13920305000948 (1).mp3
2.68M
بوقت اذان🕋
اللهُمَّ یَسِّر لَنا بُلوغَ ما نَتَمَنّی
خدایا رسیدن به آنچه آرزومندیم
را برای ما آسان کن 🙌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کییا دلشون برا این صدا تنگ شده👆☺️
یک جایی نوشته بود که : "کسی که تاج
رو بخواد، سنگینی تاج هم تحمل میکنه
خواستم بگم اگه کسی واقعا شما رو بخواهد
ضعف ها، شکست ها، کمبود های شما را
هم می خواهد، و از آنها دلیلی برای رفتن
نمی سازد بلکه می ماند و در کنار هم
از همدیگر آدم های بهتری می سازید.
اگه اینجوری واقعا خوشحالی
چه اهمیتی داره که بقیه
چی فکر می کنن!
خودت باش
همونی که میخوای...
بـرکت تنهـا نـان
درونِ سفـره نیسـت…
بـرکت گاهی آدمیست که
با بـودنش در سفـرهی قـلبت ♥️
زیبـا میکند ادامهی زندگیات را
فراموش نکن که:
"زمان"
آدم وفادار رومشخص می کنه
نه "زبان"
دریابرای مرغابی تفریحی
بیش نیست،
اما برای ماهی زندگیست
برای کسی که دوستت دارد
"زندگی" باش نه "تفریح"
📝
حقیقت این است که در این دنیا همیشه کسی هست که با کمال میل بخواهد جایش را با شما عوض کند. بخواهد مثل شما نفس بکشد، مثل شما راه برود، در جایی که شما زندگی می کنید، زندگی کند.
آیا اخیرا خداوند را به خاطر خانواده، دوستان، سلامتی و فرصت هایی که به شما داده است، شکر کرده اید؟
👤#جوئل_اوستین
این زندگی دیگه رقابت نیست بچه ها، جنگه.
جنگ برای زنده موندن. اینایی هم که حذفشون میکنی رقبات نیستن،
هم رزم هاتن!
📝
میخوای بدونی چه چیزهایی ترومات (آسیب یا ضربه روحی و روانی) رو فعال میکنن؟
فقط کافیه این ۱۰ سوال رو از خودت بپرسی تا ببینی چه چیزهایی ترومات رو فعال میکنن:
۱. چه اتفاقات یا موقعیتهایی امروز شما رو دچار احساسات شدید کردن؟ حالا چه احساسات مثبت چه منفی...
۲. من چطور به این اتفاقات و موقعیتها واکنش نشون دادم؟ افکار و اعمال فوری من در لحظه چی بود؟
۳. آیا میتونم هیچ الگوی تکرارشوندهای رو توی واکنشهای احساسیم یا رفتارهام تشخیص بدم؟
۴. آیا نشونه یا واکنش فیزیکی با این احساسات همراه بود؟
۵. آیا خاطره یا تجربهای از گذشته از ذهنم خطور کرد وقتی داشتم این احساسات رو تجربه میکردم؟
۶. آیا افراد یا مکانهای خاصی هستن که واکنشای احساسی رو در من برانگیخته کنن؟
۷. آیا متوجه تغییر توی خلق و خو یا تغییر انرژیم در طول روز شدم؟ چه چیزایی باعث تغییرش شدن؟
۸. آیا از مکانیسم یا تکنیک خاصی برای مدیریت احساساتم استفاده کردم؟ آیا مؤثر بود؟
۹. افکار و باورهام راجع به خودم، دیگران یا اون موقعیت، چه تأثیری روی واکنشهای احساسیم داشت؟
۱۰. چه چیزی میتونم از تجارب احساسی امروز یاد بگیرم که بتونه بهم کمک کنه در آینده محرکهای تروماهام رو بهتر درک و مدیریت کنم؟
📝
روابط به ندرت به این دلیل به پایان میرسند که دو طرف دیگر عاشق یکدیگر نیستند. روابط به پایان میرسند زیرا احساس میکنند که توسط یکدیگر دیده نمیشوند و درک نادرستی از هم دارند.
روابط به گرما نیاز دارند. گرما به صورت حرکات شیرین، لبخندهای محبتآمیز، مهربانی و ستایش.
روابط نیاز به بازی دارد. به خنده نیاز دارد و لحظات شادیآوری که شاید احمقانه به نظر برسند. بازیگوشی به شدت دست کم گرفته شده است اما دقیقاً چیزی است که به ما احساس انرژی و سرزندگی میدهد. این چیزی است که بسیاری از روابط به آن نیاز دارند، سرزندگی.
