسم بگسست یا کاسه ی دل بشکست
گوش دو جهان کر شد زین زخمه ی بی آهنگ
ای موج ببر با خویش این مشق معما را
ساحل چه تواند خواند از خطّ کج خرچنگ
ای زیر و بمت ماتم، ای پست و بلندت غم
این قدر مزن محکم، بر تار وجودم چنگ
این حال منِ ریش است، فال من درویش است
ننگ است مرا از نام، نام است مرا از ننگ
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
تا چشم به چشمش شدم آن ماهپری را
آموخته ام شیوه ی صاحب نظری را
از شعر کلاهیست مرا سبز تر از سرو
از سر ننهم افسر این بی ثمری را
ای سنگ گران خاک شوی بشکنی ای تیر
تا چند خورم غصّه ی بی بال و پری را
در غربت چاه است چرا یوسف معنا ؟
وین گرمی بازار چرا بی هنری را ؟
دنبال بهارم چو پرستوی مهاجر
خو کرده ام آوارگی و دربه دری را
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
تنگ در آغوش میگیرد تو را پیراهنت
جنگ دارم با هر آن چیزی که پوشاند تنت
باغبانت میشوم تا اینکه با انگشت مهر
هر سپیده غنچه غنچه وا کنم پیراهنت
این چنین مستور بودن شیوه ی خورشید نیست
پرده ی شب را بسوزان در تب تابیدنت
تا که میچرخی بهشتی در سماع آید ز شوق
سوسن و آلاله میرقصند روی دامنت
میرسد روزی که باشد دست تو در دست من
رشک خواهد برد بی شک ، هر که بیند با منت
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
عرض تسلیت
کمر به خدمت مردم، شکستی و پوشاند
ردای سبز شهادت ، خدا به قامت تو
شهید راه وطن شد، چه جای تسلیت است
مبارک است مبارک ، خوشا سعادت تو
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
شده صد سینه سخن باشی و خاموش شوی
جگرت خون شود و دُردِ غزل نوش شوی
شده صد بغض به دل باشد و اشکی نچکد
همچو خم جوش زنی در خود و خاموش شوی
همچو آیینه شوی هم دم تو آه شود
آه اگر در نِگَهِ خویش فراموش شوی
در تب سردی شبهای زمستانیِ خویش
شده با سایه ی دیوار هم آغوش شوی
نشود راز دل سوخته پنهان سازی
بر سر شعله اگر باشی و در جوش شوی
آتشی باز بر افروخته سودابه ی عشق
مردی آن است در این شعله سیاووش شوی
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
تا گل لبخند وا کردی ،دلم را ریختی
چل ستون پیکرم را بی محابا ریختی
دیدمت آنروز با تن پوشی از رنگین کمان
رد شدی از چار باغ و رنگ گل را ریختی
باز برگشتی و گلها غرق در چشمت شدند
آب و رنگ چار باغت روی گلها ریختی
شور بر پا کرد زلفت ،بیدها مجنون شدند
هر چناری را به کف شوق تمنا ریختی
گرد تو میدان دل رقصید و شد نقش جهان
صد ترک برداشت این دل ، عشوه ای تا ریختی
صد سپاهان سوخت در آشوب گیسوی سیاه
لشگر تاتار را در شهر یکجا ریختی
سایه سایه تا کلیسا ، در پی ات افتاد دل
بو کشیدم عطر نازی را که هر جا ریختی
هر نفس سلول سلولم خمارت بود و تو
مستی دریای چشمت را به جلفا ریختی
چشم های آبی ات میخواست از من بگذرد
اخم کردی طرح یک پل روی دریا ریختی
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
یک عمر شکستیم،دریغا نظری نیست
با سنگ دلان آینه بودن هنری نیست
گیرم که چهل سال ز خورشید سرودی
یلدای دلِ شبزدگان را سحری نیست
یک پنجره وا نیست به گلگشت تغزل
ما را چه مجالی به تماشا که دری نیست
تقدیر تو این است پرستوی مهاجر
هنگامه ی کوچ است، ولی بال و پری نیست
پائیز رسیده است به تقویم که دیریست
در باغ کلاغان ز بهاران خبری نیست
...
