📗#خلاصه_آشوب 📗
🖌شادان بعد از مرگ پدرش همراه نامادری مهربانش که از مادر به او نزدیک تر است از بوشهر به اصفهان زادگاه نامادری اش میروند و در انجا درگیر برادر نامادری اش میشود و..........🌺
👬#شخصیتهای_رمان_آشوب👬
👨🏻فردین:لجباز...یک دنده...مغرور
👩شادان:ساده...مهربون...شاد
🖌یه وقتایی به خودت میگی چرا رفتم.می موندم همون جایی که بهش تعلق داشتم.بیام برای تحقیر، برای حرف شنیدن؟
اما نمیشه...به خاطر مادری که مادری نیست اما مادرانه هاش زمین گیرت کرده نمشه.
یعنی دلت نمیاد که بزاری تنها بره.
شادان دختری از یه شهر جنوبی کوچیک...
دختری دیپلمه و زیبا...
دختری که به خاطر نامادری مادرش راهی شهری بزرگ میشه برای یه زندگی بزرگتر..
اما همه چیز خوب نیست...
وقتی تو خونه ای باشی که انگ دهاتی بودن بهت بچسبونن...
تو خونه ای که بگن بی سواد...درد داره....زیادم درد داره...
اما از یه جایی به بعد کم میاری...🌺
📗#خلاصه_بورسیه 📗
🖌بورسیه داستان زندگی دختری به اسم پارلا ست که زندگی عادی داره و دو ترم از دانشگاهش مونده.ولی یک اطلاعیه روی برد اعلانات دانشگاه زندگی عادی پارلا رو به هم میزنه و اون اطلاعیه درباره یه بورسیه برای رفتن به پاریسه… 🌺 👬#شخصیتهای_رمان_بورسیه
👩#پارلا:ریشه اسم ترکی - شفاف و درخشان
👨🏻#تیلاو:ریشه اسم ترکی - امیر ؛ پادشاه
May 11
📗#خلاصه_رمان_آشوب 📗
🖌شادان بعد از مرگ پدرش همراه نامادری مهربانش که از مادر به او نزدیک تر است از بوشهر به اصفهان زادگاه نامادری اش میروند و در انجا درگیر برادر نامادری اش میشود و..........🌺 🔴#شخصیتهای_رمان_آشوب 🔴
#فردین:لجباز...یک دنده...مغرور
#شادان:ساده...مهربون...شاد
📗#خلاصه_پشت_یک_دیوار_سنگی📗
🖌يه داستان از يه زندگي، شايدم 2 تا. آشنا براي بعضيها و غريبه و مجهول براي يه عده ديگه. کسايي که شايد ديده باشيم و شايدم نه. يه دختر و يه پسر که به دنيا اومدن و ساخته شدن براي زندگي مجردي و تنهايي. هيچ رقمه شکل و رفتارشون به مسئوليت و تعهد و ... نمي خوره.
زندگيهاي مستقل با عقايد و رفتارهاي خاص خودشون که شايد براي بعضيها قابل قبول نباشه.
حالا تصور کنيد اين دوتا آدم سر راه هم قرار بگيرن. چه جوري با هم کنار ميان ؟؟؟؟🌺
🔴#توضیحات_نویسنده🔴
🖌نکته مهم اين داستان اينه که دختر و پسر داستان کاملا" شخصيتهاي واقعي هستن. کارها و اتفاقات و زندگيهاشون کاملا" واقعيه. پس اگه چيزي ديديد که خوشتون نيومد لطفا" خرده نگيريد من
مجبورم که خود واقعيشونو بنويسم چون ازشون اجازه گرفتم که خودشونو تمام و کمال بنويسم.
البته ميگم داستان واقعي تا اونجايي واقعيه که من براشون تصميم نگرفتم و دست تو زندگيشون نبردم.
اميدوارم خوشتون بياد.🌺