eitaa logo
مجله ادبی گلستان برنا
108 دنبال‌کننده
77 عکس
36 ویدیو
5 فایل
مجله ادبی گلستان برنا مجله ای به همت و مدیریت نوجوانان دبیرستان کارآفرین برنا ادمین کانال : @Admin_Etea کانال آپارات: https://www.aparat.com/golestan_borna آدرس جیمیل: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">golestanborna@gmail.com مارا به دوستان و آشنایان معرفی کنید...
مشاهده در ایتا
دانلود
🥐 داشت قدم می‌زد. کل روز درگیر مشکلات کاری بود. یک دفعه نگاهش به شیرینی‌پزی افتاد. فوراً وارد مغازه شد و یک کروسان خرید. چند بار به صورت مغازه‌دار نگاه کرد. احساس می‌کرد که او خیلی آشناست! واقعاً برایش عجیب بود. مغازه‌دار صورتی مهربان داشت که با لبخند، زیباتر شده بود. از مغازه‌دار تشکر کرد و خارج شد. کروسان را از درون پاکتِ کاهی بیرون آورد و آن را گاز زد. مزه خیلی خاصی داشت. هم از شکلات خیلی مرغوبی تهیه شده بود و هم نانش خیلی نرم بود. فکری به سرش زد. فوراً به در مغازه شیرینی‌پزی برگشت و یک کروسان دیگر خرید... 🔗 👱‍♂ قسمت یک 📌مجله ادبی گلستان برنا📌 📌@golestan_borna📌
🥐 همین‌طور که پشت ویترین مغازه شیرینی‌پزی بودم و همان سفارش همیشگی را می‌خوردم، نگاهم به راه‌پله‌های کنار ویترین پشتی افتاد. خیلی کنجکاو شدم. پس فوراً به سمت راه‌پله‌ها رفتم. خیلی سعی کردم که مغازه‌دار من را نبیند امیدوارم موفق شده باشم. وقتی از پله‌ها بالا می‌رفتم استرس شدیدی به جانم افتاد و انگار حق داشتم چون به محض ورود به طبقه بالا با صحنهٔ عجیبی مواجه شدم: دوست قدیمی من کارآگاه امیری درحال کارکردن با یک لپ‌تاپ بود، غرق نور آبی نمایشگر. گلویم را صاف کردم نگاهش به من افتاد. چشم‌هایش گرد شده بود. لبخندی زدم و سلام کردم او هم صمیمانه جواب سلامم را داد و همدیگر را بغل کردیم. بعد از چند دقیقه گفت‌وگو متوجه شدم چیزی موجب نگرانی او شده... 🔗 👱‍♂ قسمت دو 📌مجله ادبی گلستان برنا📌 📌@golestan_borna📌
🥐 بعد از چند دقیقه گفت‌وگو متوجه شدم چیزی موجب نگرانی او شده. ازش پرسیدم «خب مشکل اصلی چیه شاید بتونم کمکت کنم» _ راستش احتمالاً ۴ کشور همسایه ، قصد حمله به ما را دارند! _ این حرفا چیه؟! _ چند وقت پیش یک اجلاس بزرگ برگزار شد که از کشورهای منطقه، یعنی کشور ما و چهار کشور همسایه، نماینده‌هایی حضور داشتند. اجلاس کاملاً سرّی بود. _ خب مشکلش چیه؟ از کشور ما هم نماینده بوده... _ نماینده کشور ما وزیر شاه بوده. طبق تحقیقات من، خودش این اجلاس را برگزار کرده. همین نشان می‌دهد همه چیز برنامه‌ریزی شده. _ تو تمام این اطلاعات را از کجا میدونی؟ _ چند وقت پیش به یکی از کشورهای همسایه برای تفریح رفته بودم وقتی که داشتم از کنار پادگان می‌گذشتم یکی از سربازها این موضوع را به دوستش می‌گفت. به سختی گوش‌هایم را تیز کردم و به خاطر سپردم. _ اگر واقعیت داشته باشد، باید کاری کرد. _ وقتی که آمدی، با خودم گفتم «خودشه». تو اگر با شاه ارتباطی داری ایشان را مطلع کن! 🔗 👱‍♂ قسمت سه 📌مجله ادبی گلستان برنا📌 📌@golestan_borna📌