eitaa logo
گلچین گلستان ایتا
94 دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
12.7هزار ویدیو
706 فایل
معرفی کانالهای خوب شبکه ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🍃🌷آخرین دوشنبـه اردیبهشت ماهتون معطر به عطرخوش صلوات 🌷🍃 بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش 🌷🍃 🍃🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ🌷🍃 🌸🍃
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️با افکار زیبا, زندگیتان را تغییر دهید: ♦️1- تصمیم بگیرید که شاکر و قدردان باشید. بارها و بارها این کار را انجام دهید. ♦️2- بیش از حد نگران اتفاقات پیش رو نباشید. شاید مدام فکر کنید که در گذشته باید کار دیگری انجام می دادید, اما به یاد داشته باشید نباید در این افکار غرق شوید و از لحظه اکنون غافل شوید. ♦️3- شما نمی دانید که آینده چه چیزی برایتان به ارمغان دارد, پس بهترین کار این است که بهترین استفاده را از زمان حال داشته باشید. ♦️4- دو چیز بیش از بقیه, روزتان را می سازد, صبر و شکیبایی و دومی دیدگاه شما به زندگی. ♦️5- صبر کردن به معنای انتظار کشیدن نیست, بلکه به این معنی است که در هنگام تلاش کردن برای رسیدن به خواسته خود, همواره نگرشتان را مثبت نگه دارید. 🌸🍃
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
عمری‌ست به دنبال توأم، نیست نشانی ای خوب‌تر از خوب‌تر از خوب ، کجایی...؟! 🌸🌸🌸🌸
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
👌👌👌حکایت بسیار زیبا مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد. یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم. و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم. پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد. چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت. چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید. در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند. هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد. چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند. لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟ چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند. اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت. تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد . هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت. در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد . تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟ مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند. و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند. آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند . هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟ چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود. تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی. در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد. این معنی روزی حلال است الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده دوستان این قصه ها برای آموختن ودرس گرفتن است ساده از کنار آن. عبور نکنیم🌸🍏🌸 🌸🌸🌸
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
. 👌 داستان کوتاه پند آموز 💭مدرسه‌ای دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو می‌برد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر» ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف می‌کند. 💭پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت می‌شوند. پس از بررسی اوضاع مشخص می‌شود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیده‌اند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره. 💭اما هیچ کدام چاره‌ساز نبود تا اینکه پسربچه‌ای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من می‌دانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر می‌گوید: «برو بالا پیش بچه‌ها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل می‌گوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی می‌آورد.» 💭مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه‌حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاهی معلم‌مان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درون‌مان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت می‌توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.» مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» 💭پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیک‌های اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. ✅خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است. 🌸✨🌸حدیثی از معصوم 🌸✨🌸 امام کاظم(علیه السلام)مےفرمایند: إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِی السَّهلِ وَلایَنبُتُ فِی الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛ زراعت درزمین هموار می روید، نه برسنگ سخت! و چنین است که حکمت در دلهای متواضع جای می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال،تواضع را وسیله عقل، و تکبر را وسیله جهل قرار داده است. 📔تحف العقول،ص۳۹۶ 🌸🌸🌸
