باهم بیا دعا کنیم 🤲🤲

🌸عمریست به عشق تو اسیریم علی 🎊مست از خم باده غدیریم علی 🌸داریم تمنا ز خداوند علی 🎊با حب ولای تو بمیریم علی 💐 پیشا پیش عید غدیر خم مبارک باد 💐

⇚مصرف قند دندان و کبد را از بین برده و خون را آلوده کرده که اینکار باعث ضعف اعصاب می‌شود. ⇚بهتر است به جای قند از خرما،توت خشک و عسل استفاده کنید.

مشت زندگی ... ══════════❃✤✤✤❃ عصرانه 🌇....

اذان میگویند

#دنیای_رنگارنگ 🎨 ❤️قرار_عاشقی❤️ 🎥صلوات خاصه امام رضا(ع) ای رئوفِ همیشه خوب، سلام/ پیشِ تو می‌شود دلم آرام/ شد زیارت همیشه نیمه تمام/ هرکه رویت ندید، شد ناکام/ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى

این ویدئو اینقدر زیباست و زیبایی در آن نهفته است که دوست دارم چند بار ببینیم.👍 تنها فیلم کوتاهی که سه جایزه معتبر اروپایی، ایتالیا، آلمان و فرانسه را از آن خود کرد...

آواز بسیار زیبا از استاد افتخاری♥😍

یکی از ترسناک ترین جاده های دنیا دلشو داری بری اینجا😎⁉️⁉️

از سری نیازمندی ها : 2 هفته، بدون گوشی و اینترنت با کلی غذا تو این مکان @golchintap

. حواست به اونی باشه که حواسش بهت هست... نه اونی که جز "تو" حواسش به همه هست...

دافِ شنگول .. آقایون موافقید یا مخالف؟؟؟ #سکانس

این صحبت‌ های بین ماهرخ و بهنام، و یه سری حرفهایی که قبل و بعدش زده شد جزو بزرگترین مشکلات بین زن و مردهاست که هیچوقت در موردش حرف نمی‌زنن. احساس دوست داشته‌ نشدن، احساس عدم رضایت توی اتاق خواب و خیلی چیزهای دیگه.... #سکانس

🎥 حج هم تفریحی شد، زیارت با سیاحت ، موتورسواری حجاج در اعمال صفا و مروه امکانات رفاهی و آسایش حاجیان را بن سلمان فراهم کرد. 🔸نگران ناتوانی حج رفتن پدر مادر و مسن ترها نباشید که آسان شد.

حتی نگاه کردن به این راه پله‌ هم ترسناکه

#داستان_شب 💫 پیرمردی در بستر مرگ بود. در لحظات دردناک مرگ، ناگهان بوی عطر شکلات محبوبش از طبقه پایین به مشامش رسید. او تمام قدرت باقیمانده اش را جمع کرد و از جایش بلند شد. همانطور که به دیوار تکیه داده بود آهسته آهسته از اتاقش خارج شد و با هزار مکافات خود را به پایین پله ها رساند و نفس نفس زنان به در آشپزخانه رسید و به درون آن خیره شد. او روی میز ظرفی حاوی صدها تکه شکلات محبوب خود را دید و با خود فکر کرد یا در بهشت است و یا اینکه همسر وفادارش آخرین کاری که ثابت کند چقدر شیفته و شیدای اوست را انجام داده است و بدین ترتیب او این جهان را چون مردی سعادتمند ترک می کند. او آخرین تلاش خود را نیز به کار بست و خودش را به روی میز انداخت و یک تکه از شکلات ها را به دهانش گذاشت و با طعم خوش آن احساس کرد جانی دوباره گرفته است. سپس مجددا دست لرزان خود را به سمت ظرف برد که ناگهان همسرش با قاشق روی دست او زد و گفت: دست نزن، آنها را برای مراسم عزاداریت درست کرده ام

🔶 خوبی حرف زدن با خدا اینه لازم نیست منظورت رو براش توضیح بدی... 🌙شبتون بخیر🌙✨