eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
29.8هزار ویدیو
167 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر کانال جهت انتقاد یا پیشنهاد @bondar1357
مشاهده در ایتا
دانلود
‹⏱🔦 ||| مشکلات‌ تاریخ ‌انقضا دارن⏳-- هیچ‌دردی، هیچ‌مشکلی، هیچ‌غصه‌ای موندگار نیست⛲️•• 🚙 همه‌ و همه‌ میگذرن تو فقط قول ‌بده‌ دووم ‌بیاری... قول‌بده کم‌نیاری‌دوست‌من💪🏻🪕•
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا جبران می‌کنه اون روزایی که اصلا صبر کردن آسون نبود اما تو صبر کردی
دوست داشته شدن توسطِ کسی که دوستش می‌داری آن حس و حالتی‌ست که در واژه‌ی عام و عادیِ خوشبختی، نمی‌گُنـجد‌ . . .
22.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علیرضا افتخاری گل من چندین منشین غمگین شام محنت به سر آمد سر ودست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد
✔️رطوبت رو اطراف کروتون بالا نگهدارید: ✍رطوبت ایده‌آل کروتون رطوبت بین ۴۰ تا ۸۰ درصد است و رطوبت ۷۰ درصد رطوبت بهینه برای آن است. می‌تونید با غبارپاشی سر ۲-۱ روز یا نگهداری کروتون در حمامی که برای دوش گرفتن استفاده میشه رطوبت مورد نیازش رو تأمین کنید. 🔹راه دیگه برای تأمین رطوبت مورد نیاز کروتون اینه که گلدون رو روی زیر گلدونی بذارید که روش سنگریزه ریختید و داخلش آب. 🔹برای اندازه گیری رطوبت اطراف کروتون میتونید از رطوبت سنج استفاده کنید. گلچین تاپ ترینها معرف بهترینها @golchintap ‌‌‌‌‌‌
4_5861948283873660992.mp3
9.31M
موزیک - بیکلام بوی پیراهن یوسف بیکلامی که میشنوید از شاهکارهای استاد مجید انتظامی است که بر فرکانس 320 هرتز تنظیم شده بسیار تسکین دهنده درد قلب است.
عشق، در مردان از راه چشم و در زنان از راه گوش وارد قلب می شود. برای مردان آنچه که می بینند دارای اهمیت بیشتری است، ولی برای زنان آنچه که می‌شنوند، مهم‌تر
‌🔴 داستان کوتاه ✍گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهی‌اش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیابان‌نشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمه‌ای نان به کارگری برد. آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمی‌برد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعه‌اش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمه‌ای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمه‌ای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد. نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمه‌ای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه می‌دارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟ ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از ده‌ها هزار باغ‌های ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم. بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح می‌کردم سیر نمی‌شدم چون می‌دانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون می‌کند همۂ آن‌ها را از من خواهد گرفت. نفس‌ام هرگز سیر نمی‌شد. اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کرده‌ام و خدا را یافته‌ام، هر باغ و کوهی را که می‌نگرم آن را از آنِ خود می‌دانم. بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگی‌اش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست.