eitaa logo
گلچین شعر
17هزار دنبال‌کننده
929 عکس
314 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم" اشکی است در چشمم که بر صورت نمی‌ریزم بی‌بغضِ در راه گلویم، برنمی‌خیزم فرصت ندارم سوگوار دردها باشم باید به فکر راه و رسم مردها باشم داغ است آری داغداری کار دشواری‌ست امّا کجا نزدیک قلّه راه ِهمواری‌ست؟! یک سینه فریادی؟!... بیا بالا و بالاتر از قلّه می‌پیچد صدای رعد گیراتر بردار از روی زمین حالا سلاحت را شاعر! قلم، عکاس! ابعاد نگاهت را در غزه می‌جنگند طفلان با فشنگ اشک وقتی‌که تکلیف است آری جای نیزه، مشک با خطبه‌های منبرت، ای شیخ! رسوا‌کن آقا‌اجازه! منتظِر را خوب معنا کن گاهی سلاحت می‌شود لبخند تو باشد امیدواری واژه‌ی سربندِ تو باشد یا در دل تهدیدها دست دعا باشی فکر فروش یک النگوی طلا باشی سنگر همان‌جایی است که اکنون تو در آنی باور بکن هرجا که باشی مرد میدانی تاریخ‌ در هر برگ خود زخمی نیرنگ است دنیا بنای بازی‌اش در صفحه جنگ است ضاحیه باشد یا که در بغداد یا تهران رد می‌شویم از ابتلا در سایه قرآن او بعد از این بیدادها با داد می‌آید از حادثه، "از نیمه‌ی خرداد" می‌آید باید بفهمم من کجای ماجرا هستم! باید ببینم در چه سوی کربلا هستم! □ □ □ ای بغض‌ها! یک روضه امشب میهمان باشید ای چشم‌ها! راه سعادت را نشان باشید @golchine_sher
پاییز باشد یا زمستان تو همان بهاری با شکوفه های لبخند آغشته به عطر بهار نارنج که پیچیده در جای جای سرزمینت و قلب من مسافریست که نیت کرده است نبودهای قضا شده را   ادا کند @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نه دستِ خواهشی دیگر برایم مانده و نه پایِ پرهیزی نباید انتظاری داشت از شهریورِ هم‌مرزِ پاییزی صدا می‌سوزد و شومینه از اندوه‌یادِ "شد خزان" گرم است و می‌دوزد زمین و آسمان‌ها را به هم، باران یک‌ریزی غمت را چون گلی چسبانده‌ام بر سینه و سرشارم از عطرش و چسبانده به سینه چون گلی "آن روز" را تقویم رومیزی، که از من رد شدی و ساعت دیواری از ردّ تو جا ماند و نشد پیراهنت را لحظه‌ای روی لباس من بیاویزی زمان تکثیر تنهایی‌ست؛ این را جالباسی خوب می‌فهمد! اگر اندازه‌ٔ عطرت کنارم مانده‌ بودی باز یک‌چیزی...! @golchine_sher
خون می‌رود به صفحه که املا کنم تو را نامت بزرگ بود  نشد جـا کنم تو را           یاغی نی ام ترحمی ای پـادشاه حُسن گـردن کشیده ام کــه تماشا کنم تو را آب از سرم گذشت  عصایی بزن به آب یک دم بیا که حضرت موسی کنم تو را                خون مرا بگیر  به گــردن مرا بــکش تا زیر تیغ، سجــده ی اعلی کنم تو را کنجی برای خلوت شبهای من بـــده تا گریه ای به وسعت دریا کنم تو را بر مردگان کوی تو باید دخیل بست یعنی قیاس کی به مسیحا کنم تو را بندم بزن که چینی عمرم شکسته است جامم بده که ساقی دلها کنم تو را از روزگار خیر ندیدم بدون تو خیرات، جان خویش چو حلوا کنم تو @golchine_sher
"آغاز نصرالله" بشنوید از قلب ایران صور اسرافیل را بنگرید ای اهل دنیا غرش سجیل را با شکوه خیبری آمد سپاه صف شکن تا کند نابود اینک نقشه قابیل را خواب خوش دیگر نخواهد داشت صهیون بعد از این موشک ما می‌برد خواب خوش آن ایل را اهل نکبت را بگو این ابتدای ماجراست بنگرید آنک سرانجام سپاه فیل را هیبت پوشالی صهیون تماشایی شده ست روز و شب تکرار باید کرد این تمثیل را وعده ی حتمی محقق می‌شود، خواهد چشید قدس هم طعم خوش پایان اسرائیل را منتقم با لشکری از حاج قاسم می‌رسد می‌زند آخر رقم خونخواهی هابیل را @golchine_sher