روابط به امنیت نیاز دارد. ما با صداقت، سازگاری، ارتباط و همراهی، امنیت را برای یکدیگر ایجاد میکنیم. وقتی شریک امنی هستیم که دیگری بتواند با ما خود واقعیاش باشد.
روابط نیاز دارند که آسیبپذیر باشند. ما با یکدیگر به گشودگی رفتار میکنیم تا روابطمان عمیقتر شود. ما باید به یکدیگر اجازه بدهیم که در قلبها، عمیقترین آرزوها و رویاهایمان وارد شویم با بتوانیم با یکدیگر در ارتباط بمانیم.
روابط نیاز به رفاقت دارد. ما باید یک تیم متحد باشیم زیرا در زندگی با موانعی روبرو هستیم و باید بزرگترین پشتیبان یکدیگر باشیم.
روابط به کنجکاوی نیاز دارد. حتی وقتی فکر میکنیم که همهچیز را درمورد کسی میدانیم، تقریبا چیزی نمیدانیم. ما پیچیده هستیم و همیشه چیزهای بیشتری برای یادگیری و درک یکدیگر وجود دارد. ما باید درمورد یکدیگر کنجکاو باشیم.
📝
غمگینم؛ برای مرد یا زنی که تا پایان عمر کنارِ آدمِ اشتباه زیست، در حالیکه میتوانست معشوقهی آدمِ درستی باشد.
من غمگینم؛
برای تمامِ لبخندهای نزده و دوستت دارمهای نشنیده و سفرهای نرفته و چشمهای از برق اشتیاق ندرخشیده و یک عمر انتظار و حسرت و آرزوی نزیسته...
👤#نرگس_صرافیان_طوفان
📝
تندیس بهترین آدم روی زمین هم تعلق میگیره به:
اونی که میفهمه خیلی دوستش داری
و آدم میمونه
📝
«بعضُ الأشخاص رِزْق و بعضُ الأشخاص کَفارة ذُنُوب…!
«بعضی از آدمها رزقاند و بعضیها کفارهی گناهان…!»
🌱
ولی من یکیو میخوام که هرموقع شکست خوردم و ناامید شدم این متن نادر ابراهیمی رو برام بخونه :
عزیز من! زندگی، بدون روزهای بد نمیشود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما، روزهای بد، همچون برگهای پائیزی، باورکن که شتابان فرو میریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان میشکنند، و درخت، استوار و مقاوم بر جای میماند.
عزیز من! برگهای پائیزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...
📝
لطفاً شعور اتمام رابطه رو داشته باشیم، مثلا میتونیم بگیم... :
1-من واقعا دوست داشتم که بیشتر باهات آشنا بشم ولی هیچ ارتباطی بینمون حس نمیکنم، ممنون که وقتت رو به من اختصاص دادی.
2- در حال حاضر انقدر سرم شلوغه و درگیر زندگیمم که توانایی اولویت بندی رابطمون رو ندارم.
3- این رابطه به درد من نمیخوره، امیدوارم که درکم کنی.
4- دیگه نمیتونم سر ..... باهات باشم، لطفاً به تصمیمم احترام بزار.
5- احساس میکنم تو این رابطه به خط قرمز هام احترام گذاشته نمیشه، ترجیح میدم تموم کنم.
و ...
📝
پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت…
این ترانهی محبوب یک خط مرزی میان عوام و خواص بود.ترانهای که از تریبونهای رسمی اجازهی پخش نداشت اما منبطق بر آنچه «هست» بود…
ترانه از جوان و جوانانی میگفت که هنوز برای تفریح و فراغت به همراه خانواده به زیارت جمعی میرفتند اما آنقدرها هم سنتی و جمعگرا نبودند که با مقولهی عشق آشنا نباشند و انتخاب زوجه را به خانواده و خانم والده و همشیره واگذارند…
البته که دختر هم با اینکه عاشق خود را زنهار می دهد و «زوّار» بودنش را یادآوری میکند اما به تمامی دست از عشوه پردازی برنمیدارد و به شیوهی پست مدرنها پایان داستان باز باقی میماند…
البته که زوّار در این شعر نه تنها به معنای یکی از زیارت کنندگان بلکه به مفهوم بسیار زیارت کننده است و اشاره به تکرار این عمل در زائر عاشق اما با مراسم کاملا شرعی و عرفی دارد…
تریبون رسمی اما مفهوم دیگری از زیارت را ترویج میداد:
زخمی تر از همیشه از درد دل سپردن
سر خورده بودم از عشق در انتظار مردن
با قامتی شکسته از کوله بار غربت
در جستوجوی مرهم راهی شدم زیارت
رفتم برای گریه رفتم برای فریاد
مرهم مراد من بود کعبه تورو به من داد…
گوگوش هم از زیارت می خواند..
