eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
30.6هزار ویدیو
172 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🔺درمان سرماخوردگی، تنگی نفس با گل گاو زبان! ☕️ دمنوش گل گاو زبان به همراه کمی لیمو عمانی و عسل برای درمان سرماخوردگی، تنگی نفس و گلو درد، مفید است. این دمنوش سرفه های فصل سرما را درمان می کند و به صورت مرهمی قوی عمل خواهد کرد. 🔹گل گاوزبان ، سرفه های مزمن، وقفه های تنفسی و آسم های خفیف را درمان می کند و می توان گیاه گل گاوزبان را با بابونه، سنبل الطیب، شقایق مخلوط نموده و دم کرده حاصل از این چند گیاه را روزی 3-2 بار برای درمان سرفه های خشک بنوشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ ✨ای کسانی که ایمان آورده‌اید، همگی به اطاعت [خدا] درآیید و گام‌های شیطان را دنبال مکنید که او برای شما دشمنی آشکار است. (بقره/۲۰۸)
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🍃🌸ایرانِ‌زیبا🌸🍃 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🍃🌲🏕☀️نماهایی از دریاچه های ایرانِ زیبا👌🕊 🌿💚🤍❤️🌿
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی های خلاقانه و جذاب بدون آسیب زدن به طبیعت ➖➖➖➖➖➖➖➖ ❥︎⍟➪ @HooshEitaa 🧠
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🍃🌸ایرانِ‌زیبا🌸🍃 🍃🏔🌲🏕☀️اینجا ارتفاعاتِ منطقه سواد کوه هستش؛ شهرستان قائمشهر؛ استان مازندران 🌿💚🤍❤️🌿
بعضی جاده های زندگی یک طرفن و بعضی هاشون دو طرفه می‌دونی جاده های یه طرفه خطرناک ترین جاده هان چون ممکنه هر بلایی سرت بیاد ولی هیچکس نیاد به کمکت همه تو مسیر خودشون حرکت میکنن.. جاده های یه طرف بلای بدی سر آدما میارن. اگه دچار تنهایی بشی کسی نیست که بهت کمک کنه اگه دچار خواب آلودگی بشی کسی از مقابلت نمیاد که متوجه خواب تو چشمای تو بشه تا برات نور بالا بزنه یا بوقی بزنه تا بیدارت کنه.. روابط هم همین‌طورین روابط یه طرفه بدترین روابط بین آدماست.. خیلی باید تنهایی رو تحمل کنی و خیلی جاها باید خودت برای خودت پناه باشی.. خیلی وقتا دلت میخواد کسی باشه سراغتو بگیره و خیلی زمانها دلت میخواد ناز کنی و کسی باشه نازتو با جوون و دل بخره اما.. امان از جاده های یه طرفه.
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد،عمویش یکی از رؤسای قبایل عرب بود. جوان کافر رفت پیش عمو و گفت: عموجان من عاشق دخترت شده‌ام آمدم برای خواستگاری.... عموگفت:حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است...! جوان کافر گفت:عموجان هرچه باشد من می‌پذیرم. عموگفت:در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو...!! جوان کافر گفت:عمو جان این دشمن تو اسمش چیست...؟! عمو گفت :اسم زیاد دارد؛ ولی بیشتر او را به نام علی‌بن ابیطالب می شناسند... جوان کافر فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها (مدینه) شد... به بالای تپّه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان عرب رفت. گفت:ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت: تو را با علی چه‌کار است...؟! جوان کافر گفت :آمده‌ام سرش را برای عمویم که رئیس و بزرگ قبیله‌مان است ببرم چون مهر دخترش کرده است...! جوان عرب گفت: تو حریف علی نمی‌شوی ...!! جوان کافر گفت :مگر علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت :بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم..! جوان کافر گفت : مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او رااز تن جدا کنم...؟! جوان عرب گفت:قدی دارد به اندازه‌ی قد من هیکلی هم‌هیکل من...! جوان کافر گفت:خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست...!! مرد عرب گفت:اول باید بتوانی من را شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم...!! خب حالا چی برای شکست علی داری...؟! جوان کافر گفت:شمشیر و تیر و کمان و سنان...!! جوان عرب گفت:پس آماده باش.. جوان کافر خنده‌ای بلند کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی ...؟! پس آماده باش..شمشیر را از نیام کشید. جوان کافر گفت: اسمت چیست...؟! مرد جوان عرب جواب داد عبدالله...!! (بنده‌ی خدا) و پرسید نام تو چیست...؟! گفت:فتاح ،و با شمشیر به عبدالله حمله کرد... عبدالله در یک چشم به‌هم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد وبا خنجر خود جوان کافر خواست تا او را بکشد که دید اشک از چشم‌های جوان کافر جاری شد... جوان عرب گفت: چرا گریه می‌کنی...؟! جوان کافر گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم به‌ دست تو کشته می‌شوم... مرد عرب جوان کافر را بلند کرد و گفت: بیا با این شمشیر سر مرا ببُر و برای عمویت ببَر...!! جوان کافر گفت :مگر تو کی هستی ...؟! جوان عرب گفت منم (( اسدالله الغالب علی‌بن ابیطالب )) که اگر بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم؛ حاضرم سر من مِهر دخترعمویت شود..!!! جوان کافر بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت :من می‌خواهم از امروز غلام تو شوم یاعلی پس👈فتاح شد 👈قنبر غلام علی‌بن ابیطالب... ▫️یاعلی! تو که برای رسیدن جوانی کافر به آرزویش سر هدیه کردی ... ▫️یا علی! ما دوستداران تو مدتی‌است گرفتار انواع بلاها و بیماری‌ها و ...شده‌ایم ترا به حق همان غلامت قنبر دست‌های ما را هم بگیر... ◾️هر چقدر از روایت لذت بردی، ارسال کن. ✴️ بر جمال پر نور مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام )صلوات...🍃🤝 🍃 یاعلی مدد🌹🌹🌹🌹❤️ التماس دعا... ‬‏🌸🌺🌸🌺🌸