eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.1هزار دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
9.7هزار ویدیو
194 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🗣| | . . اگر دنبال شہادت هستیم باید مصادق تعبیر باشیم♥🍃 🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؛ بيا كه حضرت صديقه چارده قرن است ڪُند بـرای ظـهورت دعـا "بنـفسی انـت" .... http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ 🧡🖐 🌸🍃 وقتے کہ مريد ماه اسٺ يعنے ڪه جهان بہ نور تو آگاهسٺ هر کس کہ گداے توسٺ مستغنے شد اگر تويے غلامٺ شاه اسٺ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍خاک سرد بود... با اشک های علی، گرم شد... و مادر آرام خوابید...💔 . . . http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
4_5785233059796223292.mp3
31.49M
🎧 روضه سوزناک شهادت حضرت زهرا 🎤 حاج محمود کریمی 🌙 شهادت حضرت زهرا (س) http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 خُدایا! شَهادٺ‌را نَصیبم‌ڪُن دِلم‌بَراےحُسین‌خرازےپَرمیڪِشد دِلم‌براےشُهـَـداپَرمیڪِشد دُنیارا رَها ڪُنید دُنیارا وِل‌ ڪنید هَمهـ چیز را دَر آخِرَٺ‌ پیدا ڪُنید و رِضاے خُدا را بر رِضاے مَخلوق‌ ارجَحیٺ‌ دَهید... http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
▪️غسَلَها وَ کَفَنَها ثُمَّ جَلَسَ وَحیداً یَبکیها وَ هَمَسَ فی اُذُنِها: یا فاطِمَه اَنَا عَلی ... ▪️غسلش داد و کفنش کرد، سپس تنها کنارش نشست و شروع کرد به گریه و کنار گوش زهرا س آرام نجوا کرد: یا فاطمه! من علیم...😭😭😭😭 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💐کشف پیکر مطهر شهید در جاده خندق 📍چهارشنبه 9 بهمن 98 مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا س 🌹اینجامعراج شهداست👇 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷 شهید ابراهیم هادی و همه‌ی شهدا🌷 لطفا در میان های مختلفی ڪه به خود میڪنید ، مراقب 😭 امام زمان عج الله و شهدا باشید!!!! .... 💢پا روی هوای نفستان بگذارید تنها برای کار کنید 🚫نه برای و یا هر چیز دیگری که بشه ازش نام برد. 💢 دقت کنید رفتارها و کردارهای شما زیر ذره بین و قرار دارد. ان شاءالله خطا و اشتباهی ازتون سر نزند که شرمنده ی امام زمان و شهدا شوید😔 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
•• 🌿🌸 🌷 ما سال ۹۴ تو اهواز تو پادگان حمید خادم بودیم برا راهیان نور جواد مسئول ما بود.🕊 جواد همه را صدا ڪرد برا نماز صبح با چڪ و لگد 😕 به من میگفت : بلند شد ابله و رو شڪمم راه میرفت🚶😇 اقا بلند شدیم رفتیم وضو گرفتیم وایسادیم نماز تا همه خوندیم گفت : خب بخوابید ساعت دو عه ساعت ۲ نصف شب نماز صبح 😳 آقا خوابید ڪف ڪانڪس و میخندید ما هم اعصابا ...😬 هیچی دیگه پتو را برداشتیم و انداختیم روش و دِ بزن 😁 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فرمانده است دیگر...... هواے بسیجی هایش را ڪه بکند برف هم جلو دارش نیست.... 🌷الهے هیچکس از رفیقاش جانمونه🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💠امام خامنه ای حفظه الله: درباره (سلام الله علیها) هر چه بگوییم کم گفته ایم و حقیقتا نمیدانیم که چه باید بگوییم و چه باید بیاندیشیم. به قدری ابعاد وجود این ، این روح مجرد، و این خلاصه نبوت و ولایت برای ما پهناور و بی پایان‌ و درک ناشدنی است که حقیقتا متحیر می مانیم. http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستم پیش تو برگردم و باشم هر چه بود ولی پشت سَرم ریخته است.. http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
👈چه حکایتها دارد این ▪شب شهادت (سلام الله علیها) بود. دراویش گنابادی در خیابان پاسداران تهران تجمع کرده بودند، اما وقتی به هدف خود نرسیدند، شروع به اغتشاش کردند. 🔥محمدحسین با لباس عزای حضرت زهرا از هیئت برای مأموریت به محل درگیری رفت. اغتشاشگران می خواستند آتش مهیبی برافروزند. 📌 اما وقتی محمد حسین جلوی کارشان را گرفت،با اسلحه سینه و زیر گلوی او را هدف گلوله های خود قرار دادند و با قمه و هرچه از دستشان برمی آمد،بدنش را چاک چاک کردند. و سپس سوار بر خودرو دوبار از روی او رد شدند. نزدیکی های صبح بود که محمد حسین به حضرت زهرا اقتدا کرد. http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داخل این همایش یه نماهنگ پخش میشه در مدح حاج قاسم واکنش سردار رو ببینیـــــ🙃ـــد 🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
