📝 #کرم_انوشیروان
گویند انوشیروان روز نوروز مجلس عام داشت. دید که یکی از حاضران پنهانی جامی زرین در بغل نهاد. چشم پوشید و چیزی نگفت ...
چون مجلس تمام شد شراب دار گفت : هیچ کس بیرون نرود تا تجسس کنم که یک جام زر ناب گم شده !
انوشیروان گفت :
بگذار که آنکس که گرفت باز نخواهد داد و آنکس که دید سخن چینی نکند.
بعد از چند روز آن شخص پیش انوشیروان آمد. جامههای نو پوشیده بود و کفشی نو در پای داشت.
انوشیروان اشاره به جامه های وی کرد که اینها از آن است ؟
مرد دامن از روی کفش برداشت و گفت این نیز از آن میباشد !
انوشیروان بخندید و دانست که او به ضرورت گرفته است و پس بفرمود تا هزار مثقال زر به وی دادند ...
👤 جامی
📚 بهارستان
👳