📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 #عذاب_معنوی
گویند در بنی اسرائیل، مردی بود که می گفت: من در همه عمر، خدا را نافرمانی کرده ام و بس گناه و معصیت که از من سر زده است؛ اما تاکنون زیانی و کیفری ندیده ام. اگر گناه، جزا دارد و گناهکار باید کیفر بیند، پس چرا ما را کیفری و عذابی نمی رسد!؟
در همان روزها، پیامبر قوم بنی اسرائیل، نزد آن مرد آمد و گفت: خداوند، می فرماید که ما تو را عذاب های بسیار کرده ایم و تو خود نمی دانی!
آیا تو را از شیرینی عبادت خود، محروم نکرده ایم؟ آیا در مناجات را بر روی تو نبسته ایم؟ آیا امید به زندگی خوش در آخرت را از تو نگرفته ایم؟ عذابی بزرگ تر و سهمگین تر از این می خواهی؟
📚نفحات_الانس
✍ عبدالرحمن
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 رنج یا موهبت
آهنگری با وجود رنج های متعدد عمیقاً به خدا عشق می ورزید.
روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، از او پرسید: چگونه می توانی خدایی را که این همه رنج نصیبت کرده دوست داشته باشی؟
آهنگر گفت: وقتی تکه آهنی را در کوره قرار می دهم و آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا وسیله ای بسازم؛ اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که مفید خواهد بود، اگرنه آن را کنار می گذارم.
همین باعث شده که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که پروردگارا، مرا در کوره های رنج قرار بده، اما کنار نگذار.
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 مرگ رباخوار
مالک دينار گويد: روزی به عيادت مريضی رفتم، نگاه کردم ديدم اجلش نزديک است.
کلمه ی شهادتين بر وی عرضه کردم و مريض نمی گفت. هـرچند جهد کردم فايده ای نداشت.
وی به جای گفتن شهادتين می گفت: «ده، يازده!»
پس آن مريض گفت: ای شيخ! پيش من کوهی آتشين است؛ هرگاه قصد گفتن کلمه ی شهادت می کنم، آتش قصد من می کند.
از شغل او پرسيدم، گفتند: مال به ربا دادی و سود خوردی و پيمانه کم دادی.
📗 #هزار_و_يک_تحفه
✍ سيد علی اکبر صداقت