چيه اين كلمهی "بمون"
كه وقتى ميشنويش انگارى دنيارو بهت دادن.
بمون باهام،
بمون تو زندگيم،
بمون تا بمونم،
و قشنگترين و شيرينترينش اينه كه بگه:
بمونى برام.
📝
شاید هم درستش این است که آدمها را از روی زیادهرویهایشان بشناسیم، از روی افراطها، از روی اینکه کجا از تعادل خارج میشوند، چه چیزی از تعادل خارجشان میکند. شاید آدمها را باید همان جایی شناخت که آب از لبولوچهشان آویزان میشود، یا جایی که بیسبب خشمگین میشوند، جایی که بیتعادل میشوند.
پس اگر کسی از زیادهرویهایش نمیگوید چیز مهمی را پنهان میکند. اگر کسی روبروی شما مینشیند و تنها از تعادلهایش میگوید چندان مشتاق راه دادن شما به اندرونی وجودش نیست. اگر کسی همه چیزش نرمال به نظر میآید، تمام رخش پیدا نیست.
به نظرم زیادهرویها دادخواهی نافرجام آدمهاست از جهانی که جایی به شکلی افراطی حقشان را خورده. جهانی که در کودکی با فقر آشنایشان کرده و حالا عطش ثروت دارند. جهانی که از عشق محرومشان کرده و حالا به شکلی باورنکردنی خشمگینند. جهانی که راههای کودکی را بسته تا حالا در بیراهه های بزرگسالی بدوند.
دانستن زیادهروی آدمها یادمان میدهد کجا باید دستشان را بگیریم، کجا باید از دستشان بگریزیم، کجا باید نگران زمین خوردنشان بشویم، کجا باید نگذاریم به زمین بزنندمان، کجا باید کنارشان بمانیم، کجا باید کنارشان بگذاریم.
میخواهم بگویم شناختن آدمها با تماشای تلوتلو خوردنشان در جهان شروع میشود، با شنیدن آنچه به ندرت شنیدهایم، دیدن آنچه کمتر دیدهایم.
👤 امیرعلی بنی اسدی