پیش پایت شعـــــر دم کـردم بنوشی نازنین
این غزل را گـــــرم میگـویم بپوشی نازنین
از بلای بی کسی هــــر لحظه جانم در عذاب
رنج بی حــــد دارد این خانه به دوشی نازنین
چون بخواهی خانه را امشب چراغان میکنم
رقص و موسیقی کنـارت باده نوشی نازنین
خادمت هستم همیشه تا که ترسیمت کنم
دلبـــر و بالا بلنـد و سخت کوشی نازنین
نامداری میشود هرکس که چشمت راسرود
باید اینجا چـــــون غزل از دل بجوشی نازنین
دست باد و زلف تو دل را پریشــــان میکند
مثل طوفانی و پُر جـــوش و خروشی نازنین
#امیر_اخوان