آسمان با دست مولا، صاحب اعجاز شد
در زمین تا "یاعلی"(ع)گفتیم، عشق آغاز شد
رشتهی تسبیح دائم بر مدارش دور زد
با توسل بر وجودش، قفلهامان باز شد
شاه ما از کوچه و مسمارِ در، دلتنگ بود
تیغ بر داغ دلش رقصید، باران ساز شد
دلبری هایش چنان از خالقش دل برده بود
مبحث دلدادگی، با جان او انباز شد
ابن ملجم تا به اسم پاک مولا تکیه کرد
نغمهی فزت و رب ال... بهترین آواز شد
کاشکی وقت سحر زینب به مسجد رفته بود
غنچه ای از خون بابا، آب خورد و ناز شد...
#مهتاب_بهشتی