فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سہ شنبہ تون
🌼پر از شکوفه های شادی
🌷امروز و
🌼هر روزتون پر از
🌷دلخوشی
🌼امیدوارم که
🌷روزتون پر از برکت
🌼عمرتون باعزت
🌷مشکلاتتون اندک
🌼شادی هاتون فراوان
🌷مهربانی راه و رسمتون
🌼و لبخندِ همیشگی خــــدا
🌷بدرقه زندگیتون باشد
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بهترین قلب
💫قلبی که هیچگاه از صداقت خالی
🌸نمیشود
🌸 بهترین مردم
💫کسی که بخاطر خدا دوستت دارد و
🌸فراموشت نمیکند
🌸 بهترین روز
💫روزی که در آن بهترین باشی
🌸بهترین هدیه
🌸دعای خیری که برایت می شود
💫و تو نمیدانی
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨امروزتان به زیبایی گل
⚪️✨روزتان بی نظیر و سرشار
🌸✨از اميد و اتفاقهای خوب
⚪️✨و انرژی مثبت و شگفت انگیز باشه
🌸✨و خوشبختی مهمان دائمی
⚪️✨زندگیتـون باشه
🌸✨امروزتون غرق در عطر گل
⚪️✨6 شهریور ماهتون غرق در گل
🌸🍃
『🪻🫧』
در زندگی مهم این نیست که به ایدهآل زندگیتان برسید،بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایدهآل زندگیتان حرکت کنید.
#دکترالههقمشهای
🌿
『🦋📚』
#برشیازکتاب
زیبایی زندگی به این نیست که همه
یکسان باشند، بلکه به آن است که
هرکس با افتخار از دیگران متمایز
باشد.🫧
📚کیمیاگر
#پائولو_کوئیلو
🌿
『🌸📚』
#برشیازکتاب
مردمی که خوشبخت هستند میتوانند
خدا را در اعماق وجود خود و خوشبختی
را حتی در یک دانه شن بیابند.
📚کیمیاگر
#پائولو_کوئیلو
🌿
-
از دیروز بیاموز
برای امروز زندگی کن
و به فردا امیدوارباش ❤️🍃
#خدایا_دوست_دارم
630.9K
با پایِ دل قدم زدن آن هم كنارِ تو
باشد كه خستگی بشود شرمسارِ تو
در دفترِ هميشهی من ثبت میشود
اين لحظهها عزيزترين يادگارِ تو
از هرطرف نرفته به بُنبست میرویم
لعنت به روزگارِ من و روزگارِ تو
تا دست هيچكس نرسد تا ابد به من
میخواستم كه گُم بشوم در حصارِ تو
احساس میكنم كه جدايم نمودهاند
همچون شهابِ سوختهای از مدار تو
آن كوپهی تُهی منم، آری كه ماندهام
خالیتر از هميشه و در انتظارِ تو
اين سوتِ آخر است و غريبانه میرود
تنهاترين مسافرِ تو از ديارِ تو
هرچند مثل آينه هر لحظه فاشتر
هشدار میدهد به خزانم، بهارِ تو
اما در اين زمانه عُسرت، مسِ مرا
ترسم كه اشتباه بسنجد عيارِ تو
✍#محمدعلى_بهمنى
دکلمه👇
#فاطمهدستجردی
https://eitaa.com/fatimadastjerdi
💐🌻💐🌻
#داستانک
حـــــکایت خیلی خیلی زیبا و آموزنده
روزی شاه عباس به همراه وزیرش شیخ بهایی و چند تن از فرماندهان به شکار میروند.
در بین راه، شاه عباس به شیخ بهایی گفت:
یاشیخ! نقل ، داستان ، یا پندی بگوئید که این فرماندهان با ما آمده اند درسی گیرند!
شیخ بگفتا؛ این سه تپه خاک را میبینید؟ گفتند بله
شیخ گفت
خاک آن تپه اولی
بر سر کسی که راز دلش را به هر کسی بگوید
حتی به همسرش!
گفت آن تپه وسطی رامیبینید؟
گفتند! بله ، شیخ گفت خاک آن تپه بر سر کسی که به آدم بی اصل و نسب و بی نام و نشان خدمت میکند.
