شرمنده که دمسازِ غمت کرده ام ای دل
بازیچـهٔ دستِ ستم ات کرده ام ای دل
بااینکه شنیدم همه جا عشق دروغ است
با سنگدلان همقسم ات کرده ام اۍدل
با لـرزه و پس لرزه ی افتـاده به شانـه
ویرانه تر از شهـرِ بَم ات کرده ام ای دل
اینجاکه کسی نیست دگر اهلِ محبت
باغصه و غم هم قدمت کرده ام ای دل
دیوانـه تو را خواندم و در چشمِ خلایق
بیهـوده تـو را متهم ات کرده ام ای دل
بـارانِ بلا بـر سرت هـر ثـانیـه بـارید!
مهمانِ غمِ دَم به دَمت کرده ام ای دل
شایدکه کسی آمدو شد سنگِ صبورت
با عشق تـورا محترمت کرده ام ای دل
#جواد_الماسی
هم نشین گل اگر باشی معطر میشوی
سر تر از صدها گلاب ناب قمصر میشوی
هم نشین با بی خرد بی اعتبارت میکند
پیش استاد سخن بی شک سخن ور میشوی
از زمین بگذر مسافر خانه ای متروکه است
آسمان باشی گذر گاه کبوتر میشوی
هم صدای بلبل خوشخوان نباشد جغد شوم
پیش لا مذهب بدان کم کم توکافر میشوی
سفره ی دل باز کردن پیش نامحرم خطاست
زخمی از زخم زبان هم زخم خنجر میشوی
دل مسوزان ،ظلم در حق کسی هرگز مکن
بهترین قاضی خداوند است ،کیفر میشوی
عشق را معنی به بد مستی مکن سنگ صبور
پیش لیلا ی زمان مجنون دیگر میشوی
#جواد_الماسی╲\ ╭``┓