ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور میکرد که چشمش به ذغالفروشی افتاد
مرد ذغالفروش فقط یک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغالها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود.
ناصرالدینشاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغالفروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.»
ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت: «جنهم بودهای؟»
ذغال فروش زرنگ گفت: «بله قربان!»
شاه از برخورد ذغالفروش خوشش آمده و گفت: «چه کسی را در جهنم دیدی؟»
ذغالفروش حاضرجواب گفت: «اینهائیکه در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم.»
شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت: «مرا آنجا ندیدی؟»
ذغالفروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را اداء نکرده است.
پس گفت: «اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!»
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدر پدر مادراتونو بدونید😂
#حسن_ریوندی
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
کسی ما رو بغل نگرفت و کنار گوشمون نگفت
(ولو الکی) که فدات بشم و دوستت دارم و فلان، بغل مهم بود ولی کسی تحویلش نگرفت و رفت، رفت که رفت که رفت...
حالا بگم عشق؟ بگم پول؟ بگم خونه و ماشین و غذا و تفریح؟ ما اندازهٔ خودمون داریم اینا رو، حالا با سگ دو یا قدم آهسته، با دروغ و دغل یا راست حسینی، هرجوری هست داریمش، ولی شب که میایم تو رختخواب و چرتکه میندازیم که امروز چیکاره بودیم غیر اینا که گفتم، که اصلِ زندگی نبودن و نیستن هیچوقت، چیزی جز خرابی نیست، بچهٔ خوبی بودیم؟ نه! پدر و مادر خوب؟ نه! همسر خوب؟ نه! حتی بنده خدای خوبی هم نیستیم! هیچِ هیچ... این میشه که هندزفری رو میچپونیم و چاووشی رو پلی میکنیم و عمدا اسمش رو اشتباه میخونیم چون دلمون میزنه برای چاووش خوندنش، گوله گوله اشکِ بیخودی میریزیم و آدم نمیشیم، بهتر نمیشیم، کلی حرف میزنیم با خودمون و حتی نمیتونیم خودمون رو بغل کنیم...
شاعر نیستیم، نقاش و آهنگساز نیستیم، ما دو جا خالی شدیم فقط، خلا و زیرِ لحاف، که بالشمون هی خیس شد و چرخوندیمش که پشت و رو بشه و به بچه های کار فکر کردیم، به مستاجرها، به ندارها، به بدبختها، هی فکر کردیم که خیلی دارائیم ولی هرچی ما داشتیم پول بود فقط، که میدونستیم صبح باز سگ دوعه یا قدم آهسته واسه ادامهٔ همینا، که سیر نمیشدیم و چاله ها تموم نمیشدن و فقر چی بود؟ اینکه نتونیم خودمون رو بغل کنیم حتی و همیشه ذهنمون اینو بگه که تو هیچی نیستی، تو معمولی ترین و بی خودی ترین کاغذ سیاه کن دنیائی و بی هوا خواب ببردمون...
ما از اولش شتر دزد بودیم چون هرچی فکر کردیم یادمون نیومد که تخم مرغ دزدیده باشیم ، غصه هامون همیشه بودن و با ما بزرگ تر شدن؟ نه، بزرگ بودن همیشه...
بخوابیم و چشامونو هم بزاریم که هم تاریک بشه دنیا و هم ساکت، که صبح همیشه نزدیکه.
"محمد یغمائی
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
سیری چشم خیلی مهمه ،
تو زندگی دنبال آدمای سیر باشین ،
سیر از جنس مخالف ،
سیر از خوشی های موقت ، سیر از پول !
آدم گشنه فقط به روحتون صدمه میزنه...........
ﺍﺯ دانایی ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ :
🍃🌼🍃
🍂🌿
❤️🔥
ﭼﮕﻮﻧﻪ میﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻋﻘﻞ کسی پیﺑﺮد ؟
پاسخ ﺩﺍﺩ : ﺍﺯ ﺣﺮفی ﮐﻪ میﺯﻧﺪ .
ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ : ﺍﮔﺮ ﭼﻴﺰی ﻧﮕﻔﺖ ﭼﻪ ؟
پاسخ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻﮐﺲ آنقدر
ﻋﺎﻗﻞ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﺪ.
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌👌👌👌👌👌👌
رشید کاکاوند