eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
29هزار ویدیو
162 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر جهت انتقاد یا پیشنهاد @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐂𝐇𝐀𝐍𝐍𝐄𝐋  @golchintap
2_540425040387344512.mp3
6.66M
🍃🌸ایرانِ‌زیبا🌸🍃 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🍃🌠شبانه‌ها🌠🍃 🍃💐آوا و نوا💐🍃 🍃❣🍀🎧🎼آوای بسیار زیبای :الا یا ایها الساقی ... 🍃🍀🎤شهرام ناظری... 🌿💚🤍❤️🌿
𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐂𝐇𝐀𝐍𝐍𝐄𝐋  @golchintap
قلعه رودخانه آرمیده در جنگل🏰 قلعه رودخان از معدود قلعه‌هایی است که در میان جنگل قرار دارد.دژ رودخان یا قلعه حسامی نام قلعه‌ای تاریخی در ۲۰ کیلومتری جنوب غربی شهر فومن در گیلان است.
𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐂𝐇𝐀𝐍𝐍𝐄𝐋  @golchintap
هدایت شده از داستان آموزنده 📝
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌺🍃 دستگیری امام حسین(ع) از جوان گنه کار و عرق خور کوتاه و جذاب های مذهبی مشاهیر و بزرگان کلیپ های مذهبی و ... 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از داستان آموزنده 📝
✨﷽✨ ✨ فریاد رسی صلوات در قبـر✨ ✍شبلی نقل نموده است : من همسایه ای داشتم که وفات نمود . او را خواب دیدم .از او پرسیدم : خدا با تو چه کرد ؟گفت : ای شیخ ! هول های بزرگ دیدم ، و رنج های عظیم کشیدم . از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر ، زبان من از کار باز ماند. با خود می گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد ، میان من و ایشان حایل شد و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسیدم : تو کیستی خدا تو را رحمت کند – که من را از این غصه خلاصی دادی ؟ گفت : من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادی آفریده شده ام ، و مامورم در هر وقت و هر جا که درمانی به فریادت برسم. 📚 آثار و برکات صلوات صفحه ۱۳۱ 🥀 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
. 🍃🌸ایرانِ‌زیبا🌸🍃 𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐂𝐇𝐀𝐍𝐍𝐄𝐋  @golchintap
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان جالب آشنایی و عاشقانه های یک زوج افغانستانی.. 🌟💫 هنرمنـــــــــدان 💫🌟 💫🌠 @setarehaye_donya 🌠💫 ••••❥⊰◍⃟📺•●JOiN👆•●◍⃟📻••••❥⊰
m razavi: داستان شب❤️❤️🌺🌺 تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد؛ او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد. اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد. فریاد زد: '' خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟'' صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟ آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم. وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم.چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.