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌷حدود۴۵ بارقرآن کریم ازبی توجهی ها گله کرده: 🌷۱.افلا یعقلون...آیافکرنمیکنند 🌷۲.افلایتدبرون القرآن...تدبردرقرآن نمیکنند؟ 🌷۳.افلایتوبون...آیاتوبه نمیکنند؟ 🌷۴.افلاتتفکرون...آیافکرنمیکنند؟ 🌷۵.افلاتتذکرون...آیابه خودنمی آیید؟ 🌷۶.افلاتتقون...آیاتقواپیشه نمیکنید؟ 🌷۷.افلاتذکرون...آیاتذکرنمی دهید؟ 🌷۸.افلایرون..آیانمیبینند؟ 🌷۹.افلایومنون...آیاایمان نمی آورند؟ 🌷۱۰.افلاتسمعون...آیاگوش نمیدهند؟ 🌷۱۱.افلاتبصرون...آیانمی بینید؟ 🌷۱۲.افلایسمعون...آیانمی شنوند؟ 🌷۱۳.افلایبصرون...آیانمی بینند؟ 🌷۱۴.افلایشکرون...آیاشکرنمیکنند؟ 🌷۱۵.افلاینظرون...آیانمی بینند؟ 🌷۱۶.افلایعلم‌...آیانمی داند؟ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌷نابرده رنج گنج میسر نمیشود، مضمون کدام آیه شریفه است؟ لیس للانسان الا ما سعی...۳۹ نجم نیست برای انسان مگر به اندازه تلاشش
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌸 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ ✨خــــــدایا... 🌸نفس کشیدنم همراه 💫با عطر حضور ناب توست 🌸و آغاز روزم توکل با نام زیبای توست 🌸یا ارحم الراحمین 💫روزم را و عاقبتم را ختم به خیر بفرما 🌸 برای شروع یک روز عالی ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  سه شنبه ☀️  ۲۵  اردیبهشت   ١۴٠۳   ه. ش   🌙۵ ذی القعده   ١۴۴۵  ه.ق 🌲   ۱۴ می  ٢٠٢۴    ميلادی 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دعای امروز 🌷❤️🌷 🌼بارالها امروز ✨دل هایمان را پراز محبت 🌼دست هایمان ✨را پراز بخشندگی 🌼لحظه هایمان را پر ✨از آرامش و خانه هایمان 🌼را پراز حس خوشبختی بگردان آمیـــن یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🙏 ای مهربان ترین مهربانان 🙏 ‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‎‌‌‎‌‌ 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
✅صلواتی که باعث برآورده شدن صد حاجت می شود : 💚از امام صادق(ع)روایت شده است که هر کسی که در یک روز صد مرتبه این صلوات را بفرستد خداوندصد حاجت او را بر می آورد که سی تای آن مربوط به دنیا و هفتاد تای آن مربوط به آخرت است 💥رَبِ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ💥 📒ثواب الاعمال ص ۳۴۱ 💚 از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت شده است که هر کس بعدا از نماز صبح پیش از آنکه تکلم کنداین صلوات را بفرستد حق تعالی روی او را از آتش جهنم نگه دارد 📒 عدة الداعی ص ۱۲۸ ‌  ‌‎‌‌‌‎‌ 🌼اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🍃وَ آلِ مُحَمَّد 🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این صبح زیبای بهاری خدایم را صداکردم..... نمیدانم چه میخواهی ..... ولی الان برای تو! برای رفع غمهایت! برای قلب زیبایت! برای آرزوهایت! براي كسب توفيقت! براي دين و دنيايت! براي آخر كارت! به درگاهش دعاکردم! و میدانم خدا داند..... خدا از خواستهاي تو خبر دارد..... یقین دارم دعاي من براي تو ، دعاي تو براي من....اثر دارد🌹 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سـلام ☕️صبح سه شنبه تون بخیرو نیکی 🌸صبحی دلنشین ☕️روزی سرشاراز آرامش 🌸آرامشی عمیق ☕️لطف همیشگی خدا 🌸لحظه های پر از استجابت دعا 🌸سلامتی و سعادت دو دنیا ☕️آرزوی همیشگی من برای شما 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼بـہ آخرین سه شنبـہ اردیبهشت ماه 🍃💛خوش آمدین 🍃🌼صبحتون بخیر وشادے 🍃💛روزتون پربار 🍃🌼ولحظاتتون خاطره انگیز 🍃🌼براتون روزے آرام 🍃💛ولے پرشور و زیبا 🍃🌼و پر از نغمـہ هاے شاد 🍃💛آرزو مے ڪنم 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️واقعا مشکل خيلي از ما انسانها اين است که: همانقدر که مسخره مي‌کنيم احترام نمي‌گذاريم همانقدر که اشتباه ميکنيم تفکر نمي‌کنيم همانقدر که عيب ميبينيم برطرف نمي‌کنيم همانقدر که از رونق مي‌اندازيم رونق نمي‌بخشيم همانقدر که کينه به دل مي‌گيريم محبت نمي‌کنيم همانقدر که حرف ميزنيم عمل نمي‌کنيم همانقدر که مي‌گريانيم شاد نمي‌کنيم همانقدر که ويران مي‌کنيم آباد نمي‌کنيم همانقدر که کهنه مي‌کنيم تازگي نمي‌بخشيم همانقدر که دور ميشويم نزديک نمي‌کنيم همانقدر که آلوده مي‌کنيم پاک نمي‌کنيم هميشه ديگران مقصرند و ، ما گناه نمي‌کنيم .. 