هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
هیچ چیز به عنوان ملاقات تصادفی وجود ندارد . هرکسی در زندگی ما ، یا یک امتحان است یا یک هدیه یا یک مجازات ... ) )
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
❀্᭄͜͡
هرروز برای خودت،
برای دلت كاری بكن💞
اين حوالی
باید به دنبال حال خوش دوید
حال بد هركجا كه باشی،كمین میكند...
امشبتون قشنگ...🌱✨
•❥@golchintap
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گل آفتابگردون من
https://eitaa.com/joinchat/2535457619Ca9ae49b338
سوره نصر معجزه میکند
هر کسی خواهان گشایشی در کار های خود میباشد سوره نصر را به ۴۱نفر بفرستد هم در ثواب خواندنش شریک میشود و هم به خواست خدا از عالم غیب فتحی و گشایشی برای او خواهدبود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾
۳تا آیه بیشتر نداره ولی کلی معجزه داره التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روش درآوردن آدامس چسبیده به لباس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نون حلال به دست آوردن یه چیزی توی این مایه هاست...😳😐
#داستان_روز
پرستار بیمارستان، مردی با یونیفرم ارتشی با ظاهری خسته و مضطرب را بالای سر بیماری آورد و به پیرمردی که روی تخت دراز کشیده بود گفت: «آقا پسر شما اینجاست.»
پرستار مجبور شد چند بار حرفش را تکرار کند تا بیمار چشمانش را باز کند. پیرمرد به سختی چشمانش را باز کرد و در حالیکه بخاطر حمله قلبی درد میکشید، جوان یونیفرم پوشی را که کنار چادر اکسیژن ایستاده بود دید و دستش را بسوی او دراز کرد و سرباز دست زمخت او را که در اثر سکته لمس شده بود در دست گرفت و گرمی محبت را در آن حس کرد.
پرستار یک صندلی برایش آورد و سرباز توانست کنار تخت بنشیند. تمام طول شب آن سرباز کنار تخت نشسته بود و در حالیکه نور ملایمی به آنها میتابید، دست پیرمرد را گرفته بود و جملاتی از عشق و استقامت برایش میگفت. پس از مدتی پرستار به او پیشنهاد کرد که کمی استراحت کند ولی او نپذیرفت. آن سرباز هیچ توجهی به رفت و آمد پرستار، صداهای شبانه بیمارستان، آه و ناله بیماران دیگر و صدای مخزن اکسیژنرسانی نداشت و در تمام مدت با آرامش صحبت میکرد و پیرمرد در حال مرگ بدون آنکه چیزی بگوید تنها دست پسرش را در تمام طول شب محکم گرفته بود. در آخر، پیرمرد مرد و سرباز دست بیجان او را رها کرد و رفت تا به پرستار بگوید. منتظر ماند تا او کارهایش را انجام دهد.
وقتی پرستار آمد و دید پیرمرد مرده، شروع کرد به سرباز تسلیت و دلداری دادن، ولی سرباز حرف او را قطع کرد و پرسید: «این مرد که بود؟»
پرستار با حیرت جواب داد: «پدرتون!»
سرباز گفت: «نه اون پدر من نیست، من تا بحال او را ندیده بودم.»
پرستار گفت: «پس چرا وقتی من شما را پیش او بردم چیزی نگفتید؟»
سرباز گفت: «میدونم اشتباه شده بود ولی اون مرد به پسرش نیاز داشت و پسرش اینجا نبود. وقتی دیدم او آنقدر مریض است که نمیتواند تشخیص دهد من پسرش نیستم و چقدر به وجود من نیاز دارد، تصمیم گرفتم بمانم. در هر صورت من امشب آمده بودم اینجا تا آقای ویلیام گری را پیدا کنم. پسر ایشان امروز در جنگ کشته شده و من مامور شدم تا این خبر را به ایشان بدهم. راستی اسم این پیرمرد چه بود؟»
پرستار در حالیکه اشک در چشمانش حلقهزده بود، گفت: «آقای ویلیام گری...»
پی نوشت دفعه بعد زمانی که کسی به شما نیاز داشت، فقط آنجا باشید و بمانید و تنهایش نگذارید. ما انسانهایی نیستیم که در حال عبور از یک تجربهگذرای روحی باشیم بلکه روحهایی هستیم که در حال عبور از یک تجربه گذرای بشری هستیم.
🌿🌸🌸🌸🌿🌿🌸🌸🌼🌿
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز
#گلچین تاپ ترینها یک کانال بسیار متفاوت و جذاب
@golchintap
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـــدایا..♥️
بہعزتتپناهآوردمدستدلمرابگیر(:
#آیہگرافے📓
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محتاج کسی نباش...