eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2.3هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
34.4هزار ویدیو
185 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ دارو گیاهی/پزشکی/خبرروز ای دی مدیر کانال @golchinta1 کانال دوم ،کانال زاپاس @golchinbehtarin
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 برای آدم های مقایسه گر، دنیا، خودشان و دیگران همیشه ناکافی هستند. در نتیجه همیشه دلایل موجهی برای نارضایتی از خود، دیگران و زندگی دارند و اغلب اوقات در حال نشخوار ذهنی راجع به ناکامی ها و مقصرهای ناکامی هایشان هستند. مقایسه گرهای حرفه ای اغلب فضای ناامنی را برای خودشان و دیگران فراهم می کنند. ممکن است بگوییم، همه ی ما در اجتماع زندگی می کنیم و اصلا مقایسه منجر به رشدمان می شود. یادمان باشد الگو گرفتن با مقایسه های بیمارگونه که منجر به اضطراب دائمی ما و نارضایتی همیشگی ما می شود، متفاوت است. آدمی که الگو می گیرد، مسیرش برایش مشخص است میداند چه می خواهد و چه نمی خواهد، در همان راه الگو میگیرد و جلو می رود و نه تنها در دل خصومتی با کسی که از الگو گرفته ندارد بلکه تحسینش می کند و قدردانش نیز هست. مقایسه گرها، نمی دانند چه میخواهند و چه نمی خواهند، چشمشان به اطراف است و هر بخش جذاب زندگی هر کسی را می خواهند و تمام ناخوشایندی ها را نمی خواهند. در نتیجه در مسیر مقایسه، در دل به آن فرد خصومت می ورزند و در ذهنشان مدام به افراد مختلف و داشته های جذابشان میچسبند. و معمولا با تنهایی مشکل دارند، زیرا در تنهایی شروع می کنند به مقایسه های بی پایان و بی ارزش کردن خودشان و داشته هایشان و اغلب در کنار خود احساس ناامنی می کنند. دیگران نیز در کنارشان احساس ناامنی میکنند، چون به محض اینکه در دیگری موضوع جذابی ببینند با رفتارشان به او احساس گناه می دهند. انگار می گویند چرا تو چیزی را داری که من ندارم‌. و افراد کم کم به شکل ناهشیار راحتی شان در کنار آنها گرفته می شود. این بی نقص طلبی و همه چیز خواهی، روز به روز آنها را تنهاتر، مضطرب تر و کم ارزش تر می سازد. هیولای بی نقص طلبی هدفی ندارد جز انزوا و وحشتزدگی. پادزهرش چیزی نیست جز صمیمی شدن با خودِ تنها، منزوی و سرکوفت شنیده ی درونمان. بی نقص طلبی چیزی است از جنس نفرت و صمیمیت چیزی است از جنس عشق. 👤
📝 برای آدم های مقایسه گر، دنیا، خودشان و دیگران همیشه ناکافی هستند. در نتیجه همیشه دلایل موجهی برای نارضایتی از خود، دیگران و زندگی دارند و اغلب اوقات در حال نشخوار ذهنی راجع به ناکامی ها و مقصرهای ناکامی هایشان هستند. مقایسه گرهای حرفه ای اغلب فضای ناامنی را برای خودشان و دیگران فراهم می کنند. ممکن است بگوییم، همه ی ما در اجتماع زندگی می کنیم و اصلا مقایسه منجر به رشدمان می شود. یادمان باشد الگو گرفتن با مقایسه های بیمارگونه که منجر به اضطراب دائمی ما و نارضایتی همیشگی ما می شود، متفاوت است. آدمی که الگو می گیرد، مسیرش برایش مشخص است میداند چه می خواهد و چه نمی خواهد، در همان راه الگو میگیرد و جلو می رود و نه تنها در دل خصومتی با کسی که از الگو گرفته ندارد بلکه تحسینش می کند و قدردانش نیز هست. مقایسه گرها، نمی دانند چه میخواهند و چه نمی خواهند، چشمشان به اطراف است و هر بخش جذاب زندگی هر کسی را می خواهند و تمام ناخوشایندی ها را نمی خواهند. در نتیجه در مسیر مقایسه، در دل به آن فرد خصومت می ورزند و در ذهنشان مدام به افراد مختلف و داشته های جذابشان میچسبند. و معمولا با تنهایی مشکل دارند، زیرا در تنهایی شروع می کنند به مقایسه های بی پایان و بی ارزش کردن خودشان و داشته هایشان و اغلب در کنار خود احساس ناامنی می کنند. دیگران نیز در کنارشان احساس ناامنی میکنند، چون به محض اینکه در دیگری موضوع جذابی ببینند با رفتارشان به او احساس گناه می دهند. انگار می گویند چرا تو چیزی را داری که من ندارم‌. و افراد کم کم به شکل ناهشیار راحتی شان در کنار آنها گرفته می شود. این بی نقص طلبی و همه چیز خواهی، روز به روز آنها را تنهاتر، مضطرب تر و کم ارزش تر می سازد. هیولای بی نقص طلبی هدفی ندارد جز انزوا و وحشتزدگی. پادزهرش چیزی نیست جز صمیمی شدن با خودِ تنها، منزوی و سرکوفت شنیده ی درونمان. بی نقص طلبی چیزی است از جنس نفرت و صمیمیت چیزی است از جنس عشق. 👤