شیخ گفت آن تپه (آخری) سومی را می بینید؟گفتند بله
شیخ گفتا خاک آن تپه بر سر کسی که خود تلاش نمی کند و بزرگترها دائم به او خدمت میکنند
شاعباس گفت آن دو مورد اول بماند ، اما بند سوم به من خطاب شده؟؟ چه بدی به شما کردم؟
شیخ گفتا اگر صبر کنید جواب هر سه را یکجا خواهم داد
مدتی گذشت شاعباس آهوی بسیار زیبایی داشت و با اسبش دور آهو میدوید و سرگرم میشد، برای این آهو هر روز وقت کافی می گذاشت
تا اینکه روزی شیخ بهایی آهوی شاه عباس را می دزدد و در جایی مخفی می کند و گوسفندی را سر می برد و در کیسه ای گذاشته و به خانه می برد
همسر شیخ بهایی با دیدن کیسه خون آلود جویای محتوای آن میشود که شیخ در جواب می گوید این آهوی شاه عباس است که کشته ام.
همسر شیخ بهایی شیون کنان بر سر خود میزند و با لحنی تند میگوید:متوجه هستی چکاری انجام داده ای؟ شاه عباس اگر متوجه شود گردنت را خواهد زد ، دلیل این کارت چی بوده؟
شیخ میگوید من وزیر شاه عباس هستم اما او اصلاً به من و خدمات من توجه نمی کند و بیشتر وقتش را با این آهو سپری میکند ، از ناراحتی این کار را انجام دادم و قرار نیست کسی بفهمد! فقط من وتو می دانیم آن را درگوشه حیاط خاک می کنیم وکسی هم متوجه نمی شود ممکن است ، رفتار شاه با من بهتر شود ، خبر گم شدن آهو به گوش شاه عباس می رسد ، وی عده ای را مأموریافتن آهو در شهر و بیابان میکند اما هیچ خبری ازآهو نیست
شاه عباس هزار سکه طلا را برای یافتن آهو جایزه تعیین میکند ، خبر هزار سکه به گوش همسر شیخ بهایی میرسد و بی وقفه به دربارشاه میرود تا خبر کشته شدن آهو را بدهد و هزار سکه جایزه اش را دریافت کند.
شاه عباس باشنیدن این خبر شیخ را احضار می کند تا دلیل این کارش را بگوید؟ شاه عباس فریاد می زند شیخ من چه بدی و چه کوتاهی در حق تو و خانواده ات کرده ام که جوابش این باشد؟
شیخ گفت اعلاحضرت از آن جایی که من وزیر شما بودم، اما هیچ وقت به من توجه نکردید و بیشر وقت خود را با بازی کردن با آهو می گذراندید و من هم از سر حسادت آهو را دزدیده وسر بریدم.
شاه عباس عصبانی شد و جلاد را خبر کرد و به او گفت سزای اعمال شیخ قطع گردن اوست همین جا حکم را اجرا کن و گردن شیخ بهایی رابزن
جـــــلاد
شمشیرش را بالابرد ودرحین فرودآمدن رو به پادشاه کرد و گفت اعلاحضرت شیخ خیلی به من و خانوادهام لطف داشته و من توان چنین کاری را ندارم مرا عفو بفرمایید
شاه عباس جلاد بعدی و جلادان دیگر را فراخواند.
اما هیچکدام راضی نبودند که گردن شیخ بهایی را بزنند.
شاه عباس گفت صد سکه طلا به هر کسی می دهم که امروز گردن شیخ را بزند
خبر به نگهبان قصر پادشاه رسید
به سوی شاه عباس آمد و گفت صد سکه را بدهید من گردن شیخ را خواهم زد!
شمشیر را ازجلاد گرفت بالا برد موقع فرود آمدن شمشیر ، شیخ گفت دست نگه دارید آهو زنده است، من او را نکشتهام
شیخ به خدمتکارش دستور داد تا آهو را بیاورد.شاه عباس متعجب شد و دلیل این کارش راپرسید؟
شیخ گفت:
زمانی باهم به شکار رفتیم و به من گفتی به این جوانان پندی بیاموز و من خاک آن سه تپه رامثال زدم که باعث نگرانی شما شد!
الان جواب آن پند همین است
گفتم:
خاک آن تپه اول بر سر کسی که راز دلش رابه هر کسی میگوید حتی به همسرش.
همسر من که پدر فرزندانش بودم راز نگهدار من نبود ومرا به هزار سکه طلا فروخت
پس خاک آن تپه اول برسرمن که راز دل خودم را برای کسی بازگو کردم!
شاه عباس حیرت زده از دو تپه خاک بعدی پرسید:؟
شیخ گفت به یاد بیاوریدگفتم خاک آن تپه دومی ، بر سر کسی که به آدم بی اصل و نسب خدمت کند.
