m razavi:
@✅درمان مشکلات با صدقه!
✍مردی خدمت امام کاظم (علیه السلام) رسید و عرض کرد: ده نفر عائله دارم تمامشان بیمارند، نمی دانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را بر طرف سازم؟
امام(علیه السلام) فرمود: آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن(به نیازمند صدقه داده و از او بخواهید دعا کند) که هیچ چیزی سریع تر از صدقه حاجت را بر آورده نمی کند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمی باشد... گاهي امام سجاد سلام الله عليه چيزي كه به سائل مرحمت مي فرمودند،دست مبارك خود را مي بوييد و مي گفت: اين دست به دست الهي رسيده؛ چون خداوند در آیه 104 سوره توبه فرمود: خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آنها را می گیرد...
📚بحارالانوار،ج۶۲، ص۲۶۹
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥gif
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما درهاى خدا هستیم و راه راست اوییم. ما ظرف علم او و بازگو کننده وحى او هستیم و پایه هاى توحید او و جایگاه راز اوییم💚
_امام سجاد(ع)_
@Heyate_Majazii
داستان عشق موسی مندلسون و دختر زیبا
موسی چندین بار از دختر که فرمتژه نام داشت خواستگاری نموده بود، اما دخترک حتی به او نگاه نیز نمیکرد. هنگامی که موسی قصد بازگشت به شهر خود را داشت آخرین تلاش خود را برای درخواست ازدواج از دختر انجام داد. او تصمیم گرفت به اتاق دختر برود و از او تقاضای ازدواج نماید. هنگامی که به اتاق فرمتژه رفت دوباره با بی اعتنایی او روبرو شد و قلبش سخت اندوهناک گشت، اما دست از تلاش باز نداشت و سخن خود را اینگونه آغاز نمود. (آیا اعتقاد دارید که عقد انسانها در آسمانها بسته شده است؟)
فرمتژه در حالیکه نگاهی کوتاه به موسی انداخت جواب داد:بله، عقیده شما چیست؟
موسی گفت::اعتقاد من بر این است که خداوند در لحظه تولد هر دختر و پسری را قسمت یکدیگر میکند و به عقد هم در میآورد.
لحظه تولد من خداوند دختری را به من نشان داد که قوزی در پشت داشت و به من گفت:: (همسر تو گوژپشت است) من هم آنجا با التماس و لابه از خداوند تقاضا نمودم که قوز او را به من بده چرا که داشتن قوز برای یک زن فاجعه است. از خداوند خواستم به او زیبایی مانند فرشتهها دهد.
فرمتژه سرش را بلند کرد و به موسی نگاه خیرهای انداخت و از تصور گوژپشتی، به خود لرزید. از آن به بعد همیشه عاشق و دلداده موسی مندلسون گشت و آنها سالهای زیادی را با هم با عشق سپری نمودند.
نتیجه اخلاقی:
نتیجه اخلاقی داستان این است که عشق به انسانها را کر و کور میکند همچنانکه فرمتژه از گوش خام گشت و زیبایی او موسی مندلسون را کور ساخت.
هدایت شده از تبیین و روشنگری
بلاروس کشوری است که با روسیه و اوکراین همسایه می باشد.
پایتخت بلاروس شهر مینسک است.
✅️ به کانال تبیین و روشنگری بپیوندید.
@tabeinvaroshangari 👈🏻
🔴 داستان جوان فاسد و امام حسین(ع)
استاد علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد:
یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389ش برفراز منبر گفت:
دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد. گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم.
شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زور به محلّی بردم و خواستم اورا اذیت کنم، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم.
گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم.
گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را برسر تو بکشد.
نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم.
به خانه برگشتم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان میداد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم. مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم: هیچ، گفت: نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید.
فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، چون سرتاپا شرّ هستم.
رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.
گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینۀ خودم می برم. به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشیدم.
بالاخره من هم رفتم.
چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم، مادرم گفت: رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم.
رفتند خواستگاری، روز بعد من رفتم، دختر برایم چایی آورد، تا چشمش به من افتاد، فریاد زد: یا زهرا! و بیهوش شد.
وقتی به هوش آمد، گفت: دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم، مبادا رد کنی.
السلام علیک یا اباعبدالله...
بیاید هممون امشب با امام حسین معامله کنیم..
#حسین_دارابی
19.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رأی ما جناب دکتر صادقی و هیأت همراهِ ایشان