📝 (خوب که چی؟) با ورود این عبارت به ذهن هر کدام از ما، از درِ دیگر شوق و سرزندگی و رضایت از زندگی روانی ما خارج می شود. در درون ما نیروی ویرانگری وجود دارد که به راحتی با چهره ای بی تفاوت و حالتی دلمرده بر یک صندلی سنگیِ سرد و بی روح نشسته و هر وقت با شور و شوق از تجربه ای با او گپ بزنید، با عبارت ( خوب که چی؟) مثل یک چوب جادو تمام ذوق شما را کور می کند. او مهارتی تام و تمام دارد در اینکه توی دل شما را خالی کند، توی ذوقتان بزند و گرد مرده بر زندگی تان بپاشد. او می تواند شما را از فردی سرزنده و شاداب به پیری سیر و بی میل به زندگی تبدیل کند. هزار و یک روش دارد که همه چیز را بی ارزش جلوه دهد؛ هروقت با شوق و ذوق تجربه ای را با او درمیان بگذارید برخی از این عبارت ها را می شنوید؛ همین؟؟!! تمام توانت همینقدر بود؟ این و که همه میتونن و میدونن. تو این سن و سال فکر کردی هنر کردی؟ اینا رو باید ۱۰ سال پیش به دست میوردی. توقعم از تو بیشتر بود فروتن باش، اینقدر واسه چهارتا قدم شلوغش نکن. حالا به این قدمات دل خوش نکن، ببینم تا تهش دوام میاری، اصلش نتیجه اس..... و شما با هرکدام از این ضربه ها پژمرده تر و فسرده تر می شوید. کم کم آنقدر هیج چیز به چشمتان نمی آید که نا ندارید قدم بعدی را بردارید و لاجرم رکود و بی اعتمادی به خودتان و زندگی شما را در بر می گیرد. این نیرو بخشی از شماست، بخشی که زیاد به او پر و بال داده اید و نورِ وجودتان را رو به خاموشی می برد. غافل از اینکه نور از همان شوق های کوچک و دلخوشی های روزمره ی به ظاهر بی ارزش جان می گیرد و به حیات تان رنگ و لعاب می دهد. هیچ انتهایی در انتظارتان نیست، فریب نخورید. نورهای کوچک را مثل عزیزی باارزش تنگ در آغوش بکشید تا نورهای بزرگتر بر زندگی تان بتابد. بار بعد که نجوای درونی به شما گفت ( خوب که چی؟) میخواهید با چه جوابی جادویش را بی اثر کنید؟ 👤
📝 (خوب که چی؟) با ورود این عبارت به ذهن هر کدام از ما، از درِ دیگر شوق و سرزندگی و رضایت از زندگی روانی ما خارج می شود. در درون ما نیروی ویرانگری وجود دارد که به راحتی با چهره ای بی تفاوت و حالتی دلمرده بر یک صندلی سنگیِ سرد و بی روح نشسته و هر وقت با شور و شوق از تجربه ای با او گپ بزنید، با عبارت ( خوب که چی؟) مثل یک چوب جادو تمام ذوق شما را کور می کند. او مهارتی تام و تمام دارد در اینکه توی دل شما را خالی کند، توی ذوقتان بزند و گرد مرده بر زندگی تان بپاشد. او می تواند شما را از فردی سرزنده و شاداب به پیری سیر و بی میل به زندگی تبدیل کند. هزار و یک روش دارد که همه چیز را بی ارزش جلوه دهد؛ هروقت با شوق و ذوق تجربه ای را با او درمیان بگذارید برخی از این عبارت ها را می شنوید؛ همین؟؟!! تمام توانت همینقدر بود؟ این و که همه میتونن و میدونن. تو این سن و سال فکر کردی هنر کردی؟ اینا رو باید ۱۰ سال پیش به دست میوردی. توقعم از تو بیشتر بود فروتن باش، اینقدر واسه چهارتا قدم شلوغش نکن. حالا به این قدمات دل خوش نکن، ببینم تا تهش دوام میاری، اصلش نتیجه اس..... و شما با هرکدام از این ضربه ها پژمرده تر و فسرده تر می شوید. کم کم آنقدر هیج چیز به چشمتان نمی آید که نا ندارید قدم بعدی را بردارید و لاجرم رکود و بی اعتمادی به خودتان و زندگی شما را در بر می گیرد. این نیرو بخشی از شماست، بخشی که زیاد به او پر و بال داده اید و نورِ وجودتان را رو به خاموشی می برد. غافل از اینکه نور از همان شوق های کوچک و دلخوشی های روزمره ی به ظاهر بی ارزش جان می گیرد و به حیات تان رنگ و لعاب می دهد. هیچ انتهایی در انتظارتان نیست، فریب نخورید. نورهای کوچک را مثل عزیزی باارزش تنگ در آغوش بکشید تا نورهای بزرگتر بر زندگی تان بتابد. بار بعد که نجوای درونی به شما گفت ( خوب که چی؟) میخواهید با چه جوابی جادویش را بی اثر کنید؟ 👤