زیارتی که این بار نه دسته جمعی بود نه از سوی معشوق تقبیح و تکفیر میشد… جستوجویی فردی برای خوشبختی و آرامش، آن هم بر روی زمین و به شیوهی خود نه بر سَبیل مناسک تکراری و پیشینی…
هر چند که ارتباط با آسمان و خدایش هنوز هم به تمامی حذف نشده بود اما واسطهای در میان نبود… زوّار بود و خدایش که تمام اختیارات و توانمندیهایش را یکجا در قالب معشوقی که تکیهگاه گریه و همصدای فریاد و شکل تازهای از عشق بود، به عاشق هبه کرده بود و پا پس کشیده بود و خیال خودش را راحت کرده بود… اینجا دیگر زوّار نه به معنای جمع زائران و بسیار زیارت کننده، بلکه به مفهوم شخص دارای پرسش و خواست بود(این را در دهخدا دیدهام) …
تفاوت دو نوع زیارت در دو تریبون رسمی و مردمی بسیار بود… زمان اما ثابت کرد که برداشت مردمی قوتمندتر است و سرانجام یک روز گوگوش،که روزگاری در برابر پادشاه می خواند:تو اون کوه بلندی
که سر تا پا غروره…
هم با تریبون مردمی همراه شد و با بغض صیحه کشید:
آقا خوبه
آقا جونه
آقای گل
آقا جون
این کمینه رو همیشه زیر دست خود بدون…
…من کنیز زنگیام که دستامو به سینه بستم…*
*به گفتهی شاعر، این ترانه از روی نامهای که مادر شاعر برای پدرش نوشته سروده شده است… اما همزمانی پخش ترانه با انقلاب ۵۷ شایعات خاصی رابر سر زبانها انداخت…
👤 امید مرجمکی
📝
یادت اگرچه خاموش، کی میشود فراموش
هرکداممان، به فراخور درس و کار و زندگی، چیزهایی میدانیم و چیزهای بسیاری هم هست که دلمان میخواهد بدانیم. سعدی هم وقتی میگوید: «بپرس هرچه ندانی که ذل پرسیدن / دلیل راه تو باشد به عز دانایی»، بر این تأکید میکند که بپرسیم و چیزی یاد بگیریم. اما در ذهن، چیزهایی هم هستند که نفعی برای ما ندارند. مثل اینکه من میدانم پدربزرگ از جدیترین طرفداران سیگار بدبوی بهمن بود. یا صمیمیترین دوست دوران دبستانم، عاشق فرانک لمپارد، کاپیتان و مربی اسبق چلسی بود.
تلاش میکنیم که آدمها را یاد بگیریم. اینکه برای شاد کردن آنها، کدام خیابانشان را باید چراغانی کنیم. وقتی اندوهگین هستند و از دنیا کناره گرفتهاند، کدام کوچهپسکوچهها و دالانها را پشتسر بگذاریم تا به آنها برسیم و دستشان را بگیریم. چه چیزی دوست دارند و چه چیزی آنها را به ستوه میآورد. شاید این تلاش برای یادگرفتن آدمها، از مهمترین کارهایی باشد که میتوانیم انجام دهیم. مثل وقتی که به شهر جدیدی نقلمکان میکنیم و میخواهیم خیابانها و کوچهپسکوچههایش را بشناسیم. بعد از آن آدم هم آنچه میماند، شهریست که همچون کف دستمان میشناسیم و میدانیم دیگر در خیابانهایش قدم نخواهیم زد و اطلاعات بیاستفادهای که همیشه در گوشهای از ذهنمان باقی خواهند ماند؛ «علمٍ لا یَنفع».
📝
لطفاً شعور اتمام رابطه رو داشته باشیم، مثلا میتونیم بگیم... :
1-من واقعا دوست داشتم که بیشتر باهات آشنا بشم ولی هیچ ارتباطی بینمون حس نمیکنم، ممنون که وقتت رو به من اختصاص دادی.
2- در حال حاضر انقدر سرم شلوغه و درگیر زندگیمم که توانایی اولویت بندی رابطمون رو ندارم.
3- این رابطه به درد من نمیخوره، امیدوارم که درکم کنی.
4- دیگه نمیتونم سر ..... باهات باشم، لطفاً به تصمیمم احترام بزار.
5- احساس میکنم تو این رابطه به خط قرمز هام احترام گذاشته نمیشه، ترجیح میدم تموم کنم.
و ...
چقدر زیباست
کسـی را دوسـت بـداریـم
نه از رویِ “نیاز”
نـه از رویِ “اجبار"
و نه از رویِ “تنهایی”
فقط برای اینکه …
ارزشِ “دوست داشتن” دارد