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🍃💛تقدیم به شما خوبان 🍃🌻امروزتون عالی و بینظیر 🍃💛سه شنبه تون پراز مهربانی 🍃🌻وجودتون سلامت 🍃💛دلتون گرم از محبت 🍃🌻عمرتون با عزت 🍃💛و زندگیتون پر برکت 🍃🌻روز خوبی پیش رو داشته باشید 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 قلبی که هیچگاه از صداقت خالی نمیشود 🌸 کسی که بخاطر خدا دوستت دارد و فراموشت نمیکند 🌸 روزی که در آن بهترین باشی 🌸 دعای خیری که برایت می شود و تو نمیدانی 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح یعنی دوستی بادانه ها 🌿دست دادن باهمه پروانه ها 🌸صبح یعنی آن کلاغ روی سیم 🌿بالهای خسته یک یاکریم 🌸صبح یعنی عشق،یعنی یک کلام 🌿صبح یعنی حرفهای نا تمام 🌸🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛عزیز دل 🌼دوست نادیده من 💛در این عصر معنوی 🌼برایت می خواهم تا جانت 💛لبریز از نور اهل بیت (ع )شود 🌼الهی آمین 🌼🍃
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🔘حکایت بهلول دانا يکى بود يکى نبود. پيرزنى بود که دو پسر داشت. يکى از آنها بهلول دانا و ديگرى کدخداى آبادى بود. يک شب تاجرى در خانهٔ پيرزن بيتوته کرد و از او خواست ده تا تخم‌مرغى را که دارد برايش بپزد. پيرزن ده تا تخم مرغ را پخت و به تاجر داد تا بخورد. تاجر خورد و پرسيد: پولش چقدر مى‌شود؟ پيرزن گفت: با نانى که خوردى سى شاهي. تاجر گفت: صبح موقع رفتن سى شاهى را به تو مى‌دهم. صبح شد، پيرزن زودتر از تاجر بلند شد و به صحرا رفت. تاجر که برخاست پيرزن را نديد. با خود گفت: سال ديگر سى شاهى را با سودش به پيرزن مى‌دهم.سال ديگر تاجر رفت در خانهٔ پيرزن و به‌جاى سى‌شاهى يک تومان به او داد. پيرزن خوشحال پيش همسايه‌اش رفت و ماجرا را براى او تعريف کرد. همسايه گفت: تاجر سر تو را کلاه گذاشته است. اگر آن ده تا تخم‌مرغ را زير مرغ مى‌گذاشتي، جوجه مى‌شدند، جوجه‌ها مرغ مى‌شدند، مرغ‌ها تخم مى‌کردند و پولشان يک عالمه مى‌شد! پيرزن رفت پيش کدخدا و از تاجر شکايت کرد. کدخدا تاجر را به زندان انداخت.از قضا بهلول سرى به زندان برادرش زد و تاجر را در آنجا ديد. تاجر ماجراى خودش را براى بهلول تعريف کرد. بهلول رفت و دو لنگه بار گندم از برادرش گرفت. بعد پيش مادرش رفت و از او ديگ خواست. مادرش پرسيد: چه کار مى‌خواهى بکني؟ بهلول گفت: مى‌خواهم گندم‌ها را بپزم، بعد بکارم تا سبز شوند. پيرزن به نزد پسر ديگرش، کدخدا رفت و گفت: اين برادر تو واقعاً ديوانه است. مى‌خواهد گندم پخته بکارد! کدخدا و مادرش رفتند پيش بهلول. کدخدا گفت: گندم پخته که نمى‌رويد. بهلول گفت: از تخم‌مرغ پخته جوجه درنمى‌آيد! بهلول دانا گفت: اگر درنمى‌آيد چرا تاجر بيچاره را زندانى کردي. کدخدا نتوانست جوابى بدهد و ناچار تاجر را از زندان آزاد کرد. بهلول دانا، يک تومان را از مادرش گرفت و به تاجر داد و گفت: اين هم غرامت زندانى شدن ناحق تو ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷💚 ♥️ ساده بگویم یوسف زهرا؛ زمین با همه عظمتش، بدون تو... گودالي تنگ و تاریک است... و ما خسته تر از همیشه... فقط برای ملاقات هیبت حیدری ات لحظه شماری می کنیم... 🌤 💚💚💚🌷🌷🌷
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙استاد عالی ماجرای راننده کامیونی که با امام زمان (عجل الله فرجه) دیدار کرد... ✋نشر دهیم
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
پیروی از هوای نفس مکن که هر کس از هوای نفس خود پیروی کند در لجنزار بدبختی فرو رود . 📚 غررالحکم ، باب خواهش
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
💐 اگر خدای ناکرده حرفی را به شخصی بزنید یا پشت سرش و این حرف به موقعیت انقلاب و اسلام ضربه ای می زند باید متوجه باشید که روز قیامت باید پاسخگوی شهداء و ملت باشید پس در برخورد با مسائل هیچ وقت خصومت های شخصی را مطرح نکنید که جوابگو خواهید بود . 🌹 🕊 🌹 🌹
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کلیپ (رحمة الله علیه 🔻تحلیل جالب: هر وقت نا امید شدی ... جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج صلوات
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🍃✨🍃 لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَن يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ﴿توبه/٤٤﴾ -مسلمانانی که به حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان دارند از تو رخصت ترک جهاد نخواهند تا به مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند، و خدا به احوال متقیان آگاه است
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