eitaa logo
گلچین تجربه ✍ 📚 🎬
1.1هزار دنبال‌کننده
931 عکس
2.4هزار ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ کور خود و بینای مردم 🔹روزی از روزهای بهاری باران به‌شدت در حال باریدن بود. خب در این حالت هرکسی دوست دارد، زودتر خود را به جایی برساند که کمتر خیس شود. 🔸رندی از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او می‌دوید تا زودتر خودش را به خانه برساند. 🔹رند پنجره را باز کرد و فریاد زد: آهای همسایه! چیکار می‌کنی؟ خجالت نمی‌کشی از رحمت خدا فرار می‌کنی؟ 🔸مرد همسایه وقتی این حرف رند را شنید، دست از دویدن کشید و آرام‌آرام به‌سمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آب‌کشیده شده بود. 🔹چند روز گذشت. این بار رند خود در میانه باران گرفتار شد. 🔸به‌سرعت در حال دویدن به‌سوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: آهای! خجالت نمی‌کشی از رحمت خدا فرار می‌کنی!؟ چند روز قبل را یادت هست به من می‌گفتی چرا از رحمت خدا فرار می‌کنی؟ حال خودت همان کار را می‌کنی؟ 🔹رند در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت: چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر می‌دوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم. 🔸هستند کسانی که از زمین و زمان ایراد می‌گیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر می‌کنند. ✍ @Golchinetajrobeh 🎬
هدایت شده از گلچین تجربه ✍ 📚 🎬
✍ کور خود و بینای مردم 🔹روزی از روزهای بهاری باران به‌شدت در حال باریدن بود. خب در این حالت هرکسی دوست دارد، زودتر خود را به جایی برساند که کمتر خیس شود. 🔸رندی از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او می‌دوید تا زودتر خودش را به خانه برساند. 🔹رند پنجره را باز کرد و فریاد زد: آهای همسایه! چیکار می‌کنی؟ خجالت نمی‌کشی از رحمت خدا فرار می‌کنی؟ 🔸مرد همسایه وقتی این حرف رند را شنید، دست از دویدن کشید و آرام‌آرام به‌سمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آب‌کشیده شده بود. 🔹چند روز گذشت. این بار رند خود در میانه باران گرفتار شد. 🔸به‌سرعت در حال دویدن به‌سوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: آهای! خجالت نمی‌کشی از رحمت خدا فرار می‌کنی!؟ چند روز قبل را یادت هست به من می‌گفتی چرا از رحمت خدا فرار می‌کنی؟ حال خودت همان کار را می‌کنی؟ 🔹رند در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت: چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر می‌دوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم. 🔸هستند کسانی که از زمین و زمان ایراد می‌گیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر می‌کنند. ✍ @Golchinetajrobeh 🎬
خراب شدن عبادت 60 ساله! .mp3
زمان: حجم: 1.55M
⛔️تعصب ⛔️لجاجت ⛔️غرور یا👇 ✅حمایت ✅پذیرش ✅تواضع و محبت@Golchintajrobeh 🎬
پیری و جوان شدن دو صفت! .mp3
زمان: حجم: 1.76M
. رسول گرامی اسلام (ص) فرمــودند: وَ يَهْرَمُ اِبْنُ آدَمَ وَ تَشِبُّ مِنْهُ اِثْنَتَـــانِ اَلْحِـــــــرْصُ وَ اَلْأَمَـــــــــــلُ✅ فرزنــــد آدم پير مي شود و تنهــــا دو چيز در او جوان مي گردد: آز و آرزو @Golchintajrobeh 🎬
🌹 صاحبخانه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونه‌ای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود؛ هزینه نقاش هم نداشتم. تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم؛ باجناق عارف مسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه. چند روز بعد از تموم شدن نقاشی، صاحبخونه جدید گفت که مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم! چاره ای نبود فسخ کردیم! دست از دا درازتر برگشتیم. از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحبخونه از خدا و... . باجناق با یه آرامشی گفت "خوب شد به خاطر خدا نقاشی کردم" و دیگه هیچ نگفت! . راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه. چون برای خدا کار کرده بود و از خلق خدا انتظاری نداشت. کار اگر برای خدا باشه آدم هیچ وقت ضرر نمیکنه چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون نمیدونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچوقت گم نمیشه. برای خدا کار کنیم ✔️ 🤲🏻 ✍ @Golchintajrobeh 🎬