رژیم خبیث لعین گوش کن! دگر خواب خوش را فراموش کن! ندارد گِله آنچه دارد عوض زدی ضربتی، ضربتی نوش کن! @golchine_sher
چه کسی گفته که کفتار برادر شدنی است خاک منفور در مزبله ها زر شدنی است چه کسی گفته که هر تلخ سرا میخانه است یا سر کاسه هر ابرهه ساغر شدنی است این همه نیشتر نخوت غربینه مزن دور وحشی گری غرب زمین سر شدنی است در هلاهل نشود طعم شکر پیدا کرد شیر اگر بار به پشتش بنهد خر شدنی است اشک چشمان گهربار برادر ناب است مثل چشمان حسن واله و پرپرشدنی است اشک می ریزم و با حال دل و چشم خراب و دعایی که خدا گفته که گوهر شدنی است کشور ناز دلم از پس هر خوف و خطر ناز می بارد و چون کوه تناور شدنی است مثل ققنوس ز خاکستر خود روییدیم رفتن اوج ثریا و فراتر شدنی است سر ما باد نثار قدم ساقی گل که برای سر هر حادثه افسر شدنی است @golchine_sher
حمله‌ی ایران به اسراییل یعنی اقتدار حاصل حسی‌ست از جنس کمال افتخار آسمان را شاهد آوردیم وقت کارزار تا نیفتد در سر بیچاره‌ها فکر فرار از زمین و آسمان موشک نصیب ظلم شد ترس و وحشت در شب حمله حبیب ظلم شد سایه‌ها در سایه می‌مانند هنگام نبرد دم فروبندند و می‌ریزند در دل آه سرد ای خیال مات مانده! از ندیدن بازگرد چشم بینا خوب می‌بیند که هر موشک چه کرد خواب‌ها آشفته شد در ایل گنبدخواب‌ها بوی خون بالا زد از دریاچه‌ی گنداب‌ها قصه‌ی تاریخی تیر و کمان‌ها شد تمام خشم سجّیل آمد و بند زبان‌ها شد تمام دوره‌ی در رفتن و بوق زمان‌ها شد تمام خواب‌های راحت اهل گمان‌ها شد تمام صدر اخبار جهان فهم جنون آغاز شد درک اشک و آه و بغض و خشم و خون آغاز شد نوبت مهمانی روشن‌تر از هر روشنی‌ست فرصت طوفانی پروانه‌های میهنی‌ست شور ایمان شعر جاری در ضمیر دشمنی‌ست مثنوی در مثنوی شرح غم ما گفتنی‌ست خاک را غرق هیاهوی صدا دیدیم ما گریه را تزیین چشم فتنه‌ها دیدیم ما در جواب زخم خود شمشیرِ بیداری زدیم در سکوت دوربین‌ها ناله‌ی جاری زدیم هم‌سخن با آدمیّت شعله بر خواری زدیم گرچه هم گاهی قدم در وادی زاری زدیم مرگ‌مان رنگ شهادت داشت در دنیای پست کار ما عشق است هر جا حرمتی حتی شکست لحظه‌ها را می‌شناسیم و جواب آیین ماست خنده‌های ریز جای اضطراب آیین ماست دل به دریا دادن از بین سراب آیین ماست سوزن آوردن به دامان حباب آیین ماست چلّه‌ی طوفان گرفتیم آسمان آیینه شد هر ستاره شعری از جنس شرار سینه شد ما یقین داریم تاریکی به پایان می‌رسد هر بیابانی به پابوس خیابان می‌رسد از خیابانِ شرف مرد بیابان می‌رسد مغز کفرآلوده هم روزی به ایمان می‌سد بیش از اینها می‌شود پاییز این دنیا بهار از میان باغ زیتون‌ها شود پیدا بهار @golchine_sher
قدرت سِجّیل دید استکبار حالا قدرت سِجّیل را سرنگون کرده سپاه ما سپاه فیل را خواب و رؤیای سپاه کفر را بر هم زدیم بیخ گوش دشمنان یک سیلی محکم زدیم گوشه‌ای از قدرت بی‌حدّ ما شد جلوه‌گر یادِ تهرانی‌مقدم زنده شد بارِ دگر «ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ...» این همان خشم خداست ملت ما اهل سازش نیست اهل کربلاست وای اگر دشمن بخواهد باز هم جولان دهد بی‌گمان این بار جور دیگری تاوان دهد رهبرم لب تر کند راهی میدان می‌شوم در دل میدان شبیه تیغ بُرّان می‌شوم لشکر اسلام باز از فتح خیبر آمده آی… دوران «بزن در رو» دگر سر آمده دید استکبار حالا قدرت سجیل را موشک ما زیر و رو کرده‌ست اسرائیل را @golchine_sher
ای هیمنه‌ی پوچِ جهانسوز، بسوز پایان تو آغاز شده، از امروز این هجمه‌ی توفنده ز "قد قامت" ماست "تکبیرة الإحرام" نگفتیم هنوز @golchine_sher