ای سلیمان یک نظر برحال و روز مور کن
هرچه راغیراز خودت ازخاطر من دور کن
در هجـــوم بـارش ابـــر بلاهـــای فـــراق
خیس باران میشوم چتری برایم جور کن
این اجــل گر مهلت درک ظهورت را نداد
تو بیا و یک نظر بر خفته ای در گور کن
روزهایم هست بی رویت شدیدا یکنواخت
با ظهورت زندگی ام را خودت پر شور کن
خوشبحالآنکهچشمشبرجمالتروشناست
چشـــم تاریک مـــرا با دیدنت پر نــور کــن
هـــر کسی کــاری برای روز وصلت میکنـد
لااقــل من را به یک کـــار کمی مامــور کن
صاحبی و اختیار جان من در دست توست
از ســرت ، با خون من درد و بلا را دور کن
خوبها که جـــای خود دارند در درگاهتـــان
یک نظـر هم بر دلِ این وصـله ی ناجور کن
سربلنـــدی ولــیّ امـــر ما از لطف توســت
دشمنـــان نایبت را از حســـادت کـــور کن
ای که تقدیر همه بسته به امضای شماست
لطف کن در نامه ام کـرب و بلا منظــور کن
🌼🌱🌼🌱🌹🌱🌼🌱🌼
ثابت محمودی (سهیل)
غروب عمر شب انتظار نزدیک است
طلوع مشرقی آن سوار نزدیک است
دلم قرار نمی گیرد از تلاطم عشق
مگو برای چه وقت قرار نزدیک است
اگر که در کف دیوارها گل و لاله است
عجیب نیست؛ که دیدار یار نزدیک است
بیا چو لاله، تنت را به زخم، آذین بند
بیا و زود بیا؛ روز بار نزدیک است
بیا که خانه تکانی کنیم دلها را
از انجماد کسالت؛ بهار نزدیک است
فریب خویش مده، تشنگی ات خواهد کشت
دو گام پیش بنه، چشمه سار نزدیک است
در آسمان پگاه، آن پرنده را دیدی؟
اسیر موج نگردی؛ کنار نزدیک است
با اینکه خلق بر سر دل مینهند پا
شرمندگی نمیکشد این فرش نخنما
بهلولوار فارغ از اندوه روزگار
خندیدهایم! ما به جهان یا جهان به ما
فاضل نظری