2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میبینم...
آن شکفتنِ شادی را
پروازِ بلند آدمیزادی را
آن جشنِ بزرگ روز آزادی را.
کیوان
خندان به سایه میگوید:
دیدی؟
به تو میگفتم!
آری...
تو همیشه راست میگفتی....
میبینم...
میبینم...
#هوشنگ_ابتهاج 🌱
10.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارغــــوانمسنـگشددرانتظـــار...
#هوشنگ_ابتهاج 🌱
نگاهت میكنم، خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد
چه خواهشها در اين خاموشيِ گوياست، نشنيدی؟
تو هم چيزی بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
بيا تا آنچه از دل ميرسد، بر ديده بنشانيم
زبانبازی به حرف و صوت، معنی را زيان دارد
چو هم پرواز خورشيدي مكن از سوختن پروا
كه جفتِ جانِ ما، در باغِ آتش آشيان دارد
الا اي آتشين پيكر، بر آي، از خاك و خاكستر
خوشا آن مرغِ بالاپر، كه بالِ كهكشان دارد
زمان فرسود ديدم، هرچه از عهدِ ازل ديدم
زهي اين عشقِ عاشقكش، كه عهدِ بی زمان دارد
ببين داسِ بلا، اي دل مشو زين داستان غافل
كه دستِ غارتِ باغ است و قصدِ ارغوان دارد
درونها شرحه شرحهست، از دم و داغ جدايی ها
بيا از بانگِ نی بشنو، كه شرحي خون فشان دارد
دهانِ سايه میبندند و باز از عشوه عشقت
خروشِ جانِ او آوازه در گوشِ جهان دارد
#هوشنگ_ابتهاج
.
💠💠💠
🥀🍂🍂🥀
درین سرای بی کسی، کسی به در نمیزند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمیزند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمیکند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمیزند
نشستهام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند
گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیرِ غم
یک صلای آشنا به رهگذر نمیزند
دل خراب من دگر خرابتر نمیشود
که خنجرِ غمت از این خرابتر نمیزند
چه چشم پاسخ است از این دریچههای بستهات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمیزند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درختِ تَر کسی تبر نمیزند
#هوشنگ_ابتهاج
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامهرسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمهی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصهی فردوس و تمنای بهشت
گفتوگویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچهی عقل
هرکجا نامهی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکدهی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
#هوشنگ_ابتهاج
💠💠💠💠💠💠
چیست دریا؟ چشم پر اشک زمین
در نگاهش آرزویی ته نشین
آرزوی پا گشودن، پر زدن
بر فراز کوهساران سر زدن
چشمه بودن، باز جوشیدن به کوه
دم زدن با آن بلند باشکوه
خویشتن از خویشتن انگیختن
از درون خویش بیرون ریختن
تشنگی نوشیدن از پستان خویش
آب دادن تشنه را از جان خویش …
کوهسارا! زان بلند دلنشین
چون گیاهی در بن چاهم ببین
در شب دریایی خویشم اسیر
گر سراپا گریهام بر من مگیر
ماندهام با صبر دریا پای بند
ماهتابا بر سرشک من مخند!
بگذر از دریا و راه خویش گیر
شیوه دریادلان در پیش گیر
من همان نایم که گر خوش بشنوی
شرح دردم با تو گوید مثنوی
من همان جامم که گفت آن غمگسار
با دل خونین، لب خندان بیار
من خمش کردم خروش چنگ را
گر چه صد زخم است این دلتنگ را
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمیدانست و خود را میستود
در رخ لیلی نمودم خویش را
سوختم مجنون خاماندیش را
میگرستم در دلش با درد دوست
او گمان میکرد اشک چشم اوست
گر جهان از عشق سر گشته است و مست
جان مست عشق بر من عاشق است …
ناز اینجا مینهد روی نیاز
گر دلی داری، بیا اینجا بباز…
#هوشنگ_ابتهاج
💠💠💠💠💠💠
🍀🌺🍃🌸🍀
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست
تا اشاراتِ نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
گو بهارِ دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهانِ من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست
سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
#هوشنگ_ابتهاج
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رنج دیرینه...
🔻 دکلمه استاد هوشنگ ابتهاج
#دکلمه
#هوشنگ_ابتهاج
در گشودند به باغ گل سرخ
و من دل شده را
به سراپرده رنگین تماشا بردند...
من به باغ گل سرخ
با زبان بلبل خواندم
در سماعِ شب سروستان دست افشاندم...
در پریخانه پر نقش هزار آینه اش
خویشتن را به هزاران سیما دیدم
با لب آینه خندیدم...
من به باغ گل سرخ
همره قافله رنگ و نگار
به سفر رفتم
از خاک به گُل
رقص رنگین شکفتن را
در چشمه نور
مژده دادم به بهار...
من به باغ گل سرخ
زیر آن ساقه تر
عطر را زمزمه کردم تا صبح...
من به باغ گل سرخ
درتمام شب سرد
روشنایی را خواندم با آب
و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم...
#هوشنگ_ابتهاج
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درماندهتر رفتم
تو کوته دستیام می خواستی ورنه منِ مِسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم
حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم
ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی
به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم
مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویَت
بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم
به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من
ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم
تو رَشک آفتابی کی به دست سایه میآیی
دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم 🥀
#هوشنگ_ابتهاج
ما قصهی دل جز به بر یار نبردیم
و ز یار شکایت سوی اغیار نبردیم
معلوم نشد صدق ِدل و سرّ ِمحبت
تا این سر سودا زده بر دار نبردیم
#هوشنگ_ابتهاج
🌈🌟
.
بازَم به سر زد امشب ای گل هوای رویت
پایی نمی دهد تا پر وا کنم به سویت
گیرم قفس شکستم وز دام و دانه جستم
کو بال آن خود را باز افکنم به کویت
تا کی چو شمع گِریَم ای گل درین شب تار
چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت
ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت
از پافِتادگان را دستی بگیر آخر
تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
تو ای خیال دلخواه زیباتری از آن ماه
کز اشکِ شوق دادم یک عمر شست و شویت
چون سایه در پناه دیوارِ غم بیاسای
شادی نمی گشاید ای دل دری به رویت 🌱🥀
#هوشنگ_ابتهاج