eitaa logo
گلچین گلستان ایتا
94 دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
12.7هزار ویدیو
706 فایل
معرفی کانالهای خوب شبکه ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 حج مقبول ✍شخصی به نام عبدالجبار مستوفی به حج می‌رفت. او هزار دینار زر همراه خود داشت. روزی از کوچه‌ای در رد می‌شد که اتفاقاً به خرابه‌ای رسید. زنی را دید که در آن جا جست و جو می‌کرد و دنبال چیزی بود. ناگاه در گوشه‌ای مرغ مرده‌ای را دید، آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد. عبدالجبار با خود گفت: همانا این زن احتیاج دارد، باید ببینم که وضع او چگونه است؟ در عقب او رفت تا این که زن داخل خانه‌ای شد. کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: ای مادر! برای ما چه آورده‌ای که از گرسنگی هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغی آورده‌ام تا برای شما بریان کنم. عبدالجبار چون این سخن را شنید، گریست و از آن زن احوالش را پرسید. گفتند: زن عبداللَّه بن زید علوی است. شوهرش را کشته و کودکانش را کرده است. مروت خاندان رسالت وی را نمی‌گذارد که از کسی چیزی طلب کند. عبدالجبار با خود گفت: اگر خواهی کرد، تو این است. آن هزار دینار زر از میان باز کرد و به آن خانه رفت و کیسه زر را به زن داده، باز گشت. و خودش در آن سال در کوفه ماند و به سقایی مشغول شد. چون حاجیان مراجعه کردند و به کوفه نزدیک شدند، مردمان به استقبال آنان رفتند. عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید، شتر سواری جلو آمد و بر وی سلام کرد و گفت: ای خواجه عبدالجبار! از آن روز که در عرفات هزار دینار به من سپرده‌ای تو را می‌جویم، زر خود را بستان و ده هزار دینار به وی داد و ناپدید شد. آوازی برآمد که ای عبدالجبار! هزار دینار در راه ما بذل کردی، ده هزار دینارست فرستادیم و فرشته‌ای را به صورت تو خلق کردیم تا از برایت هر ساله حج گزارد تا زنده باشی که برای بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکاری به درگاه ما ضایع نیست. 📚مصابیح القلوب، ص 280 و 281؛ الرسالة العلیة، ص 94 و 95؛ ریاحین، ج 2، ص 149
شیعه‌نامه از محمدرضا آقاسی🖤🖤🖤 گزینشی از یک مثنوی ۱۱۲ بیتی ای که هر دم ، دم ز حیدر می‌زنی بر یتیمان علی، سر می‌زنی؟ ای جوانمردان، جوانمردی چه شد؟ شیوه‌ی رندیّ و شبگردی چه شد؟ شیعگی، تنها نماز و روزه نیست آب، تنها در میان کوزه نیست هر چه هستی، جان مولا، مرد باش گر قلندر نیستی، شبگرد باش سیر کن در کوچه‌های بی‌کسی دور کن از بی‌کسان، دلواپسی دست بردار از تکبّر وز خطا شیعه، یعنی جود و انفاق و عطا شیعه، یعنی عدل و احسان و وقار شیعه، یعنی انحنای ذوالفقار از عدالت گر تو می‌خواهی دلیل یاد کن از آتش و دست عقیل جان مولا، حرف حق را گوش کن شمع بیت‌المال را خاموش کن این تجمّلها که بر خوان شماست زنگ مرگ و قاتل جان شماست شیعه، یعنی عشق‌بازی با خدا یک نیِستان تک‌نوازی با خدا..‌. دادخواست، ص ۲۷ - ۳۰. کامل شعر در ص ۲۵ - ۳۵ آمده است.