eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
1.9هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
27.5هزار ویدیو
154 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر کانال و گروه جهت انتقاد یا پیشنهاد @bondar1357 @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مدت سه هفته امتحان کن. هر کاری میکنی تا جای ممکن با تمام وجود انجام بده. عاشق باش و از آن لذت ببر اگر چای مینوشی، زیادی از آن لذت ببری شاید مضحک به نظر بیاید. این فقط یک چای معمولی است. اما همین چای معمولی میتواند به طرز فوق العاده ای زیبا شود. از آن لذت ببر و ببين چگونه تجربه ای فوق العاده مي شود. در هنگام چای دم کردن ، به صدای قل قل کتری گوش بده. سپس چای را بریز. رایحه اش را بو کن. سپس چای را مزه مزه کن . به حسي كه از بو و مزه چاي در تو ايجاد ميشود توجه كن . از زنده بودنت لذت ببر. در این لحظه چای مینوشی. قدر دانی کن. و به آینده فکر نکن. لحظه بعدی، خودش از خودش مراقبت خواهد کرد. به فردا فکر نکن. به مدت سه هفته در لحظه زندگی کن. کلمه ای که اهالی ذن برای مراقبه به کار میبرند " وو' شی" است. به معنای چیز خاصی نبودن، بی عجله و بی دغدغه و هیاهو بودن است. اشو
انسانیت ملاک پیچیده ای ندارد. همینکه به همه موجودات عشق بدهیم، دلی را نشکنیم، و حقی را ناحق نکنیم، یعنی انسانیم.
❇️چک سفید 🔸خداوند در قرآن به دو گروه چک سفید داده و فرموده است خودتان مبلغش را بنویسید! یک گروه کسانی هستند که بر مصیبت‌ها صبر می‌کنند. چون این افراد ثابت کرده‌اند که حقیقتا خدا را می‌خواهند. «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ» همانا صابران پاداش خود را بى حساب به طور كامل دريافت مى دارند. (سوره_زمر_آیه۱۰) گروه دوم هم افرادی هستند که نمازشب می‌خوانند. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ» خداوند می‌فرماید هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد برای این‌ها چه آماده کرده‌ام! سوره_سجده_آیه۱۷
ماساژ انگشت حلقه 🔹️انگشت حلقه مسئول کنترل رفتار وخلق وخوی شماست اگر احساس خوبی ندارید یا کم حوصله شده‌اید انگشت حلقه تان را ماساژ دهید.
اگر دندانتان درد میکند، چند دقیقه قطعه ای یخ را بین شست و انگشت اشاره بمالید. ↩️این کار میتواند درد دندان را تا میزان 50 درصد کاهش دهد!
خدایا شکرت.... برای همه چیزهایی که فکر نمیکردیم بشه ولی شد...
تو از اونی که فکر می‌کنی خیلی بهتری❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچوقت باهام قهر نکن چون تموم دلخوشیم تویی ❤️ دوستت دارم ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابشار ابر طبیعت زیبای اپرت که بی شک این پدیده به این زیبایی کمتر جایی از ایران صورت می‌گیرد 😍❤️ مرز سمنان و مازندران
۶ خواص ‏«خاکشیر» کدامند؟🤔 ▫️دفع سنگ کلیه ▫️درمان ضعف معده ▫️درمان تورم لوزه ها ▫️بهبود جوش صورت ▫️جلوگیری از خونریزی ▫️بهبود یبوست سوداوی 
✨🌷رسیدن به ثروت و مال عظیم🌷✨ 👈 برای رسیدن آسان رزق و روزی و دست یافتن به ثروتی_بسیار این دعا را هرروز بخوانید. 🌸🍃 یا االلهُ یا االلهُ یا االلهُ،یا رب یا رب یا رب،یا حی یا قَیوم،یا ذَالجلالِ و الإِکرامِ،أَسئَلُک بِاسمک العظیمِ الأَعظَمِ،أَن تَرزقَنی رِزقاً واسعاً حلالاً طَیباً،بِرَحمتک یا أَرحم الرَّاحمینَ 🍃🌸 👈 این دعا از رسول اکرم روایت گردیده و گفته شده خداوند به قدری به خواننده آن مال عطا میکند که تا ۷نسل بی نیاز گردند 📚کلیات مفاتیح الحاجات.ص87) ❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🌙 یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین (ع) اسمم محمدرسول حبیب اللهی سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز، فرزین فر این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم: یک‌روز صبح زود جهت انجام پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره) شدم، سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خداحافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال بودند و شور و حال خاصی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن، نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف" پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم. خلاصه.. وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت: 🌹فلانی شما برو نجف! پروازت تغییر کرده! خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتم‌و وارد هواپیما شدم بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت: ❌ دو نفر باید پیاده شن!!! پرسیدیم: چرا ؟ گفت: از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست، کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه! وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد 😔 خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن! از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن 🚀 هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل ننشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه! ✈️ برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست‌وبرخاست کردند... 🌹پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره!!! رفتم پیش خلبان و گفتم کاپتان، حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم، کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم. خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت: شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده؟! باشه برید صداشون کنید بیان... خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم: شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید؟! 🌺 گفت بله ! گفتم: سریع زنگ بزن ببین کجان، خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان. اونهم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن) همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیرمرد با غرور و خوشحال دارن میان پیرزن جلوی ما که رسید گفت: فکر کردید کار ما دست شماست؟! فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید؟ چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم گفتم: مادر خدارو شکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید! گفت: آخه شما بودید میرفتید؟ با چه رویی بر میگشتیم خونه! (حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد) اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه. 🔴 پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل (ع) شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم برد تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت: مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید؟! عرض کردیم: آقا نشد! نبردنمون! فرمود: پاشید خیالتون راحت برید کربلا!!! میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم... 🌺 تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.... ❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع @raz_quran
قلبتان را به روی رویاها باز نگه دارید چون تا زمانی که رویایی وجود دارد،امید هم هست! و تا زمانی که امید وجود دارد زندگی همراه با لذت است کلید خوشبختی داشتن رویاهاست... کلید موفقیت تبدیل رویاها به واقعیت است