حتمابخوانید 😔😔😔😔😔😔 جای تامل داره😳😳😳😳😳 نجاری بود که داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را فردا اعدام کنید نجار آن شب نتوانست بخوابد... همسر نجار گفت : مانند هر شب بخواب... پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار " کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد... صبح صدای پای سربازان را شنيد... چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم... با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند... دو سرباز با تعجب گفتند : پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی... چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت... همسرش لبخندی زد و گفت : مانند هر شب آرام بخواب,زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند " فکر زيادی انسان را خسته می کند... ولی بدان که یه نیروی عظیمی برای کمک به تو آماده است...! @Golchintajrobeh 🎬
هدایت شده از گلچین تجربه ✍ 📚 🎬
پیری و جوان شدن دو صفت! .mp3
زمان: حجم: 1.76M
. رسول گرامی اسلام (ص) فرمــودند: وَ يَهْرَمُ اِبْنُ آدَمَ وَ تَشِبُّ مِنْهُ اِثْنَتَـــانِ اَلْحِـــــــرْصُ وَ اَلْأَمَـــــــــــلُ✅ فرزنــــد آدم پير مي شود و تنهــــا دو چيز در او جوان مي گردد: آز و آرزو @Golchintajrobeh 🎬
🔆منافق كينه توز از نشانه هاى افراد منافق ، حقد و كينه توزى است چنانكه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله به شكلهاى مختلف اين كينه ها را ابراز مى كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله به همراه جمعى از مهاجر و انصار در مسجد نشسته بودند، ناگاه على عليه السلام وارد مسجد شد، حاضران به احترام او برخواستند و از او به گرمى استقبال نمودند، تا اينكه آن حضرت در جايگاه خود كه در كنار پيامبر بود نشست . در اين ميان دو نفر از حاضران كه متهم به نفاق بودند، با هم در گوشى صحبت مى كردند. رسول خدا وقتى كه آنها را ديد، دريافت كه چرا آهسته با هم حرف مى زنند، به طورى خشمگين شد كه آثار خشم از چهره اش ظاهر گرديد، سپس ‍ فرمود: سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست ، داخل بهشت نمى شود، مگر كسى كه مرا دوست بدارد، آگاه باشيد دروغگوست كسى كه گمان كند مرا دوست دارد، ولى اين شخص (على بن ابيطالب ) را دشمن دارد. در اين هنگام دست على عليه السلام در دست پيامبر بود و اين آيه (۱) نازل گرديد: (اى كسانى كه ايمان آورديد، به گناه و دشمنى و مخالفت رسول نگوئيد).(۲) ۱- فلا تتناجوا بالاثم و العدوان مجادله :9 . ۲- حكايتهاى شنيدنى 4/ 159 - بحارالانوار 39/ 270. ✍ @Golchintajrobeh 🎬
✍️آورده اند که شیخ جنید بغداد به عزم سفر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او. شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داد و پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می کنی؟ عرض کرد آری. بهلول فرمود طعام چگونه می خوری؟ عرض کرد اول «بسم الله» می گویم و از پیش خود می خورم و لقمه کوچک برمی دارم، به طرف راست دهان می گذارم و آهسته می جوم و به دیگران نظر نمی کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی شوم و هر لقمه که می خورم «بسم الله» می گویم و در اول و آخر دست می شویم. بهلول برخاست و فرمود تو می خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی دانی و به راه خود رفت. مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید. بهلول پرسید چه کسی هستی؟ جواب داد شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی داند. بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می دانی؟ عرض کرد آری. سخن به قدر می گویم و بی حساب نمی گویم و به قدر فهم مستمعان می گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می کنم و چندان سخن نمی گویم که مردم از من ملول شوند بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی دانی. پس برخاست و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی دانید. باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می دانی؟ عرض کرد آری. چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب می شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد. بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی دانی. خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی دانم، تو قربه الی الله مرا بیاموز. بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود، هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد و در خواب ، اینها که گفتی همه فرع است؛ اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد. جنید گفت: جزاک الله خیراً! ✍ @Golchintajrobeh 🎬