eitaa logo
گلچین تجربه ✍ 📚 🎬
1.1هزار دنبال‌کننده
925 عکس
2.4هزار ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
(ما پوستين ول كرديم ، پوستين ما رو ول نمی‌كنه) : سيلابی از كوهستان جاری شده بود و از رودخانه می‌گذشت . مرد بی نوائی از آنجا عبور می‌كرد ، چيزی در آب شناور ديد و فكر كرد خيک يا پوستينی در آب شناور است مرد لخت شد و خودش را به آب زد به اين اميدكه آن‌را بگيرد و با فروشش چيزی برای خود بخرد ولی آنچه سيلاب آورده بود نه پوستين بود و نه خيک روغن ، بلكه يک خرس زنده بود كه در سيلاب گرفتار شده بود خرس دست و پا می‌زد تا دستش را به چيزی بند كند . همين كه مرد نزديک شد و دستش را دراز كرد كه پوستين را بگيرد ، خرس برای نجاتش به او چسبيد . مردم ديدند كه مرد نيز همراه سيل پيش می‌رود فرياد زدند : اگر نمی‌توانی پوستين را بياوری ولش كن و برگرد. مرد جواب داد : بابا ، من پوستين را ول كردم ، پوستين مرا ول نمی‌كند . ⚠️ اين مثل هنگامی استفاده می‌شود كه فردی به اميد سودی در كاری دخالت كند و در آن گرفتار شود . و اگر كسی به او نصيحت كند كه از خير اين كار بگذر برای دفاع از خود اين مثل را استفاده می‌كند . @Golchintajrobeh 🎬
« کر مصلحتی دوا ندارد» : شنیده‌اید که می‌گویند آدمی که خواب است را می‌توان بیدار کرد اما آدمی که خودش را به خواب زده است را نمی‌توان؟ این ضرب المثل هم دقیقا" مثل همان است یعنی آدمی که ناشنوا است و مشکل ناشنوایی دارد ، را می توان درمان کرد و بیماریش را دوا کرد و شاید قدرت شنوایی به او بازگردد اما کسی که خودش را به نشنیدن و کری زده است با درمان هم خوب نمی‌شود چون اصولا' بیمار نیست این ضرب المثل زمانی به کار می‌رود که بخواهند بگویند که کسی هیچ نصیحت و پندی را قبول نمی‌کند یا هیچ حرفی را قبول نمی‌کند. ✍ @Golchintajrobeh 🎬
( همین بخشیدن‌ها مرا به این روز انداخته): کاربرد ضرب المثل: در مورد افرادی به کار می‌رود که در انجام امور مختلف حد اعتدال را رعایت نمی‌کنند. داستان ضرب المثل: چون امیر تیمور، فارس را بگرفت و امیر منصور را بکشت، خواجه حافظ شیرازی را طلب کرد. چون حاضر شد، تیمور آثار فقر را در چهره او نمایان دید و گفت: ای حافظ من به ضرب شمشیر تمام روی زمین را خراب کردم تا سمرقند و بخارا را آباد کنم. تو آن را به یک خال هندو می‌بخشی و می‌گویی: «اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هِندویش، بخشم سمرقند و بخارا را.» حافظ پاسخ داد: همین بخشیدن‌ها مرا به این روز انداخته است. پیامهای ضرب المثل: ۱. بخشش در حدّی پسندیده است که باعث نیازمندی بخشنده نشود. ۲. افراط و تفریط در هر چیزی حتی بخشش نیز ناپسند است.پس این ضرب‌المثل زبان حال کسی است که بر اثر افراط در بخشش و گشاده‌دستی به فقر و هلاکت مبتلا شده است. ✍ @Golchintajrobeh 🎬
( شتر را خواستند نعل کنند قورباغه هم پایش را بالا آورد): کاربرد ضرب المثل: اندر احوال دخالت بی‌جا بیشتر در مواقعی به کار می‌رود که فردی بدون آگاهی و دیدن جوانب یک کار، خود را به میان می‌اندازد و به قول معروف می‌خواهد عرض‌اندامی کند. داستان ضرب المثل: روزی جمعیت زیادی معرکه گرفته بودند و دور هم جمع شده بودند. دیگرانی هم که از آنجا رد می‌شدند از روی کنجکاوی می‌رفتند تا ببینند چه خبر شده است. از قرار شتربانی بود که می‌خواست به پای شترش نعل بکوبد. می‌گفت شترم بار مرا این طرف و آن طرف می‌برد و من زندگی‌ام را با بارکشی اوست که می‌گذرانم. می‌ترسم در این رفت و آمدها پایش آسیب ببیند و من بمانم و دردسرش. دیگران به این حرف او خندیدند. هرکس چیزی می‌گفت: یکی می‌گفت: آخر چه کسی بر پای شترش نعل زده که تو می‌خواهی بکوبی. شتری که بدون نعل بار می‌برد، دیگر به نعل چه نیازی دارد. سری را که درد نمی‌کند را نباید دستمال بست. دیگری می‌گفت: سم شتر هم مثل اسب و الاغ است، نعل نداشته باشد زخمی می‌شود. خلاصه که هرکس در آن جمع حرفی می‌زد اما مهم این حرف‌ها نبود.. مهم شتری بود که نمی‌خواست و طاقت نداشت که بر چهار پایش نعل و میخ آهنین بکوبند. از همین رو همه سنگینی‌اش را انداخته بود روی پاهایش و هیچ‌کس نمی‌توانست آن را بلند کند. گفتگو میان جمعیت همین‌طور ادامه داشت که قورباغه‌ای که در آن نزدیکی‌ها زندگی می‌کرد هم به جمع اضافه شد. کمی منتظر ماند تا ببیند نتیجه چه می‌شود. سر آخر خود را به میان معرکه انداخت. بر کوهان شتر سوار شد و گفت: باباجان این شتر بیچاره فکر می‌کند، نعل‌کوبی درد دارد. بیایید و بر پای من نعل بزنید تا ببیند که اصلا" دردی هم ندارد. بعد پایش را بالا آورد و با این کار همه را به خنده انداخت. شتر که دید او خود را وارد معرکه کرده، تکانی به خود داد و قورباغه را بر زمین و جفتکی انداخت و از میان جمع فرار کرد. از آن به بعد وقتی فرد آگاه و باتجربه‌ای خود از قبول کاری سرباز می زند، اما آدم نادانی که از گرفتاری آن کار خبر ندارد، برای انجامش داوطلب می‌شود، می‌گویند: «شتر را می‌خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد.» ✍ @Golchintajrobeh 🎬
( آن‌چه گذشته افسوس مخور) : کاربرد ضرب المثل: به کسانی می‌گویند که افسوس کارهای گذشته را می‌خورند. داستان ضرب المثل: این مثل برای کسانی گفته می‌شود که نسجیده وبدون فکر کاری رو انجام می‌دهندو همیشه در پی درست کردن و افسوس خوردن هستند. شما باید اول فکر کنید بعد انجام دهید و هیچ وقت نباید افسوس گذشته را خورد . یک شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت: پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن. مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست. گفت پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور. برچیزی که از دست دادی حسرت مخور. پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی. مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو. پرنده گفت : آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم. پند گفتن با نادان خواب‌آلود مانند بذر پاشیدن در زمین شوره‌زار است. ✍ @Golchintajrobeh 🎬