کانال عشاق الحسین_۲۰۲۲_۱۲_۱۶_۰۶_۵۰_۱۶_۳۵۲.mp3
9.21M
🌺#سلام_امام_زمانم_عج
مےنویسم ز تو ڪہ دار و ندارم شده ای
بیقرارٺ شدم و صبر و قرارم شده ای
من ڪہ بیتاب توأم اۍ همہ تاب وتبم
تو همہ دلخوشے لیل و نهارم شده ای
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سلام صاحب ما ، مهدی جان
در ابعاد این دلواپسی ها ، دلخوشیم که شما بر بی کسی های ما ناظرید ، برایمان دعا می کنید و در پناه امن حضورتان ، حفظمان می نمایید ...
شکر خدا که شما را داریم ...
#اللهم عجل لولیک الفرج
✅ این ده جمله را هر روز به خودتان بگویید:
👈 دیروز گذشت
👈 من زیبا هستم
👈 امروز روز من است
👈 من از پسش برخواهم آمد
👈 شکست خوردن اشکالی ندارد
👈 تا جاییکه بتوانم امروز به آدمها کمک میکنم
👈 من به اندازی کافی خوب هستم
👈 من به انتخابهایم افتخار میکنم
👈 من میتوانم هرآنچه که میخواهم باشم
👈 من خیلی خوش شانسم که سلامت هستم.
👈 چیزهای بی اهمیت نمیتواند روز من راخراب کند
#حکایت
نابینائی در شبِ تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی میرفت. فضولی به وی رسید و گفت:
ای نادان! روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت: این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلانِ بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
حالِ نادان را به از دانا نمیداند کسی
گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بُوَد
طعن نابینا مزن ای دم ز بینائی زده
زآنکه نابینا به کار خویشتن بینا بُوَد
#جامی
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
💎 همگام با ولایت
🔻حضرت على عليهالسلام:
انْظُـرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّـكُمْ فَالْزَمُـوا سَمْتَهُمْ، وَاتَّبِعُـوا أَثَرَهُمْ،فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى، وَلَنْ يُعيدُوكُمْ فِيرَدًى، فَإِنْ لَبَـدُوا فَالْبُدُوا، وَإِنْ نَهَضُـوا فـَانْهَضُـوا.وَلاَ تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا، وَلاَ تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا
✳️ خاندان پيامبرتان را به دقت بـنگريد و خود را به همسويى با آنان ملزم كنيد و گامبـهگام از آنان پـيروى كنـيد، زيـرا كه آنان هرگز از راه هدايت بيرونتان نمیکنند و ديگر بار به پرتگاه جاهليت شما را نمیافكنند.
پس اگر نشستند، همراه آنان بنشينيد و اگر برخاستند با نهضـتشان هماهنگ شويد، نه بر آنان پيشى گيريد كه به گمراهى درافتيد و نه از آنان واپس مـانيد كه هـلاك شـويد.
📚 نهج البلاغه، خطبه : ۹۶
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟
خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است
گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عَذبَم که دهی، عین عذاب است
افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان
تحریرِ خیالِ خطِ او نقشِ بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
معشوق عیان میگذرد بر تو، ولیکن
اغیار همیبیند از آن بسته نقاب است
گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
در آتش شوق از غم دل، غرق گلاب است
سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم
دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
در کُنجِ دِماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمهٔ چنگ و رَباب است
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز
بس طورِ عجب، لازم ایام شباب است
#حافظ
آرزوهاى يك برادر
ابو زكريا يحيى بن معاذ،واعظ و زاهد نامدار، در بلخ زيست و به سال 258 ه.ق در نيشابور درگذشت. بيشتر بر مسلك اميد بود تا طريقت بيم . در وعظ و منبر، بيانى مؤثر و نافذ داشت و سخنش، بسيارى از مردم را به راه صواب كشاند. برخى گفتهاند:
خداوند، دو يحيى داشت: يكى از انبيا و يكى از اوليا .
يحيى، برادرى داشت كه براى عبادت و اعتكاف به مكه رفته بود، از مكه نامهاى براى يحيى نوشت؛ بدين شرح:
برادر!من، سه آرزو داشتم كه از آنها، دو تا اجابت شده و يكى مانده است:
نخست اين كه از خداوند، خواسته بودم كه مرگ مرا در مكانى مقدس قرار دهد و اكنون در مكه هستم و مىمانم تا بميرم.
دوم آن كه هميشه از خدا مىخواستم كه كنيزى شايسته نصيب من كند تا وسايل عبادت مرا فراهم سازد و به من در اين راه، خدمت كند .
اكنون به چنين كنيزى دست يافتهام و او مرا در اين راه، بسيار كمك و خدمت مىكنم.
آرزوى سوم آن است كه پيش از مرگ، تو را ببينم. اميدم آن است كه به اين آرزو نيز برسم .
يحيى در پاسخ برادر، نوشت:
نوشته بودى كه آرزو دارى در بهترين مكان باشى و در همان جا، دعوت حق را لبيك گويى .
تو بهترين خلق خدا شو، در هر جا كه مىخواهى باش و هر جا كه خواهى، مرگ را به استقبال برو . مكان به انسان عزيز مىشود، نه انسان به مكان. نيز گفته بودى كه تو را خادمى است كه آرزوى آن را داشتى . اگر تو را فتوت و جوانمردى بود، خادم حق را خادم خود نمىكردى و از خدمت حق باز نمىداشتى .
جوانمردان، آرزو مىكنند كه خادم باشند، نه آن كه ديگران خادم آنان باشند . بنده، بايد بندگى كند، نه رئيسى .
اما آرزوى سوم تو اين بود كه مرا ببينى . اگر تو را از خداى عزوجل خبرى بود، از من تو را ياد نمىآمد . آن جا كه تو هستى، مقام ابراهيم است؛ يعنى جايى است كه پدر، پسر را به مسلخ برد تا سر ببرد؛ تو آرزوى برادر مىكنى؟!
اگر آن جا خدا را يافتى، من به چه كار تو مىآيم، و اگر نيافتى، از من تو را چه سود؟ و السلام .
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
✔️#تلنگر
🔥 آتشی نمیسوزاند ابراهیم را . . .
🌊 و دریایى غرق نمی کند موسى را . . .
🔹مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان "نیل" می سپارد ، تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
🔸دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند، سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد !
مکر زلیخا زندانیش می کند، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
💠 از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی؟! که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ، و خدا نخواهد ؛ نمیتوانند . . .
💞 او که یگانه تکیه گاه من و توست :
ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻢ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻴﻤﻢ ﺩﺭﺍﺯﺗﺮ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺍﺯ ﻗﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﺎﺷﻨد
ﺣﺘﻲ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﻣﺤﺎﻝ !!
ﻭﻗﺘﻲ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﻴﺎﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻢ ﺩﻳﺪﻡ
" ﺗﺮﺱ " ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ
ﻭﻋﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ :
ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ
ﺗﺎ ﻓﺘﺢ ﻛﻨﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ .
ﻭ ﻣﻤﻜﻦ ﻛﻨﻲ،ﻧﺎﻣﻤﻜﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﻴﺎﻭﺭﻱ
ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻴﻬﺎﺭﺍ .
ﺧﻮﺩت ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