eitaa logo
ازدواج گل‌های محمدی
1.5هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
6هزار ویدیو
922 فایل
ما واسطه خیر میشویم برای ازدواج مؤمنین ولایی ها #ازدواج_دائم #تک_همسری #سنتی #اسلامی کپی مطالب، با ذکر پنج صلوات هزینه ثبت نام ۱۲۰هزار تومان ارتباط با ادمین جهت ثبت نام 👇 @golnarjecc لینک کانال👇👇 https://eitaa.com/joinchat/439025716C4a3fc932b2
مشاهده در ایتا
دانلود
💫✨💫 🌷احمد خیلی دوست داشت ازدواج کند و اعتقاد داشت که مادرش دختر مناسبی برایش انتخاب می کند، چون به انتخاب مادرش اعتماد داشت.👌 احمد مشلب:(لبنانی) برای جلب رضایت خدا و شادی دل (عج الله) است. من می خواهم از من به جا بماند. 🌷 📚کتاب "ملاقات در ملکوت" 🌷زندگی به سیره شهدا🌷
✨❤️✨❤️✨❤️✨ 🌹 همسر رئیس جمهور شهید، : 🔰 یه بار که برای خرید لباس با محمدعلی به خیابون رفته بودیم، خریدمون خیلی کشید و از صبح تا ظهر از این مغازه به اون مغازه می رفتیم. دوست داشتم لباس دلخواهم رو پیدا کنم. ⚡️ با اینکه زیادی داشت ولی چیزی نگفت، فقط سکوت کرد. بدون اینکه کوچک ترین اخمی بکنه یا حرفی بزنه بهم فهموند که داره رفتارم رو می کنه. 🔰 همین سکوتش بود که من رو به فکر انداخت که چرا باید طوری رفتار کنم که بخواد تحملم کنه. در صورتی که اگر شهید میخواست با کردن این رو به من بفهمونه، من هیچ وقت به این مسأله فکر نمی کردم. 💕 مذهبی ها عاشق ترند 💕
❓بچه‌ها توی خانه بازی‌گوشی و شیطنت می‌کردند. گاهی درمانده می‌شدیم. از آقای بهجت پرسیدم: «با بچه‌ای که از دیوار راست می‌رود بالا و حرف گوش نمی‌کند، باید چه کار کرد؟» 🔹 گفت: «همان‌طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه‌ها هم همان‌طور رفتار کنید. این‌طور اگر نگاه کنید، دیگر زدن بچه‌ها یا بداخلاقی با آن‌ها به‌خاطر اشتباه، بی‌معنی می‌شود. بچه هم احساس نمی‌کند که بابایش درکش نمی‌کند.» 📚 به شیوه باران، ص٣٩ 🍃🌸خانواده_آسمانی🌸🍃 @gole_narjec
👶👧👶👧👶👧 ✨ تمام عبادات من... ✅ دخترم از شیطنت بچه خود گله می کرد، امام خمینی به دخترم گفتند: «من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین می بری، با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم.» 📚 مهر و قهر 🦋ما را به دوستانتان معرفی کنید🦋 @gole_narjec
💠 وقتی نبود، وقتی منطقه بود و مدتها می‌شد که من و بچّه‌ها نمی‌دیدمش، دلم می‌گرفت. توی زنها و مردها را می‌دیدم که دست در دست هم راه می‌روند، غصّه‌ام می‌شد. زن، شوهر می‌خواهد بالای سرش باشد. می‌گفتم: «تو اصلاً می‌خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟» می‌گفت: «پس ما باید بی‌زن می‌ماندیم؟» می‌گفتم: «اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» می‌گفت: «اشکال ندارد ولی کاری نکن زحمتهایت را کم کنی، اصلاً پشت پرده‌ی همه‌ی این کارهای من، بودن توست که قدم‌هایم را محکم‌تر می‌کند.» نمی‌گذاشت اخمم باقی بماند. کاری می‌کرد که و آن وقت همه‌ی مشکلاتم تمام می‌شد. 🔴 💞مذهبی ها عاشق ترند @gole_narjec
❓بچه‌ها توی خانه بازی‌گوشی و شیطنت می‌کردند. گاهی درمانده می‌شدیم. از آقای بهجت پرسیدم: «با بچه‌ای که از دیوار راست می‌رود بالا و حرف گوش نمی‌کند، باید چه کار کرد؟» 🔹 گفت: «همان‌طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه‌ها هم همان‌طور رفتار کنید. این‌طور اگر نگاه کنید، دیگر زدن بچه‌ها یا بداخلاقی با آن‌ها به‌خاطر اشتباه، بی‌معنی می‌شود. بچه هم احساس نمی‌کند که بابایش درکش نمی‌کند.» 📚 به شیوه باران، ص٣٩ 🍃🌸خانواده_آسمانی🌸🍃