زندگینامه_شهید_عبدالله_اسکندری روز اول هر طور بود گذشت. از خرید برمیگشتم. دخترها گفتند بابا زنگ زدند سراغ شما را گرفتند. باز هم زنگ می زنند منتظر باشید. چادرم را به جالباسی آویزان کردم. دمپایی روفرسی ام را پوشیدم و کنار تلفن نشستم. بچه ها انگار جان تازه گرفته بودند. معلوم بود طفلکی ها دلتنگ بودند و به حساب خودشان به نگرانی ام دامن نمی زدند. علیرضا می گفت:"مامان حواستون باشه حرفی نزنید که معلوم بشه بابا کجاست. به ما سفارش کردن فقط احوالپرسی کنیم" "باشه مادر حواسم هست." فاطمه که روبرویم نشسته بود گفت:"آخه ما بهش گفتیم سید حسن نصرالله حالش چطوره؟ بابا گفت هیس پای تلفنیما! شماره تهران بود" "جدی؟ پس تلفن ثابت دارند؟ " " نه فکر نمی کنم ما بشه تماس بگیریم. فقط از اون ور میشه زنگ بزنند. من میرم تو اتاق. بابا زنگ زد سلام من رو دوباره بهشون برسونید" علیرضا رفت تو اتاقش و زهرا و فاطمه همان دور و بر می چرخیدند و جلوی چشم خودم بودند. آقا عبدالله زنگ زد. از محل اسکانش پرسیدم. راحت هستید یا نه؟ چیزی کم و کسر ن ارید؟ باز هم به یادش آوردم که لباسهایت را نشویی! همه را بگذار توی ساک بیاور خانه! قبل از خداحافظی گفتم:"یادتان نرود یک روز در میان منتظر تناستان هستم" ظهر سه شنبه قبل از اذان مشغول تلاوت قرآن بودم که تلفن آقا عبدالله از انتظار در آوردم. احوال بچه ها را پرسید. صدایشان کردم، آمدند و یکی یکی با پدرشان حرف زدند و دوباره گوشی را به من دادند. آقا عبدالله گفت:"اون موضوعی که گفتم بین خودمون باشه منتفی است. از امروز هرکسی سراغم را گرفت بگید سوریه است، دیگه مشکلی نیست""حاج خانوم! یادته یکبار داشتم برات کتاب امام رو می خوندم، می خواستن تبعید بشن، به خانم شون نامه نوشته بودن که تصدقت بشم برام دعا کن؟ الان من به شما میگم. تصدقت بشم برام دعا کن. " از آن طرف تلفن صدای خنده دوستانش بلند شد. " حاجی چی میگی اینجا که جای این حرف ها نیست. دو تون شلوغه ها! " " اتفاقا الان وقتشه. تصدقت بشم برام دعا کن. مراقب خودتون باشید. خداحافظ" در ایتا 👇 🌷 🌷 🌷 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌷 🌷 🌷 🌷🌷در واتس آپ👇 https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
زندگینامه_شهید_عبدالله_اسکندری هشتم پنجشنبه رسید. قرار هفتگی خانه مادربزرگ ها طبق معمول سنوات در برنامه مان بود. بچه ها هم این روزشان را خالی می کردند قول و قرارهای دیگر را برای روزهای میان هفته می گذاشتند، اما آن روز قرار بود حاجی تلفن کند. دلم نمی خواست از خانه بیرون بروم حتی برای چند دقیقه. شب قبل زهرا از دلشوره نخوابیده بود آمد توی اتاقم، بیدار بودم. کنارم نشست و گفت:"هنوز نخوابیدی؟" خوابم نمی برد اما گفتم :"داشتم می خوابیدم. تو چرا نخوابیدی؟" "هول و ولایی افتاده توی دلم. چشم هام رو که می بندم نفسم بند میاد. مامان، بابا فردا زنگ میزنه؟" "آره. آن شالله. اگر کاری براش پیش نیاد آیه الکرسی بخون مادر.جهار قل بخون" تا کنارم بود دست هایش را گرفتم، چهار قل خواندم و بهش فوت کردم. بوسیدمش و برگشت توی اتاقش. بچه ها را راصی کردم این بار خودشان بروند. گفتم اصلا حالم خ. ب نیست و می خواهم استراحت کنم. حوصله شان سررفته بود. فاطمه می گفت :" حالا ما میریم مادرجان همش سراغ شما را می گیرد و می پرسد چرا مادرتان را نیاوردید" بالخره خودشان رفتند و تنهایم گذاشتند. هرچه از عصر می گذشت بهانه هایم برای دلداری خودم بیشتر می شد. حتما عملیات بوده،برگردند مقرشان زنگ می زند. اصلا حاجی که گفت من سعی می کنم به قرارمان عمل کنم. از روزی که رفته یک روز در میان هایش دو روز نشده، بد به دلت راه نده، به محض اینکه برسد زنگ می‌زند. نماز مغرب و عشا را که خوندم کنار تلفن نشستم بچه ها کم کم باید پیدایشان می شد. جواب آنها را چه بدهم؟اگر بپرسند که بابا زنگ زد یا نه؟ گیریم که عملیات باشد اگر مثل سال‌های جنگ باشد که شبها اوج آتش و درگیری می شود. پس اگر امشب هم زنگ نزد بی خود فکر بد نکنم. حتما در عملیات اند. به بچه ها هم همین را می گویم. خدایا چرا این دلم آرام نمی گیرد. بچه ها آمدند. شامشان را خانه مادربزرگ خورده بودند و برای من هم آورده بودند. در ایتا 👇 🌷 🌷 🌷 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌷 🌷 🌷 🌷🌷در واتس آپ👇 https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود. یک روز او را در وضعیت عجیبی دیدم! دو کارتن بزرگ روی دوشش بود. رفتم جلو و سلام کردم.  گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه شما! نگاهی کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه؛ من هم این کارو انجام میدم تا مطمئن باشم هیچی نیستم و جلوی غرورم رو می گیره. گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست! تو ورزشکاری ... . ابراهیم خندید و گفت: ای بابا! همیشه کاری بکن که اگر خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم. منبع:کتاب سلام بر ابراهیم۱/ص۴۳ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──