کودکان بیپناه
از فریدون مشیری
ای ستارهها که از جهان دور
چشمتان به چشم بیفروغ ماست
نامی از زمین و از بشر شنیدهاید؟
در میان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیدهاید؟...
ای ستاره، باورت نمیشود
در میان باغ بیترانهی زمین
ساقههای سبز آشتی، شکسته است
لالههای سرخ دوستی، فسرده است
غنچههای نورس امید
لب به خنده وا نکرده، مُرده است
پرچم بلند سروِ راستی
سر به خاک غم سپرده است!...
ای ستاره، ای ستارهی غریب
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زیر نعرهی گلولههای آتشین
از صفای گونههای آتشین مپرس
زیر سیلی شکنجههای دردناک
از زوال چهرههای نازنین مپرس
پیش چشم کودکان بیپناه
از نگاه مادران شرمگین مپرس...
پرواز با خورشید، فریدون مشیری، ص ۱۱۸ - ۱۲۲.
#فلسطین_غزه
#کودکان_بیپناه