📝 راوی: 🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش. 🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسم‌مان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛ ♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواج‌مان را ببینند؛ این که می‌شود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود. ⚜️ عروسی‌مان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانه‌ی بخت. 📚 قرمز رنگ خون بابا 🌀 با ما همراه باشید. 🦋 تعالی خانواده
💫🥀💫🥀💫🥀💫 شاید علاقه اش را خیلی به من نمی گفت ولی در عمل خیلی به من توجه می کرد.☺️ با همین کارهایش غصه دوری از خانواده ام یادم می رفت. 👌 حقوق که می گرفت، می آمد خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من و می گفت: هر جور خودت دوست داری خرج کن . خرید خانه با من بود. اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت. هر وقت هم که دلم برای پدر و مادرم تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان. اصلاً سخت نمی گرفت. از هم که بر می گشتم، می دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است. لباسهایش را خودش می شست و آشپزخانه را مرتب می کرد. 💕 مذهبی ها عاشق ترند
💫🥀💫🥀💫🥀💫 شاید علاقه اش را خیلی به من نمی گفت ولی در عمل خیلی به من توجه می کرد.☺️ با همین کارهایش غصه دوری از خانواده ام یادم می رفت. 👌 حقوق که می گرفت، می آمد خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من و می گفت: هر جور خودت دوست داری خرج کن . خرید خانه با من بود. اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت. هر وقت هم که دلم برای پدر و مادرم تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان. اصلاً سخت نمی گرفت. از هم که بر می گشتم، می دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است. لباسهایش را خودش می شست و آشپزخانه را مرتب می کرد. 💕 مذهبی ها عاشق ترند 💕
📌خیلی صبـــور و مهربون بودن، از زمانی که بچه ها نوزاد بودند میگفتند که هر جـــــایی برای عزاداری آقا امام حســین علیه السلام میرید این بچه ها رو هم با خودتون ببرید،😊 📌چون بچه وقتی بدنیا میاد از روز اول متوجه همه چیز هستش ومن خیلی دوست دارم بچه ها از همین الان با دین و مذهب خودشون آشنا باشند و خوب درکش کنند ... 📌همیشه احترام همه رونگه میداشتن براشون بزرگ و کوچیک نداشت میگفتند همه دارای شخصیت هستند و باید احترامشون رونگه داریم ... 📌بچه هاروخیلی دوست داشت میگفت بچه ها روح پاکی دارند که آدم رو به خدا نزدیکتر میکنن ... 📌من هیچوقت ندیدم در مقابل پدرومادرشون پاهاشون رو دراز کنند خیلی مودب و با احترام باهاشون صحبت میکرد. بودن را فراموش نکنید @gole_narjec
💕💕 با حضور مهمان ویژه ⚜به جای اینکه به فکر برگزاری مراسم تجملاتی باشد به فکر رساندن کارت عروسی به حرم بود....💌 ⚜مراقب بود در مجلسش گناه نشود. حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده اند، به ایشان می گوید: خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم. سلام الله علیها پاسخ می دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟»😍 🌷 از شهدا بیاموزیم @gole_narjec