هر چند که تا قاف سخن بال گشودیم
از سایه ی سیمرغ هم این جا اثری نیست
تقدیر من این بود که در دانه بسوزم
این سوخته را جز نرسیدن ثمری نیست
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
رویَد از برگ درختان در دلم غم بیشتر
دارم از ریگ بیابان خار ماتم بیشتر
هرچه افزونتر تکاپو میکنم در راه عشق
میشود اسباب ناکامی فراهم بیشتر
چون که در بازی عشقت حکم،حکم دل نبود
آس دل رو کردم و آورده ام کم بیشتر
تا امیدی هست بر مرهم نهادن های عشق
میشوم بر زخم خوردنها مصمم بیشتر
تا شدم پیغمبر سحر حلال چشمهات
در سخن آورده ام آیات محکم بیشتر
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
زلالی دل آئینه ها از آه علی(ع)است
یگانه مظهر عشق است، این گناه علی(ع) است
کران کران دل آفاق را کند روشن
شرار نور ولایت که در نگاه علی(ع) است
حجاز راه مجاز است شیعه را غم نیست
چو کعبه ی همه آمال روی ماه علی(ع) است
نشسته ام به تماشای صبح صادق عشق
طلوع غنچه ی خورشید در پگاه علی(ع) است
چو تکیه گاه دو عالم علی(ع) است روز جزا
بگیر دامن زهرا ( ص)که تکیه گاه علی(ع) است
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
دریاست ایستاده ، یا آسمان نشسته
در عمق چشمهایت ، رنگین کمان نشسته
وقتی قرار باشد از چشم تو بگویم
در شعر ناگزیر است، گر آسمان نشسته
این بوم سبز آبی، تصویری از بهشت است
بال و پر فرشته است ، در چشمتان نشسته
این گوی های رنگی، افسونگر جهانند
گویی که جاودانه ، با جادوان نشسته
...
ای اصفهان خمار جلفای چشمهایت
در مستی نگاهت صد اصفهان نشسته
#بهرام_احدی
@golchine_sher
چه خون چکان ورقی شد چکامه های دلم
که شرحه شرحه ی عشق است ماجرای دلم
چه گویمت، که فتادم ز چشم دشمن و دوست
حدیث شبنم شرم است های های دلم
شنیده ها همه قلبند از گلوی نفاق
در این زمانه ی غوغا ببین صدای دلم!
شبی به مهر نشستی برابرم تا صبح
به روی کس نگشودم دَرِ سرای دلم
همیشه سنگ صبوری، برای غربت من
بمیرمت که نشستی چنین به پای دلم
به رغم لذّت پرواز بسته ای پرو بال
کبوتری، که اسیر است در هوای دلم
سزای آنکه نشستی درون سینه ی من
چنین به ناز نشاندم تو را به جای دلم
برای این دل مجنون تپیده ای شب و روز
خوشم که میزند اکنون دلی برای دلم
الاهه ی غزلی نازنین و ویرانگر
شکسته ام همه بتها، تویی خدای دلم
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
گندم آغشته به خون ، وعده ی نان پوشالیست
حرف بسیار ولی سفره ی مردم خالیست
رج به رج باغ بهشتی که بر آن پای نهید
حاصل خون سرِ انگشت ِ زنان بر قالیست
خنجر ظلم به یاقوت مرصّع چه کنید
عزّت شیر در این بیشه به بی چنگالیست
سرمه در جام سخن چیست به سودای سکوت
ذات مرغان غزل خوان وطن جنجالیست
پُرَم از درد سخن، درد وطن ، درد سکوت
حرف بسیار ولی سفره ی مردم خالیست
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher