eitaa logo
گلچین گلستان ایتا
91 دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
12.8هزار ویدیو
707 فایل
معرفی کانالهای خوب شبکه ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باور کنید٬ نیروی آدمی بیکران است. باور کنید٬ هیچ کاری از اراده آدمی خارج نیست باور کنید٬ که از عشق آفریده شده‌اید٬ پس عشق را بیافرینید. باور کنید٬ خدا هیچگاه از بندگانش ناامید نمی‌شود باور کنید٬ لایق بودن هستید. باور کنید٬ که اکنون مهمترین لحظه است. باور کنید٬ که روح شما قدرت صعود به ماورا را دارد. باور کنید٬ که شما هم می‌توانید‌‌. و تمام باورهای خود را از ته دل باور کنید. تا زندگی٬ شما را باور کند. 🌷با این باورهای مثبت زندگی کنید🌷 🌸🍃
📖 «لاَ تُصْلِحْ دُنْيَاکَ بِمَحْقِ دِينِکَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً.» «دنياى خود را با نابودى دين آباد نكن كه زيانكارترين انسانى.» [نامه ی ۴۳] 🌌 / نهج البلاغه ‌ ╰─┅═ঊঈ💠 ☀️ 💠ঊঈ═┅─
🌿🍁🌿 قاصدک های پریشان را که با خود باد برد با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد  ای که می‌پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند سیل وقتی خانه‌ای را برد، از بنیاد برد عشق می‌بازم که غیر از باختن در عشق نیست در نبردی این چنین هر کس به خاک افتاد برد شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن‌ها هر که لاف عشق زد، نامی هم از فرهاد برد جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر هر چه برد از آنچه روزی خود به دستم داد برد  در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست هر که در میخانه از مستی نزد فریاد برد   «فاضل نظری» 🌺🌺🌺🌺🌺 فارسی
❣اگـہ خریدنـی بود می‌خریدم... برای مـادر کمـی جوانی، برای پـدر عمـر دوباره و برای خودمان خنـده‌هـای کودکـی را...
👌 گاهی باید بدترین‌ها رو برای رسیدن به بهتـرین‌هـا تجــربه کرد...
📚پندانه به سبڪ بهلول عاقل روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه‌ای می‌گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید: من در سه مورد با امام صادق کاملا مخالفم! یک اینکه می گوید: خداوند دیده نمی‌شود، پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد. دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می‌سوزاند، در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. سوم هم می‌گوید: انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد. بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد، اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت ! استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت: ماجرا چیست؟ استاد گفت: داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست ! بهلول پرسید: آیا تو درد را می بینی؟ گفت: نه بهلول گفت: پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا: مگر نمی‌گویی انسانها از خود اختیار ندارند؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم استاد دلایل بهلول را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت. 🌸🌸🌸🌸
‌ بی تابم؛ آنچنان که درختان برای باد... 👤 قیصر امین‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸
لحظه ها تنها پرندگان مهاجری هستند که هرگز به آشیانه باز نخواهند گشت لحظه لحظه زندگی را دریابیم... 🌸🌸🌸🌸🌸
بافت قدیم شهر نیمور در محلات استان