خواجه و غلام😂😂
خواجه، غلامش را به بازار فرستاد که انگور و انار و انجیر بخرد و زود بیاید. رفت و دیر آمد و فقط انگور آورد. خواجه، او را بسیار زد و گفت: چون تو را پی کاری میفرستم، باید چند کار کنی و زود بیایی. غلام گفت: چشم؛ از این به بعد.
بعد از چند روز، اتفاقاً خواجه مریض شد. او را پی طبیب فرستاد. رفت و زود برگشت و چند نفر همراه آورد. خواجه گفت: اینان چه کسانند؟ غلام گفت: تو با من گفتی چون پی کارت فرستادم، چند کار بکن و زود بیا. اکنون، این طبیب است که برای معالجت آوردم. و این غسّال است که اگر مُردی، غسلت بدهد و این نمازخوان است که برای نماز تو آوردهام و این تلقینخوان است و این قبرکن است و این قرآنخوان است.
طنز و نطنز، کیانی، ص ۱۴.
#طنز
#خواجهوغلام