#تیکه_کتاب
ما از زندگیِ مشترک مثلِ یک دست لباس استفاده کردیم.
ما زندگی را یک دست لباس دانستیم.
زمانی که خریدیمش نو بود و زیبا و مناسب.
جذاب و توجه برانگیز. خیره کننده در هر محفل و مهمانی.
آهسته آهسته اما کهنه شد، ساییده شد، رنگ و رویش رفت، از شکل افتاد و مستعمل و بی مصرف شد.
چرا؟ چرا فرصت دادیم که زمان، با عشق، با زندگی، همانگونه رفتار کند که با آن پیراهنِ سرمهای تو کرد که من آنقدر دوستش می داشتم...
📕 #یک_عاشقانه_آرام
✍ #نادر_ابراهیمی
📚