مرا دلیست که تا جان برون نمیآید
تاب طره جانان برون نمیآید
چو ترک مهوش کافر نژاد من صنمی
ز خیلخانه خاقان برون نمیآید
چو روی او سمن از بوستان نمیروید
چو لعل او گهر از کان برون نمیآید
نمیرود نفسی کان نگار کافر دل
بقصد خون مسلمان برون نمیآید
تو از کدام بهشتی که با طراوت تو
گلی ز گلشن رضوان برون نمیآید
برون نمیرود از جان دردمند فراق
امید وصل تو تا جان برون نمیآید
حسود گو چو شکر میگداز و میزن جوش
که طوطی از شکرستان برون نمیآید
ببوی یوسف مصر ای برادران عزیز
روانم از چه کنعان برون نمیآید
به قصد جان گدا هر چه میتوان بکنید
که او ز خلوت سلطان برون نمیآید
چه سود در دهن تنگ او سخن خواجو
که هیچ فایده از آن برون نمیآید
#خواجوی_کرمانی
🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حس_آرامش_محض
🌴💎🌹💎🌴
اگر خدا بخواهد........
🏝میهمان آمده، در بگشای!
یا صاحب الزمان!
دوباره دروازههای آسمانی رجب باز شد!
و
این دل شکسته هوای شما را کرد!
دلتنگم،
برای شنیدن مناجاتِ نیمه شبهای رجب،
و
برای قنوت نمازهای عارفانهتان!
#امام_زمان!
من محتاجم،
محتاج دعای رجبیهی شما!
مرا هم میهمان کن!
به دیدارتان در #ماه_رجب!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#التماس دعای ظهور 🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس هر جای جهان خوبی کند
نبض زمین بهتر می زند ...
خون در رگ های خاک بیشتر می دود
و چیزی به زندگی اضافه می شود
و هر کس هر جای جهان بدی کند
تکه ای از جان جهان کنده می شود...
گوشه ای از تن زمین زخمی می شود
و چیزی از زندگی کم می شود...
هر روز از خودت بپرس
امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟
نپرس امروز خوب بود یا بد
بپرس امروز خوب بودم یا بد؟
زیرا زندگی پاسخ هر روزه همین پرسش است...
#عرفان_نظرآهاری
✍🏻 #داستان_کوتاه
كمانگیر پیر و عاقلی در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود. نشانه كوچكی كه از درختی آویزان شده بود، به چشم میخورد. جنگجوی اولی تیری از تركش بیرون میكشد، آن را در كمانش میگذارد و نشانه میرود.كماندار پیر از او میخواهد آنچه را كه میبیند شرح دهد.
جنگجو میگوید: آسمان را میبینم، ابرها را، درختان را، شاخههای درختان را و هدف را».
كمانگیر پیر میگوید: كمانت را بگذار زمین، تو آماده نیستی.
جنگجوی دومی پا به پیش میگذارد و آماده ی تیراندازی میشود.
كمانگیر پیر میگوید: هرآنچه را میبینی شرح بده. جنگجو میگوید: «فقط هدف را میبینم».
پیرمرد فرمان میدهد: « پس تیرت را بینداز.»
تیر صفیركشان بر نشان مینشیند.
پیرمرد میگوید: «عالی بود. موقعی كه تنها هدف را میبینید، نشانهگیریتان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میلتان به پرواز درخواهد آمد.»
حواستان را به هدف جمع کنیم
#روانشناسی | این عادتهای خوب رو تکرار کن
🔸تشکر کن.
🔸وقتی که اشتباه میکنی عذرخواهی کن.
🔸سر قولت باش.
🔸با غریبهها مهربون باش.
🔸 بدون اینکه صبحت کسی رو قطع کنی گوش کن.
🔸 وقتی اشتباه میکنی، بپذیر.
🔸در رو برای بقیه نگهدار تا وارد بشن.
🔸رویاهاتو دنبال کن
گلچین۱۰ جمله زیبا از استاد الهی قمشه ای:
۱-قرار نیست در کاری عالی باشید تا آن را شروع کنید
قرار است آن را شروع کنید تا در آن کار عالی شوید...
۲-اعتماد ساختنش سالها طول میکشد ، تخریبش چند ثانیه و ترمیمش تا ابد...
۳- ایستادگی کن تا روشن بمانی ؛شمع های افتاده خاموش می شوند...
۴- دوست بدار کسی را که دوستت دارد حتی اگر غلام درگاهت باشد؛دوست مدار کسی را که دوستت ندارد حتی اگر سلطان قلبت باشد...
۵- هیچ کدام از ما با “ای کاش”، به جایی نرسیدهایم...
۶- “زمان” وفاداریه آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ...
۷- همیشه یادمون باشه که نگفته هارو میتونیم بگیم
اما گفته هارو نمیتونیم پس بگیریم …
۸- خودبینی، دیدن خود نیست،خودبینی، ندیدن دیگران است...
۹- هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمی پوشاند !
۱۰- آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار و به انــدازه ظــرفــیت آنها ابراز کــن...
مردی میبایست تحت عمل جراحی
قرار میگرفت با اینکه داروی مسکنی
به او تزريق کرده بودند
اما باز هم بیقرار و آشفته بود
پرستاری مهربان به او گفت:
آيا پريشان و ناراحت هستيد؟
مرد دستهايش را به نشانه تشويش
بهم ماليد و پاسخ داد: بسيار بيشتر از اين!
پرستار گفت:
اما شما نبايد مضطرب باشيد
چون قرار است به زودی حالتان
از هميشه بهتر شود
لبخندی کم رنگ بر لبان بیمار نشست
پرستار افزود:
میدانید که دو راه برای برخورد
با عمل جراحی وجود دارد
میتوانيد خود را تا سرحد مرگ نگران کنيد
يا میتوانید به ما اعتماد کنيد
تيم جراحی ما از بهترینهاست
شما اصلاً نبايد بترسيد
سپس چشمکی زد، دستهای بيمار را فشرد
و با لحنی توطئه آميز اشاره کرد:
به خصوص که من در اتاق عمل کنار شما
خواهم بود و مراقب هستم که همه چيز
درست پيش برود
هنگامی که بيمار اين حرفها را شنيد
احساس آرامش کرد
عمل جراحی با مؤفقیت برگزار شد
و بيمار کاملاً بهبود يافت
آن مرد از اين ماجرا درس مهمی
برای سراسر زندگی آموخت
ما میتوانیم با يک موقعيت
دو گونه برخورد متفاوت داشته باشيم
میتوانیم خود را تا سرحد مرگ نگران کنيم
يا میتوانیم به نيروئی برتر اعتماد کنيم
اگر فقط میتوانستیم به همان شدت
نگرانی خود به خدا توکل کنيم
هرگز نگران نمیشدیم