این نگهبان در گوشه شهر گدایی میکرد و شکم زن و بچه اش را نمیتوانست سیرکند !من به اوخدمت کردم واو را به قصر آوردم صاحب مال وزندگی پست و مقام کردم وحالا بخاطر صد سکه قصد زدن گردن مرا داشت
پس خاک آن تپه دوم هم برسرمن که به آدم بیاصل ونصب خدمت کردم
و آن تپه سوم که گفتم خاکش بر سر کسی که روی پای خود نایستد به بزرگتر از خودش خدمت کند.
من که وزیر شما بودم سالها به شما مشاوره دادم و هزاران کار نیک وخیر در شهر و در راه خدمت به شما انجام دادم
بخاطر یک آهو می خواستید گردن مرا بزنید که سالها به شما وفادار بوده ام .
پس خاک آن تپه سوم هم بر سر من
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌻مرد فقیری از خدا سوال کرد:
🌾چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
🌻خدا پاسخ داد: چون یاد
🌾نگرفته ای که بخشش کنی!
🌻مرد گفت: من چیزی ندارم که
🌾ببخشم، خدا پاسخ داد:
🌻دارایی هایت کم نیست!
🌾یک صورت، که میتوانی
🌻لبخند بر آن داشته باشی!
🌾یک دهان، که میتوانی
🌻با آن از دیگران تمجید کنی
🌾و حرف خوب بزنی!
🌻یک قلب، که میتوانی
🌾به روی دیگران بگشایی!
🌻و چشمانی که میتوانی با آنها
🌾به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!
🌻فقر واقعی فقر روحی است...
♥️🍃
❣خودت رو لایق آرزوهات کن!
توی این دنیا چیزی به نام قانون جذب و میدان مغناطیسی وجود داره.
چیزهای خوب جذب آدم های خوب میشن.
چیزهای معمولی جذب آدم های معمولی.
هرچی اندیشه هات و تلاش هات بزرگتر باشه بیشتر خودت رو لایق آرزوها و اهداف بزرگتر میکنی.
زندگی معمولی و از روی نیاز مختص آدم های معمولیه و زندگی خوب و بدون نیاز، مختص افراد بی نیاز و بزرگ.
پس یاد بگیریم به جای کوچیک کردن و محدود کردن دنیامون، خودمون رو بزرگ کنیم..
دنیا گوش به فرمان ماست 🍃🍃
🌱 #مذهبی
🌷امام علی علیه السلام:
خردمند کسی است که لحظه ای را در کارهای بی فایده هدر نمی دهد
العاقِلُ مَن لايُضيعُ لَهُ نَفَسًا فيما لايَنفَعُهُ
📚غررالحكم، حدیث 2162
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳اینجا قلب رشته کوه های البرز،ارتفاعات ۳۰۰۰ متری مازندران خودمونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدوم کوه و کمر
نقش تو داره یار
کدوم مه جلوه ی
روی تو داره
✨❤️🦋✨❤️🦋✨❤️🦋
•━━━━━━━━━━━• # ♫... 🎶
در "هیاهوی زندگی" دریافتم
چه بسیار دویدنها که🍃
فقط پاهایم را از من گرفت🌸
در حالی که گویی
"ایستاده" بودم ...
چه بسیار "غصهها" که فقط
باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که "قصهای"
کودکانه بیش نبود ...
دریافتم ،
کسی هست که اگر
بخواهد "میشود"
و اگر نخواهد "نمیشود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم 🍃
و "نه غصه میخوردم"...🌸
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ی_حس_خوب
آرامش
سفر، جاده، طبیعت 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا به آن روزهای خوب ببر...
#نوستالژی
دلبرا!
در هوس ديدن رويت ، دل من تاب ندارد
نِگَهَم، خواب ندارد
قلمم، گوشه ی دفتر، غزل ناب ندارد ...
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
در گذرگاه زمان، خيمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شيريی خود می گذرد؛
عشق ها میميرند
رنگ ها، رنگ دگر می گيرند
و فقط خاطره هاست
كه چه شيرين و چه تلخ،
دست ناخورده به جا میمانند ...
#مهدی_اخوان_ثالث
4_5769602758978049367.mp3
2.7M
•
عشق - میثم ابراهیمی
«عشق مثل لمس یه صورت خیس
مثل دستات!
عشق مثل آتیش تو دل شب
مثل فریاد!»
- عشق مثل بارونه :)
『📚』
از حاتم پرسیدند:
بخشنده تر از خود دیده ای ؟
گفت : آری
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود ؛
یکی را شب برایم ذبح کرد،
از طعم جگرش تعریف کردم،
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
گفتند : تو چه کردی ؟
گفت : پانصد گوسفند به او هدیه دادم .
گفتند: پس تو بخشنده تری !
گفت : نه ، چون او هرچه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم !
#داستانکوتاه
🌿